یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

خاطره شهادت شهید محمد آزادبخت ، شهدای کوهدشت

  • ۰۰:۲۵

شهید-حاج-محمد-آرادبخت-کوهدشت

شهید محمد آزادبخت و شهید شهرام عباسی 

خاطره آقای علی اسفندیار پور                               

   در حالی که نماینده مردم کوهدشت در مجلس شورای اسلامی بودم راهی جبهه جهت ملاقات آن عزیزان در شلمچه شدم. وارد سنگر شدم. در قسمت بالای سنگر ژاکتی توجهم را جلب کرد. گفتم ژاکت از آن کیست؟ گفتند مال شهرام است که راهی خط مقدم جبهه است، الان هم خبر رسید که شهید شده است. در هر صورت در سنگر نشسته بودیم مکدّر و ناراحت، هر کس به فکر فرو رفته بود.

   گاهی اوقات از پزشک شهید و سخنانش یاد میکردند و میگفتند این روزهای آخر در جواب آقایی که از شیرین زبانی و سخنوری او تعریف میکرده گفته بود: فلانی به خدا سخنانم ته کشیده و دیگر حرفی برای گفتن ندارم.

   در هر صورت شب فرا رسید. ده یا دوازده نفر از فرماندهان مختلف در سنگر نشسته بودند. ساعت یازده شب جمعه بود. بنده با صدای بلند، سوره ی جمعه را به یاد شهدا تلاوت کردم، بعدها گفتند زمانی که شما قرآن تلاوت میکردید حاج محمد آزادبخت (از دانش آموزان ما که مسؤولیت حفاظت تیپ را بر عهده داشت) به شدت می گریسته است و امروز مدام تکرار میکرده: من با شهرام برادر صیغه ای بودم، چگونه و با چه رویی، بدون ایشان به کوهدشت برگردم.

   تلاوت قرآن تمام شد.جهت استراحت پتوها را پهن کردیم. محمد آزادبخت جهت تجدید وضو به بیرون سنگر رفت و در این لحظه از میان خمپاره و توپ هایی که به شدت اطراف سنگر را میزد، یکی بر درب سنگر اصابت کرد و همه چیز را تغییر داد. فرمانده تیپ، سردارحاج نوری که از خرمشهر (چهار کیلومتری) قسمت تسلیحات می آمد در حالی که دست به شکم خود گرفته بود ترکش را از قسمت پوست شکمش بیرون آورد و با آرامی و صلابت خود گفت:«من هیچیم نشده ولی محمد آزادبخت شهید شد».

شهید محمد آزادبخت و شهید شهرام عباسی

شهید حسن رضا یوسف زاده ، فرمانده گردان علی بن ابی طالب (ع) ، شهدای کوهدشت

  • ۲۳:۲۴

شهید-حسن-رضا-یوسف-زاده-کوهدشت

شهید حسن رضا یوسف زاده

(فرمانده دلاور گردان علی ابن ابیطالب بوکان)

وصیت نامه شهید حسن رضایوسف زاده 

 خوشحالم از اینکه در سرزمین غریب و غریب به سر می برم و از این خوشحالم و که در خطه ای محروم و در میان مردم و مستضعف و که دردستهایشان از شدت کار پینه بسته است و مهمترین مسئله ای که به قول شهید دستغیب در زیر آسمان کبود و هیچ خدمتی بالاتر از خدمت در کردستان نیست و به حقیقت راست می گوید و زیرا که در کردستان دو جهاد وجود دارد : جهاد اکبر و جهاد اصغر همه کس نمی‌تواند و باور کند و مگر کسانی که در کردستان خدمت کرده باشند.

خاطره ای از شهید علی مروت طرهانی ، شهدای کوهدشت

  • ۰۱:۲۷

شهدای کوهدشت که در شلمچه شهید شدند

شهید علی مروت طرهانی

فرزند : علی

تاریخ شهادت : 1365/11/06

محل شهادت : شلمچه

محل دفن : گلزار شهدای شهرستان کوهدشت

پنجم اسفند۱۳۴۰، در روستای چم کبودعلیا از توابع شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. پدرش علی راست، کشاورز بود و مادرش فردوس نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. ششم بهمن ۱۳۶۵، با سمت معاون فرمانده گردان در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به شهادت رسید. مزار او در شهرستان زادگاهش واقع است.

یاد امام و شهدا

خاطره ای از شهید علی مروت طرهانی به نقل از همرزم شهید

برخورد فرمانده با نیروی زخمی ، شهید عباس رعیت پیشه ، شهدای فسا

  • ۰۰:۴۷

آلبوم تصاویر شهید «فیروز سرتیپ نیا»

نفر وسط : شهید فیروز سرتیپ نیا

شهید عباس رعیت پیشه 

خاطرات شهید فیروز سرتیپ نیا به نقل از همرزم شهید (فرمانده بی باک گردان کمیل) 

در سال 60 در عملیات والفجر مقدماتی در شب دوم عملیات بود که گردان محبین وارد عملیات شده بود. ساعت حدود 1/30 بعد از نیمه شب بود آن زمان شهید سرتیپ نیا معاونت گردان را به عهده داشتند ایشان برای توجیح کردن گردان وقت کافی در اختیار نداشتند که هرچه زودتر می بایست گردان را آماده و وارد عملیات نماید. مراجعه کننده گفت بیا فلانی کمک کن که بچه ها را آماده نماییم جهت عملیات ساعت حدود 3 نیمه شب گردان وارد عملیات شد چند ساعت از عملیات گذشته بود به فرمانده گردان دستور داده شد که هرچه سریعتر گردان را از منطقه عملیاتی عقب بکشد این کار انجام شد.

موقع هوا روشن شد متوجه شدیم بی سیم چی گردان مجروح شده و در منطقه عملیاتی جا مانده به نام عباس رعیت پیشه از بچه های بسیج شیراز بود. شهید سرتیپ نیا بسیار ناراحت بود و اظهار داشت ای کاش همه بچه های کوهدشت جا می ماندن و نه این برادر بسیجی چونکه اول در بین ما غریب بود دوم اینکه بچه خوبی بود مهمان ما بود و من باید هر طوری که شده این برادر بسیجی را پیدا نمایم چه زخمی شده باشد یا اینکه شهید شده باشد. در آن زمان بود که از یکی از برادران به نام انصاری درخواست کرد که کجا بی سیم چی را دیده؟برادر انصاری گفت نمی شود بروید چونکه وسط عراقیها جا مانده آن به شدت زخمی شده بود شهید سرتیپ نیا راه افتاد دوباره در منطقه عملیات به دنبال رعیت پیشه در حالی که منطقه توسط دشمن به وسیله هواپیما و توپخانه به شدت زیر آتش سنگین بود زیر آتش دشمن راه افتاد بعد از حدود 5 تا 6 ساعت متوجه شدیم که برادر سرتیپ نیا بسیجی زخمی را پیدا کرده و با خودش به نزدیکی مقر آورد.

و این در حالی بود که خود برادر شهید فیروز سرتیپ نیا خودش به شدت از ناحیه ران مجروح شده بود که نمی توانست راه برود. زمانی که من به بالای سر او رفتم خواستم او را روی دوش بگیرم و بیاورم اظهار نمود مرا رها کنید بروید عباس را بیاورید. گفتم عباس کجاست گفت او را با خود آوردم پشت همین خاکریز می باشد. مراجعه کردیم پشت خاکریز دیدم آن برادر بسیجی به شهادت رسیده. آمدیم ولی چیزی به سرتیپ نیا نگفتم. ایشان ناراحت بود که چرا ما ایشان را نیاوردیم، آخرش به او گفتم که به شهادت رسیده. در همان لحظه بود اشک از چشمان او جاری شده و گفت خدایا تو شاهد باش من تلاش خودم را کردم ولی هرچه تو بخواهی همان می شود و از تو می خواهم که مرا هم مثل این برادر بسیجی به شهادت برسانی.

این بود چند کلمه ای از شجاعت و شهامت سردار بزرگ اسلام شهید فیروز سرتیپ نیا.

یادش گرامی..

خاطره از رزمنده دلاور : براتعلی عزیزی 

رنگ سرخ بهاران - سرداران شهید کوهدشت

(یعنی خاطره مربوط میشود به تاریخ 1361/11/18)

عملیات والفجر مقدماتی 17 بهمن 1361 - منطقه فکه و چزابه

سردار شهید حسن گودرزی ، فرمانده گردان ثارالله ، شهدای بروجرد

  • ۱۷:۱۵

شهید حسن گودرزی - بروجرد

فرمانده شهید حسن گودرزی

فرزند : کریم

تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۰۹/۰۷

محل شهادت : منطقه پدافندی زبیدات عراق

مسؤلیت در زمان شهادت : فرمانده گردان ثارالله

مزار : گلزار شهدای شهرستان بروجرد

نهم مرداد ۱۳۳۸، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش کریم، کشاورز بود و مادرش عصمت نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. هفتم آذر ۱۳۶۳، با سمت فرمانده گردان ثارالله در زبیدات عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.

شهید حسن گودرزی و شهید مصطفی نوروزیان - بروجردبا تشکر از برادر مهرداد سلیمانی که برگ زرین شهید حسن گودرزی را برای سایت ارسال فرموده است. یاد امام و شهدا

دانشجوی شهید محمد علیم عباسی (شهرام) ، دانشجوی پزشکی ، کوهدشت

  • ۱۷:۰۶

شهید محمد علیم عباسی - کوهدشت

دانشجوی شهید : محمد علیم عباسی (شهرام)

نام پدر:عیدی

محل شهادت: شلمچه

تاریخ تولد:۱۳۴۳

نام دانشگاه:تهران

محل تولد:کوهدشت

رشته تحصیلی:پزشکی

تاریخ شهادت:۱۱/۱۱/۱۳۶۵

مقطع تحصیلی:دکترا

مزار: گلزار شهدای کوهدشت 

قسمتی از زندگینامه شهید:

شهید حاج محمد علیم عباسی (شهرام) اسوه‌ی صبر و استقامت و اسطوره‌ی اخلاق و مهربانی نه تنها طبیب تن که طبیب جان نیز بود . در سال ۱۳۴۳ در شهرستان کوهدشت در خانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود . محیط دینی و سرشار از معنویت سبب شد که در همان ایام کودکی در روح او عشق به خدا و دین داری آمیخته شود . تحصیلات ابتدایی را تا سال ۱۳۵۵ به پایان رسانید . مقطع راهنمایی او همزمان با شکوفایی اتقلاب بود . وی تحصیلات دبیرستان را در دبیرستان دکتر شریعتی کوهدشت آغاز کرد ،که مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود واین باعث شد تا سنگر علم را راه سازد و در سنگر عشق و جهاد در راه معبود بشتابد . وی در اولین حضور در جبهه ۱۵ سال بیشتر نداشت ،که در ناحیة کمر به شدت زخمی شد . شهید عباسی در کنار جهاد به کسب تحصیل نیز می پرداخت و بعد ازاتمام دوران دبیرستان در کنکور سراسری شرکت نمود و موفق شد در رشته پزشکی پذیرفته شود . آن روح بزرگ آسمانی را ، زخمهای جسمی نتوانست زمین گیر کند ، واز جهاد در راه خدا باز دارد. و این بار از طریق بسیج دانشجویی راهی جبهه های حق علیه باطل شد، در فتح فاو و عملیاتهای دیگری شجاعانه شرکت می جست و سرانجام در عملیات کربلای ۵ در شلمچه خلعت خونین شهادت را بر قامت پوشاند و به وصال جانان نائل گردید.

فرازی از وصیت نامه شهید:

وصیت های معنوی من همان وصیت هائی است که هزاران تن پیش از من کرده اند، پس اگر دلی بوده که پذیرا شود به همانها عمل کند و الا منی که در زندگی بسیار گفته ام « ستر بروج »دیگر کلامی نخواهم گفت.

منبع : شهدای کوهدشت 

+ نوشته شده در دوشنبه بیستم خرداد ۱۳۹۲ توسط مهسا 

خاطره شهادت شهید محمد آزادبخت و شهید شهرام عباسی

شهید مصطفی نوروزیان ، شهدای بروجرد

  • ۱۵:۴۵

شهید مصطفی نوروزیان - بروجرد

شهید مصطفی نوروزیان

فرزند : ماشاءالله

ولادت: ۱۳۴۱/۰۳/۱۴ بروجرد 

شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۹

محل شهادت : شلمچه

مسؤلیت در زمان شهادت : معاون گردان 

مزار : گلزار شهدای شهرستان بروجرد -استان لرستان 

چهاردهم خرداد ۱۳۴۱، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش ماشاءالله، خواربارفروش بود و مادرش ملوک نام داشت. تا پایان دوره کاردانی در رشته تربیت معلم درس خواند. معلم بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و نهم دی ۱۳۶۵، با سمت معاون گردان در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به سر وصورت، شهید شد. مزار او در بهشت شهدای زادگاهش بروجرد واقع است.

شهید حسن گودرزی و شهید مصطفی نوروزیان - بروجرد

شهید حسن گودرزی و شهید مصطفی نوروزیان - زبیدات ۱۳۶۳

شهید فیروز سرتیپ نیا: دشمن سپاه بی عقل و بی منطق است

  • ۱۴:۰۸

سردار شهید فیروز سرتیپ نیا - کوهدشت - قاب

 دشمن سپاه بی عقل و بی منطق است

شهید فیروز سرتیپ نیا
نام پدر: فتح اله
تاریخ تولد: 2-4-1340 شمسی
محل تولد: کوهدشت -
لرستان
شغل: پاسدار

تاریخ شهادت : 24-10-1365 شمسی
محل شهادت :شلمچه عملیات کربلای 5
دلیل شهادت : اصابت ترکش خمپاره دشمن 
گلزار شهدا: بهشت زهرا - کوهدشت

شهید فیروز سرتیپ نیا، فرزند فتح الله ، دوم تیر 1340 در شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست  و نهم دی 1365، با سمت فرمانده گردان کمیل تیپ 57 ابوالفضل در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش کوهدشت قرار دارد.

برادرش حجت الله نیز به شهادت رسیده است.

شهید حجت الله سرتیپ نیا ، شهدای کوهدشت

  • ۱۲:۲۲

https://lorestan.navideshahed.com/files/fa/news/1400/3/13/669313_534.jpg

شهید حجت اله سرتیپ نیا دوم خرداد ۱۳۴۳، در شهرستان کوهدشت چشم به جهان گشود. پدرش فتح‌الله، کشاورز بود و مادرش صاحب نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست‌ و ‌نهم دی ۱۳۶۵، با سمت معاون گردان در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر او در زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش فیروز نیز شهید شده است.

خاطره ای از برادران شهید سرتیپ نیا به نقل از احمدیار سوری

بنده احمد یار سوری عضو گردان عاشورا خاطراتی از شهید سرافراز فیروز سرتیپ نیا فرمانده گردان کمیل را جهت زنده نگه داشتن یاد و رشادتهای آن عزیز همیشه جاوید به قلم می نگارم.

در اعزام های مکرر که با او داشتم روحیه شاد و شهادت طلبی در او بارز بود و اما در سال ۶۵/۱۰/۴ به لشگر ۵۷ حضرت ابوالفضل به عنوان نیروی بسیجی به گردان کمیل به فرماندهی شهید فیروز سرتیپ نیا اعزام شدم. با توجه به لطفی که نسبت به حقیر داشتند بعنوان معاون گردان کمیل معرفی کردند بعد از عملیات کربلای ۴ بنا به تصمیمات فرماندهی لشگر مقرر شد دو گردان شهدا به فرماندهی شهید سیدجواد میرشاکی و گردان کمیل به فرماندهی شهید فیروز سرتیپ نیا در محور شلمچه عملیات کربلای ۵ شرکت کنند.

شهیده شهین سپهوندی ، شهدای بمباران شهر خرم آباد

  • ۱۴:۱۲

شهیده شهین سپهوندی -شهدای بمباران خرم آباد

شهیده شهین سپهوندی
نام پدر: شیرمراد
شغل: دانش آموز
تاریخ تولد: 1-6-1351 شمسی
محل تولد: خرم آباد
تاریخ شهادت : 30-10-1365 شمسی
محل شهادت : خرم آباد
دلیل شهادت : بمباران هوایی شهر خرم آباد توسط هواپیماهای بعثی
گلزار شهدا: بهشت رضا فاز2 شهر: خرم آباد - لرستان

سامانه ملی شهدا     ، نوید شاهد

لحظات آخر شهید «یحیی سپهوندی» ، شهدای خرم آباد

  • ۱۳:۴۲

شهید یحیی سپهوندی
نام پدر: برانازار
تاریخ تولد: 9-2-1344
محل تولد: خرم آباد
تاریخ شهادت : 2-3-1365
محل شهادت : حاج عمران
دلیل شهادت : اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی
گلزار شهدا: بهشت شهدای خضر خرم آباد - استان لرستان

نوید شاهد

لحظات آخر شهید «یحیی سپهوند»

من و یحیی سپهوند کنار هم بودیم، ناگهان با یک خمپاره هدف قرار گرفتیم. بنده پشت سرش بودم به فاصله نیم متر؛ خمپاره 120 کنار ما فرود آمد و به هوا پرت شدیم. برای یک لحظه دیدم؛ دارم پایین میام، بالا و پایین محل حرکت ما پرتگاه عمیقی بود؛ نمی توانستم حرکت کنم. به خود که آمدم، دیدم «شهید یحیی سپهوند» لحظات آخرش هست و داره پرواز می کنه. دمر افتاده بود به سختی برش گردوندم. صداش زدم. خون از گلویش فواره می زد. روح ملکوتی «شهید یحیی سپهوند»، پرواز کرد. خدا او را انتخاب کرد، جدا کرد و پذیرفت و ما از قافله جا ماندیم. من هم که پای راستم تقریباً از کار افتاده بود؛ امکان حرکت نداشتم. آمبولانس آمد، نمی تونست رد بشه! بدن مطهر شهدا وسط جاده بود. راننده جهت باز کردن راه پایین آمد. شهدا را جابجا کرد که متوجه من شد؛ عذرخواهی کرد ولی چند دقیقه دیگر برگشت و ما را چون که جای خالی نداشت؛ روی صندلی جلو انداخت. من از هوش رفتم. در بیمارستان پیرانشهر به هوش آمدم، دیدم «شهید فیروز سرتیپ نیا» بالای سرم داره صدام می زنه. علت بازگشت راننده آمبولانس داستان بسیار جالبی دارد؛ تا فرصتی دیگر بیان خواهم کرد.

شهید «یحیی سپهوند» در عملیات حاج عمران در تاریخ ۶۵/۳/۲ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

راوی: حجت الاسلام قاسم متقی نیا، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی لرستان

 

جانباز شیمیایی؛ شهید احمد (محمدی) سپهوندی ، شهدای خرم آباد

  • ۱۱:۴۵

جانباز سرافراز احمد(محمدی) سپهوندی - قهرمان ورزش های رزمی - معاون وقت گردان أنبیاء

 یار سفر کرده ما مخلص بود. او باور عجیبی به امام راحل (ره) داشت. اسم امام (ره) را که می شنید، به احترام؛ تمام قامت می ایستاد. بوی عطر نماز شبش در سنگرهای زبیدات می پیچید. در ورزش های رزمی، بخصوص کاراته، تسلط مثال زدنی داشت در یکی از مأموریت ها، در خیابانی در اهواز، یکی از اراذل و اوباش؛ خیابان را بسته بود و عربده می کشید. مردم می ترسیدند، کسی جرأت نزدیک شدن نداشت. برادر پاسدار محمدی سپهوندی، جلو رفت و با چند حرکت او را مهار کرد و به باد کتک گرفت و گفت: سرتو پایین بنداز و برو و دیگه مزاحمت ایحاد نکن. مردم صلوات فرستادند و تکبیر گفتند. او در روز دو جلسه تمرین برای بعضی از بچه های رزمنده گذاشته بود. به خاطر تمرین های خوب ایشان وعلاقمندی حقیر به فرمانده ام؛ در برگشت به قم رفتم و در باشگاه کاراته انقلاب، خیابان امام (ره)، ثبت نام کردم و زیر نظر استاد دباغیان که قمی هستند و الآن مربی تیم ملی است، ادامه دادم. البته می دانید که ما دو نفر فرمانده به نام محمدی سپهوند داشتیم. چهره جوانتر که معاون اول سردار «حاج ولی الله میرهاشمی» بود، درعملیات حاج عمران به شهادت رسید و به دوست دیگرش یعنی شهید احمد سپهوند پیوست و احمد (محمدی) سپهوندی؛ مسن تر که ماند و جانباز شیمیایی شد و در هفته جاری - 1394/06/06- پروازکرد. روحش شاد و یادش گرامی باد.

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan