یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهادت بسیجی و سرباز گمنام امام زمان (عج) شهید احمد صالحی در زاهدان

  • ۰۰:۵۹

شهید احمد صالحی - سرباز گمنام امام زمان عج

۹ آذر ۱۴۰۱

ساری-ایرنا- سپاه کربلا مازندران اعلام کرد: "شهید احمد صالحی" روز گذشته در حین ماموریت تعقیب و گریز و مقابله با یک تیم تروریستی تکفیری که قصد برهم زدن امنیت کشور را داشت در حوالی شهرستان زاهدان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

به گزارش روز ایرنا از روابط عمومی سپاه کربلا مازندران، سردار سرتیپ سیاوش مسلمی فرمانده سپاه استان مازندران، شامگاه چهارشنبه در پیامی شهادت بسیجی مدافع امنیت «شهید احمد صالحی» از سربازان گمنام امام زمان (عج) در وزارت اطلاعات را به مردم شریف ایران به ویژه مردم شهید پرور و ولایتمدار مازندران و شهرستان ساری و خانواده معزز شهید تبریک و تسلیت گفت.

بنابراین گزارش، این جهادگر بسیجی دهه هفتادی که عضو گروه جهادی شهید امنیت "مصطفی نوروزی" نیز بود، برای دفاع از مرزهای کشور و مقابله با اشرار، جان خویش را نثار امنیت مردم و ایران اسلامی کرد.

سپاه کربلا مازندران علو درجات و همنشینی با سیدالشهدا حضرت اباعبدالله الحسین ( ع ) را برای شهید عزیز و صبر زینبی را برای خانواده و بازماندگان آن شهید بزرگوار از خدای متعال مسئلت دارد.

خلبان شهید حسین خلعتبری، بهترین خلبان اف ۴ جهان

  • ۱۰:۱۲

خلبان شهید خلعتبری، اعجوبه‌ای مثال زدنی در دوران دفاع مقدس

شهید حسین خلعتبری در سال ۱۳۲۸ در روستای «بصل کوه» شهرستان رامسر به دنیا آمد. کسی که بعد‌ها در بین بعثیون به «حسین ماوریک» شکارچی ناو‌های اوزای عراقی معروف شده بود و برای زنده و مرده‌اش جایزه تعیین کرده بودند، کسی که مهارت او در خلبانی و شلیک موشک ماوریک (نوعی موشک هوا به سطح) در نیروی هوایی شهره بود.

حسین دوران کودکی و جوانی را در رامسر بود. با پشت سر گذاشتن دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در سال ۱۳۴۹ به خدمت مقدس سربازی رفت و پس از طی دوران سربازی، در سال ۱۳۵۱ به دلیل علاقه وافری که به فن خلبانی داشت وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. پس از دوره مقدماتی پرواز برای دیدن دوره پیشرفته به کشور آمریکا رهسپار شد.

پیش از سفر به آمریکا، حسین خلعتبری به دیدار خانواده می‌شتابد و به مادرش وکالت می‌دهد که: «مادر! تمام حقوق ماهیانه‌ام را براى رفع مشکلات نیازمندان هزینه کن.»

او در کشور آمریکا، نخست دوره خود را در دانشگاه شپارد آغاز کرد و سپس به دانشگاه تگزاس منتقل شد و استعداد خیره کننده او در یادگیری و در پی آن هدایت هواپیما، باعث شده بود به عنوان دانشجوی ممتاز شناخته شود و نام او را همه اساتید به عنوان یک دانشجوی برجسته بر زبان آورند.

در همین حین، به دلیل مهارت خاصی که در خلبانی داشت، دوره شلیک موشک ماوریک را که یک موشک هوا به سطح است و به وسیله آن می‌توان انواع شناور‌ها را هدف قرار داد، با موفقیت پشت سر گذاشت.

سرانجام دوره خلبانی پایان می‌یابد و او با دریافت گواهی‌نامه خلبانی در هواپیمای اف ۴ به ایران باز می‌گردد و در پایگاه ششم شکاری بوشهر با درجه ستوان دومی مشغول به خدمت می‌شود.

آغاز جنگ تحمیلی

شهید بسیجی محسن خردمندی ، شهدای بابل

  • ۲۳:۴۶

شهید محسن خردمندی - بابل

شهید محسن خردمندی

فرزند : محمودآقا

تاریخ ولادت: ۱۳۴۵/۰۱/۲۰ بابل

تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۰۷/۳۰

عملیات و محل شهادت: مریوان

مزار: گلزارشهدای آرامگاه معتمدی بابل - مازندران

 

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیتنامه بنده گنهکار خدا محسن خردمندی

و من عرفنی احبنی

و من من طلبنی وجدنی                         

و من وجدنی عرفنی

احبنی عشقنی

و من عشقنی عشقته

و من عشقته قتلته

و من قتلته فعلی دیته

و من علی دیته فانا دیته

کسی که مرا طلب کند مرا می یابد

و کسی که مرا یافت مرا می شناسد

و کسی که مرا شناخت دوستم می دارد

و کسی که دوستم داشت عاشق من می شود

و کسی که عاشق من شد من عاشق او می شوم

و کسی را که من عاشق او شدم او را می کشم

و کسی که او را کشتم دیه او بر من واجب است

و کسی که دیه او بر من واجب باشد من دیه او هستم

 

وصیتنامه شهید رستمعلی آقا باباپور ، شهدای بابلسر

  • ۱۳:۰۰

شهید رستمعلی آقا باباپور
نام پدر:ابوالقاسم
تولد: 14 خرداد ماه 1335 بهنمیر(بازارسر)
شهادت: 25 اردیبهشت ماه 1365(فاو)

وصیت نامه

«و آنان که در راه خدا هجرت گزیدند و در این راه کشته شدند یا مرگشان فرا رسید البته خداوند روزی نیکوئی نصیبشان می گرداند که همانا خداوند بهترین روزی دهندگان است.»
اینجانب رستمعلی آقا باباپور فرزند ابوالقاسم متولد 1335 که برای چهارمین بار، در تاریخ 5فروردین 1365 عازم جبهه شدم تصمیم به نوشتن وصیت نامه نمودم.
با درود و سلام فراوان بر پیغمبر گرامی و شهیدان کربلای حسین(ع) و بر مهدی موعود امام زمان(عج) و با درود بر حسین زمان پیر جماران، اسطوره مقاومت، امام خمینی و بر شهدای اسلام تا شهدای جنگ تحمیلی و بهشتی و یارانش و بر رزمندگان اسلام این کفر ستیزان جبهه های حق بر علیه باطل.
خدایا! ای معبود و معشوقم! در برابرعظمت و بزرگواریت, چگونه تو را ستایش کنم که این لطف را در حق من کردی. ولی همین قدر می دانم که هر کس تو را شناخت, عاشقت شد و هر کس که عاشقت شد از همه چیز دست شسته و به سوی تو می شتابد. خدایا! تو شاهدی عشق به انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب، امام خمینی، آنچنان در سراسر وجود شعله ور است که اگر بخواهند قطعه قطعه ام کنند, دست از اعتقادم بر نخواهم داشت و به یاری اسلام و یاری پیر جماران خواهم شتافت.
هدفم از جبهه رفتن این است که دست ابر قدرت ها بخصوص شیطان بزرگ امریکای جهان خوار و این صدام کافر را کوتاه کنم و پاسداری از خون هزاران شهید و معلول کرده باشم, هیچکس به من اجبار ننمود، بلکه بخاطر در خطر افتادن حیثیت مان و در خطر افتادن اسلام و قرآن که بر همه چیز من ارجحیت دارد انتخاب نمودم، قرآن و اسلام در خطر است، همه باید برای اسلام گامی برداریم.
ای برادران و خواهران حزب الله! از نماز و قرآن هیچگاه غافل نباشید، قرآن را برنامه زندگی تان قرار دهید و به فرزندانتان نیز بیاموزید. نماز را اول وقت و در مسجد و به جماعت بخوانید که هیچ فضیلتی بالاتر از آن نیست. دست از جهاد نکشید، دست از یاری امام امت، قرآن و اسلام نکشید.
 
مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مازندران

نامه بشارت فرزند چند دقیقه بعد از شهادت

نامه بشارت فرزند چند دقیقه بعد از شهادت

  • ۱۲:۳۴

شهید رستمعلی آقا باباپور ، بابلسر

نامه ای دردناک

 بعد از شلیک گلوله سمیونف‏ در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز دشمن نشست بالای دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت. صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد. ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری فرمانده نامه را گرفت و باز کرد،از طرف همسرش بود:

رستمعلی جان، امروز پدر شدی، وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟ از جهاد اومده بودن پی ات، می خوان اخراجت کنن، خنده ام گرفته بود.‏ مگه نگفتی بهشان که جبهه ای؟ تهدید کردند که به خاطر غیبت اخراج شدی، مهم نیست، آمدی دوباره سر زمین کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمی دهد، همان بهتر که اخراجت کنند. عزیزم زود برگرد، دلم برایت تنگ شده ...

✅ *ما مدیون شهدایی چون شهید رستمعلی هستیم که جز به اسلام، خدمت و وطن دوستی نیندیشیدند...*

مرتبط : وصیتنامه شهید رستمعلی آقا باباپور

عکس شهید در لحظه شهادت ...

شهید سیدمحمد موسوی - شهدای بهشهر مازندران

  • ۰۰:۳۶

شهید سیدمحمد موسوی - روستای الارز بهشهر

زندگی نامه

شهید والامقام سید محمد موسوی درسال ۱۳۴۳ در روستای الارز از توابع شهرستان بهشهر در خانواده ای مذهبی، دیده به جهان گشود. وی فردی با اخلاص، متقی، بسیار شکیبا، تودار، حافظ اسرار و با کرامات بود. دوران تحصیلی خود را در گرگان سپری کرد و در بسیج فعالیت داشت و کوچکترین عضو هیئت قرآن محله خود بوده است و در کنار پدر بزرگوارش در کنار علم و تحصیل به امورات نجاری مشغول بود . 

در سنین جوانی به عضویت رسمی سپاه در آمد ، روحیه تعاون و همکاری داشت و همیشه از مردم دستگیری و مساعدت می نمود . ایشان یک سال قبل از شهادت به یکی از همرزمان خود نام فرزند دوم خود را که ندیده بود ، نحوه و چگونگی شهادت خودش و بعضی از دیگر مسائل را بازگو نمود و بیان داشت : « این اسرار بین خودمان بماند»، همچنین مادر شهید چند سال قبل از شهادتش در خواب می بیند، «فرزند دلبندش مثل امام حسین (ع) شهید می شود و سر در بدن ندارد» و از آن زمان هرگز مانع رفتن به جبهه فرزندش نمی شود و زمانی که فرزندش هر بار عازم به جبهه ها می شد به جای صورت، گلویش را می بوسید و می بویید و در پنهانی اشک می ریخت و این ماجرا را من شاهد بودم.

  سرانجام شهید سید محمد که آخرین جبهه اش بیش از ۱۳ ماه بوده و از جبهه ها ترخیص شد مجدداً به جای مسؤول تعاون سپاه گرگان که مشکلاتی داشت عازم جبهه ها می شود و همان گونه که در خواب دیده شد در تاریخ  ۱۳۶۵/۱۰/۱۴ در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به فوز عظیم شهادت نائل آمد.

منبع: قافله نور - الارز 

http://alarz.blogfa.com/post/19

پایگاه شهدای مازندران 

https://jangoderang.ir

خواب دیدم با یک پاسدار ازدواج کردم /به یاد سردار شهید علی‌اصغر خنکدار

  • ۱۱:۵۳

شهید علی اصغر خنکدار ، قائمشهر

زمانیکه اصغر به دنیا آمده بود، قسمتی از بدنش کبود بود که پدر و مادرم از پیرمرد عارفی این قضیه را پرسیدند؛ پیرمرد به پدرم گفت: آقای خنکدار این پسر رو دست شما نمی‌ماند، وقتی به سن جوانی برسد از دنیا می‌رود، ولی ناراحت نباشید، چون پسرتان راه درستی را در پیش می‌گیرد.

سردار حاج مرتضی قربانی: وقتی خبر شهادت اصغر را بهم دادن، یکدفعه کمرم را گرفتم و گفتم: خدایا دیگه گردان امام محمد باقر (ع) از دستم رفت.

شهید «علی اصغر خنکدار» در سال 1341 در روستای «کلاگر محله» شهرستان قائمشهر به دنیا آمد. او فرزند دوم خانواده بود. پدرش زمین کشاورزی نداشت و روی زمین‌های دیگران کار می‌کرد. به همین سبب خانواده‌اش از وضعیت مالی خوبی برخوردار نبودند. علی اصغر پیش از آغاز دوران تحصیل رسمی در مدرسه به مکتبخانه رفت و به فراگیری قرآن پرداخت.

شهید زنده ای که با اصابت تیر بر پیشانی اش جنازه ی او را پس از هفت روز در کردستان یافتند

  • ۱۴:۲۹

شهید مازندرانی که پس از پرواز زنده شد

احمد رحمانی ، شهید زنده ای که با اصابت مستقیم تیر بر پیشانی اش جنازه ی او را پس از هفت روز در بیابان های کردستان یافتند و هنگام انتقالش با هواپیما به پشت جبهه ها ناگهان در میان جنازه های شهدا زبان گشود و درخواست آب نمود، کسانی که در هواپیما حضور داشتند ناباورانه از دیدن این صحنه ، متحیر و مبهوت ماندند و شاید  این تداعی از آیات قرآن و زنده شدن اصحاب کهف باشد و نشانی از عظمت خداوند و وعده ی الهی است که هرکسی خالصانه بر او توکل کند خداوند او را یاری میرساند .

شنیدن خاطرات دفاع مقدس مخصوصاً برای نسلی که بعد از جنگ به دنیا آمدند یا آن را به خاطر ندارد جالب یا شاید کمی حیرت آور باشد. هشت سال جنگ تحمیلی ،  با توکل بر خدا و با دستان خالی در مقابل دشمنی که حمایت تمام ابر قدرتهای دنیا را داشت و تا دندان مسلح بود کمی عجیب است . شاید پس از شنیدن این خاطرات باور بعضی شنیده ها  برایمان دشوار باشد اما در کنار یکی از رزمندگان مخلص بی ادعا بودن و شنیدن خاطرات او به عنوان فرماندهی گروهان در زمان جنگ بسیار شور انگیز است . احمد رحمانی پاسدار جانباز از اهالی شهرستان نور متولد ۱۳۳۲ است. در زمان جنگ فرمانده بود و هم اکنون راننده تاکسی است.از خاطرات خود برایمان میگوید که بسیار شنیدنی است .

ششمین سالگرد شهدای خان طومان -لشکر ۲۵ کربلای مازندران

  • ۰۰:۲۸

شهدای کربلای خان طومان

شادی روح این شهدای عزیز صلوات

تعجب حاج قاسم از ازدواج یک دختر شهید

  • ۱۲:۱۴

تعجب حاج قاسم از ازدواج یک دختر شهید/ سردار گفت: تا پیکر شهدا نیاید روی آمدن به مازندران را ندارم

همسر شهید شالیکار گفت: حاج قاسم تا متوجه شد دخترم ازدواج کرده از تعجب خندید و گفت: دخترجان الان وقت عروسک بازی تو هست!

تعجب حاج قاسم از ازدواج یک دختر شهید/ سردار گفت: تا پیکر شهدا نیاید روی آمدن به مازندران را ندارم

گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس-زهرا بختیاری: شهربانو از ۱۵ سالگی بله را داده بود و می‌دانست برخلاف زندگی بقیه نوعروسانی که اطرافش دیده، او زندگی روتین و روزمره‌ای نخواهد داشت. محمد آقا شرایط کارش را برای او شرح داده بود، اینکه پاسدار است و ضرورت کارش ایجاب می‌کند مکرر به مأموریت برود. سفرهایی که بعضاً نه مدت آن مشخص است و نه مکان آن. حتی ممکن است تماس هم نتواند بگیرد.

شهربانو دوری‌ها را به جان خریده بود. مضاف بر اینکه همسرش حتی وقتی خانه بود مشکلات جانبازی را به همراه داشت. محمد در جنگ تحمیلی و در جریان عملیات‌های بیت‌المقدس، والفجر۶، کربلای ۱۰ جانباز شده بود و اعصابش نیز تحت تاثیر این جراحات قرار داشت، خصوصا ماه‌های آخر سردردهای شدیدی می‌گرفت. اما هر چه بود مرد خانه با وجودش حتی در دوری توانسته بود ستون زندگی باشد. شهربانو از سال ۶۹ که به خانه بخت آمده بود تا پاییز سال ۹۴ دوری‌ها را تحمل کرد و دم نزد اما این سفر آخر چه شده بود که دیگر دوری همسرش سخت می‌گذشت، به دوستانش گفته بود این بار می‌خواهد دست شوهرش را ببوسد و به او بگوید در نبودش لحظات سختی دارد، خصوصا حالا که حسین، کوثر و ابوالفضل بزرگتر شده‌اند. اما دقیقا همین دفعه‌ای که خانم خانه چنین تصمیمی می‌گیرد اوضاع طور دیگری رقم می‌خورد. محمد شالیکار در سن ۴۷ سالگی روز ۲۱ آذر سال ۹۴ در سوریه وقتی مدتی از حضورش در مناطق تحت درگیری تروریست‌های تکفیری می‌گذرد، شهید می‌شود و به دیدار برادرش حسین که در عملیات کربلای ۱۰ به شهادت رسیده بود، می‌رود. پیکر او هم اکنون در مسجد محله‌شان در فریدونکنار به خاک سپرده شده است. شهربانو در آخرین دیدار کف پای شوهرش را می‌بوسد.

آنچه در ادامه خواهید خواند خاطره یک دیدار شیرین است. دیدار حاج قاسم سلیمانی با خانواده شهید شالیکار اولین شهید مدافع حرم شهرستان فریدونکنار، که همسر شهید اینگونه روایت می‌کند:

شهیدی که به دیدار امام زمان عج نائل شد

  • ۱۳:۲۶

پاسدار شهید اسماعیل خانزاده از شهدای مدافع حرم

وصیت شهید عارف مدافع حرم، اسماعیل خانزاده
۸۰ روز پس از شهادت در لابلای یکی از کتابهای شهید ، نامه ای به خط شهید پیدا شد که نوشته بود: خدایا خلق تو نمیدانند اما تو که خوب میدانی که این بنده ی کوچکت در سال ۱۳۸۱ موفق به تشرف به خدمت حجت و‌ ولی تو امام زمان علیه السلام شد!!!
و‌ در ادامه نوشته بودند: یقین داشته باشید  اگر از زیر پرچم ولایت این سید عزیز مقام معظم رهبری بیرون برویم حتم نابود خواهیم شد.
تقدیم به ساحت قدسی شهدای اسلام صلوات
اللهم صل علی محمد و‌آل محمد و عجل فرجهم
🌺🌺🌺🌺🌺
ظهور بسیار نزدیک است 
اللهم عجل لولیک الفرج

به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت... شهیده طاهره هاشمی

  • ۱۰:۴۶

شهیده سیده طاهره هاشمی- آمل

روایت دختر ۱۴ساله‌ای که شهید بهشتی وعده شهادتش را داد

شهیده سیده طاهره هاشمی ، شهیده شاخص سال ۱۳۹۲ وقتی صبح کنار سفره‌ی صبحانه خوابش را برای مادر و عباس تعریف کرد، به آرامی گفت:‌ من شهید می‌شوم. عباس به یاد انشای طاهره افتاد که اول نوشته بود دوست دارم فلسفه بخوانم؛ اما در پایان نوشت به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت...

«طاهره نفس نفس می‌زد. از او قطع امید کرده بودیم. از صبح نگران بودیم که نکند طاهره هم مثل دختر همسایه بمیرد. دختر همسایه صبح مرده بود و صدای گریه هنوز از خانه‌‌شان می‌آمد. مادر مرا فرستاد دنبال زن عمو. با گریه آوردمش. زن عمو وقتی دید طاهره نفس نمی‌کشد، پارچه‌ی سفیدی روش انداخت. من و مادر به گریه افتادیم. صبر کردیم تا همه بیایند و دفنش کنیم. نیم ساعت که گذشت دیدم پای طاهره تکان می‌خورد. از خوشحالی زبانم بند آمده بود. مادر و زن عمو را صدا زدم. مادر پارچه‌ی سفید را برداشت و با گریه، طاهره را بغل کرد. خدا روح تازه‌ای در جسم خواهر کوچولویم دمید.» (۱)

۱ ۲ ۳
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan