یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

دو خاطره از شهید سید شعبان موسوی ، شهدای حاج عمران

  • ۱۰:۴۵

شهید سید شعبان نوسوی - خرم آباد

شهید سید شعبان موسوی

فرزند  :  سید نور اله

تاریخ ولادت: 9-6-1337 شمسی

تاریخ شهادت  :  ۱۳۶۵/۰۳/۰۲

محل شهادت  :  منطقه عملیاتی حاج عمران

محل دفن  :  گلزار شهدای روستای دارایی از توابع شهرستان خرم آباد

نهم شهریور ۱۳۳۷ در روستای دارایی از توابع شهرستان خرم‌آباد به دنیا آمد. پدرش سیدنورالله (فوت۱۳۶۲) کشاورز بود . چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود که  توفیق یافت بعنوان پدر شهید جایگاه خود را درعالم ملکوت باز نماید و اطرافیان همیشه به او افتخار نمایند. مادرش رقیه خانم خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید سید شعبان  پا به عرصه وجود گذاشته  بود. گر چه از نظر تحصیلات کلاسیک مدارج عالیه نداشت ، اما  تکلیف الهی وی را برآن داشت به فرمان امام خمینی قدس سرو شریف   بعنوان بسیجی مخلص اسلام  مخلص خود را در کنار همسنگاران مجاهد الهی قرار دهد و از نظر معارف علوم اسلامی به عالیترین مرتبه درجه معرفت الهی برسد ، به طوریکه ره صد ساله را یک شبه طی ، و در عالم ملکوت سیر بنماید. زندگی عارفانه  پر از رمز و رازهای الهی وی در دوم خرداد ۱۳۶۵، با سمت فرمانده گروهان در حاج‌عمران عراق پایان یافت و به خیل همسنگران شهیدش پیوست. پیکرش مدت ها در منطقه جا ماند و در نوزدهم خرداد۱۳۷۳، پس از تفحص یافت شد و در روستای دارایی از توابع خرم‌آباد به خاک سپرده شد.

وصیت نامه و خاطرات شهید

با تشکر و قدر دانی از برادر عزیزم سید حسین موسوی که  وصیت نامه و برگ های زرین شهید را برای سایت یاد امام و شهدا ارسال نموده است.

بسم رب الشهداء و الصدیقین
وصیت نامه بسیجی شهید سید شعبان موسوی
به نام خداوند بزرگ و مهربان و بیاد حسین زمان(ع) که جانها فدای او باد. ای کاش من هم سربازامام حسین(ع) و جزء یاران آن حضرت در کربلا بودم و از امت حضرت محمد (ص) بشمار می رفتم سرباز حسین(ع) گفتن فقط به زبان نیست ، بلکه به عمل است. برادران گوش به حرفهای مردم بی درد ندهید. بگذارید حسین وار باشید، نگویید عده ای جان می دهند وعده ای حق کشی می کنند. آن که جانش را برای ملتش در راه خدا فدا می کند برای آخرتش توشه ای جمع می کند و آنکه حق دیگران را پایمال می کند به آخرتش ضربه میزند. در زمان امام حسین(ع) هم از این گونه مسائل وجود داشت. جوانی که از جان خود می گذشت به خاطر منافع شخصی یا تصاحب پست و مقام نبود، بلکه به خاطر دفاع از حق و یاری امام خود بود. برادران اکنون موقع جهاد در راه خداوند است .
به برادران ، خواهران و خویشاوندان سلام میرسانم. اگر سعادت داشتم و شهید شدم، کسی برای من سیاه نپوشد. حتی برادرانم ضمنا بچه سه ماهه ای که در بطن مادر هست ، اگر پسر بود اسمش را بگذارید محمدعلی (رجایی) و اگر دختر بود نامش را سکینه بگذارید، چون سکینه دختر امام حسین(ع) بود.

http://yadshohada.com/wp-content/uploads/2015/01/%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%88%DB%8C.jpg

دو خاطره از شهید سید شعبان موسوی از زبان دوستان نزدیک ایشان
خاطره اول - بعد از ظهر یکی از روزهای اردیبهشت ماه سال۱۳۶۵ به درب منزل سید شعبان رفتم ,خود ایشان درب را باز کرد، ضمن صحبت بحث شهید سید خدارحم موسوی که از دوستان و بستگان ایشان در روستای دارایی بود پیش آمد، هر وقت اسم ایشان را بر زبان جاری می کرد اشک در چشمانش حلقه میزد، نحوه شهید شدنش را جویا شدم گفت تا آخرین نفر با شجاعت تمام مقاومت کرد، که در نهایت مورد اصابت مستقیم گلوله دشمن قرار گرفت و بعد از چند روز پیکر مطهرش را به آغوش خانواده آوردند، به ایشان گفتم که شما چرا می خواهید به جبهه بروید الان که وقت کشاورزی است و برادرت سید رحمان هم در جبهه حضور دارد و کسی نیست که کمک حال خانواده شما باشد، وی در حالی که دست چپ را به قاب چارچوب درب گذاشته بود گفت: (هدف من از رفتن به جبهه به خاطر سه چیز است اول یاری کردن دین خدا و لبیک به ندای رهبرم امام خمینی ، دوم انتقام خون پاک شهید خدارحم و به جدم قسم تا انتقام خونش را نگیرم آرام نمی نشینم و سوم اینکه شهید شدن من باعث شود که خانواده ام متوجه باشند که خانواده هایی که داغ جوان شهید دیده اند چه سختی هایی متحمل می شوند و گفت به گوشت میرسد می گویند شهید مفقود الاثر!! که بعد ازگذشت دو روز مجدداً به درب منزلشان مراجعه کردم و جویای احوالش شدم برادر بزرگش سیدباران درب را باز کرد و گفت شعبان دیروز از پادگان امام حسین اعزام شده به منطقه جنگی، قلبم گرفت و به یاد سخنش افتادم که گفت به گوشت میرسد می گویند شهید مفقود الاثر سید شعبان موسوی، که پیش بینی شهید تحقق پیدا کرد و سید ما در عملیات حاج عمران به درجه رفیع شهادت نائل و پیکر پاکش بعد از گذشت هشت سال جاویدالاثر بودن در خردماه سال ۱۳۷۳به آغوش خانواده بازگشت که داغش تا قیامت بر دلها ماندگارو یادش گرامی و راهش ادامه خواهد داشت .

خاطره دوم- یکی دیگر از دوستان نزدیک شهید که بیش از ۱۵ سال سابقه رفاقت با وی داشت گفت هر وقت گرفتاری برایم پیش می آمد ناخودآگاه با توسل به شهید مشکلاتم حل می شد. ایشان گفت یک روز از دست بچه هایم ناراحت شدم به آنها گفتم اگر می دانستم این قدر اذیتم می کنید و این بلاها را به سرم می آورید یک روز بعد از شهید شعبان زندگی نمی کردم و می رفتم مثل او شهید می شدم که بلا فاصله همان شب شهید به خوابم آمد, تکه چوبی برداشت و روی زمین دوراهی ترسیم کرد وگفت من و شما تا الان و تا این دو راهی باهم بودیم و الان تو راه خودت را برو و من راه خودم ، و از این به بعد مسیرمان از یکدیگر جداست و دفعه ی دیگر از این صحبت ها نکن. که فهمیدم شهادت سعادت میخواهد و شهداء به هدف والا و اوج سعادت رسیدند وم ا در این دنیای خاکی گرفتاریم که حقیقتا اینان برگزیدگان حضرت حق هستند.


نام : سید شعبان نام خانوادگی : موسوی نام پدر: سید نورالله تاریخ تولد : ۱۳۳۷ تاریخ شهادت: ۲/۳/۶۵ محل شهادت : منطقه حاج عمران (پیرانشهر) که پیکر مطهرش بعد از گذشت هشت سال جاوید الاثر بودن در خرداد ماه ۱۳۷۳ در زادگاهش شهرستان خرم آباد روستای دارایی به خاک سپرده شد . روحش شاد و یادش گرامی باد.

خاطره ها از برادر سید حسین موسوی می باشد.

پدر شهید سید شعبان موسوی - روستای دارایی خرم آباد

شهید سید شعبان موسوی - روستای دارایی خرم آباد

منبع: سایت یاد امام و شهدا (و عکس های بیشتر)

صفحه شهید در ساید نوید شاهد

مادر شهید سید شعبان امروز به رحمت خدا رفت و به فرزند شهیدش پیوست. ۱۴۰۱/۵/۳ شمسی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan