- يكشنبه ۳۰ تیر ۰۴
- ۱۰:۵۶

ناگفتههایی از شهادت دانشمند هستهای و خانوادهاش
فارس/ بیشتر از یک هفته گذشته و هنوز هیچ نشانی از فاطمه و فهیمه نیست. خانهشان آنقدر ویران شده که پیداکردنشان سخت است. میدانم... تا پیکر فاطمه پیدا نشود، فهیمه هم پیدا نمیشود. هرجا هستند، کنار هماند، مثل همیشه.
دانشمند هستهای، ، همسرش فهیمه مقیمی، دخترانش ریحانهسادات و فاطمهسادات و پسر کوچکش سیدعلی...آدمی کم میآورد حتی برای شمردن این نامها، چه برسد به اینکه یکجا، پنج داغ بر دلت بنشیند و ندانی برای کدامشان عزادار باشی! مخصوصا وقتی حتی یک نفر را هم برایت نگذاشته باشند تا دلت که هوایشان را کرد او را بغل بگیری و به جای همه، عطر نفسهایش را نفس بکشی. روزی که اسرائیل خانهی دکتر ساداتی را نشانه گرفت، فقط یک ساختمان را خراب نکرد، بنیان دل مادر آجر به آجر فروریخت. اما اگر آوار دلش را کنار بزنی، میان خاکستر قلبش، فقط یک جمله پیدا میکنی: فدای سر آقا...نشستهام روبه روی مادر داغدیده خانواده ساداتی برای مصاحبه. چشمهایش به جای آنکه منزلگاه حلقههای اشک باشد چنان با صلابت است که میگویی برق این چشمها هوای این را دارد که شبیه موشک خیبرشکنی وسط دل دشمن بنشیند و بیچارهشان کند. نه برای آنکه پنجتن از خانوادهاش را گرفتهاند، نه برای انتقام برای پاککردن لکهای کثیف به نام اسرائیل از خاک مقدس سرزمین قدس!
بسم رب شهدا خدایامارو مدیون خون شهدا نکن روحشون روباسیدالشهدا مشهورکن