یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

ولادت باسعادت امام رضا علیه السلام مبارک باد

  • ۱۴:۴۵

ولادت امام رضا علیه السلام

ولادت باسعادت امام رضا علیه السلام بر شما و همه شیعیان و محبین آن حضرت مبارک باد 

مرتبط: امام رضا (ع) و شهدا ، شهدا و اهل بیت (ع)

مادر شهید رضا قنبری: امام رضا پسرم را نجات داد تا در راه خدا شهید شود

  • ۱۲:۵۰
ل

مادر شهید قنبری در گفتگو با نوید شاهد سمنان: امام رضا پسرم را نجات داد تا بماند و در راه خدا شهید شود

تاریخ مصاحبه چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ 
شهید رضا قنبری یکم اسفند 1346 در روستای گرمن از توابع شهرستان شاهرود به دنیا آمد. پدرش محمدحسین و مادرش فرخ نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و پنجم مرداد 1367 در اسلام ‌آباد غرب توسط نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند. در ادامه توجه شما را به مصاحبه خواندنی نوید شاهد سمنان با "فرخ رحیمی" مادر شهید رضا قنبری جلب می کنیم:
نوید شاهد سمنان: مادر جان از کودکی رضا برایمان بگویید.
مادر شهید: قبل از رضا ده تا از بچه های من از دنیا رفتند. یه روز رفتم پیش یه کربلایی علی که تو میغان دعا می داد. بهش گفتم: بهم دعا بده که این بچه بمونه. بنده خدا گفت: باشه دعا می نویسم و بهتون میدم که بچه ات بمونه. هشت تا دعا رو داده بود، دعای نهم رو که می خواست بده بچه ام موقع اذان صبح به دنیا اومد. اینجا هم نه ماشین بود و نه چیزی. برف هم میومد که مادرم اومد گفت: خدا! بچه داره می میره. گفت: اون چند تا مردن این هم می میره.
گفتم: دعا رو نیاوردی؟ این بچه باید از حلقه دعا اول ماه نو بگذره.
گفت: نه.
گفتم: بلند شو بریم میغان. برف هم میومد. بچه رو بغل کردم و پیاده رفتیم میغان. مادرم گفت: الان یه جانوری اگه بیاد چی؟
گفتم: من رو بخوره ولی بچه ام سالم بمونه. یواش یواش رفتیم، شروع کردم به حمد و سوره خوندن. وقتی رسیدیم دودستی زد تو سرش و گفت: الآن می خواستم این دعا رو بیارم که این بچه امروز به دنیا بیاد. گفتم: بچه می میره آقا ؟
گفت: نه. بعد هم دعا رو زد زیر لباس بچه. به خانمش گفت: برو چایی بیار و خودش شروع کرد به دعا خوندن.
به من گفت: یه امام خمینی (ره) میاد و جنگ شروع میشه. این بچه هم میره مدرسه و تا هفتم و هشتم می خونه و اگر بره جبهه شهید می شه ولی اگر نره صد سال عمر میکنه.

تشییع پیکر ۷ شهید خلبان دوران دفاع مقدس

  • ۱۸:۰۸
طواف خلبانان شهید در حرم رضوی +تصاویر

طواف خلبانان شهید در حرم رضوی +تصاویر

همزمان با روز عرفه و برگزاری مراسم پرفیض دعای عرفه پیکرهای پاک 7 شهید خلبان دوران هشت سال جنگ تحمیلی در حرم رضوی طواف داده شدند.
مهر: پیکر پاک شهدای والا مقام هشت سال دفاع مقدس، شامگاه پنچشنبه پس از طواف در حرم رضوی توسط خادمین بارگاه منور حضرت ثامن الحجج(ع) در مراسم پر فیض دعای عرفه حضور یافتند.پیکر پاک هفت شهید خلبان دوران دفاع مقدس پس از طواف و حضور در مراسم دعای عرفه با پرواز ساعت 18 روز گذشته مشهد به تهران منتقل و بعد از تشییع توسط مردم تهران در زادگاه هایشان به خاک سپرده می شود.
پیکر مطهر هفت تن از خلبانان شهید نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی در منطقه کوت عراق کشف شده و برای طواف در حرم رضوی به مشهد انتقال یافتند. شهید محمد صالحی، خالد حیدری ، محمد حاجی، قدرت الله کیان جو و چهار تن از شهدای دارای نام و سه تن دیگر این شهدا گمنام هستند که در دوران هشت سال دفاع مقدس در خاک عراق مدفون شدند.
تصاویر در ادامه مطلب :

خاطره تفحص دو شهید بنام ابوالفضل

  • ۱۲:۲۱

طلاییه و پیکر ابوالفضل هایی که روز تولد امام رضا(ع) پیدا شدند!

خاطره تفحص دو شهید بنام ابوالفضل 

عید اون سال با شب ولادت آقا امام رضا (ع) یکی شده بود. توی سنگر بچه های لشکر 31 عاشورا جشن گرفته بودند. آخر مراسم نوبت من شد که بخونم. دست به دامن آقا قمر بنی هاشم(ع) شدم. عرض کردم: ارباب شما مزه ی شرمندگی رو چشیدید. نذارید ما شرمنده ی خانواده ی شهدا بشیم.

فردا صبح از بچه ها پرسیدم: رمز حرکت امروز به نام کی باشه؟ فکر می کردم چون روز ولادت امام رضاست (ع) همه می گن:*امام رضا(ع)* اما حاج آقا گنجی گفت:* یا ابوالفضل (ع)* گفتم: امروز روز ولادت امام رضاست(ع). گفت: دیشب به آقا ابا الفضل (ع) متوسل شدیم، امروز هم به اسم اون حضرت میریم تا از دستشون عیدی بگیریم.

دست به کار شدیم. بعد از چند دقیقه اولین شهید پیدا شد. خوشحال بودیم. اسم شهید هم روی کارت شناسایی ش بود هم روی وصیت نامه ش:

*شهید ابوالفضل خدایار، گردان امام باقر(ع)، گروهان حبیب از کاشان*

بچه ها گفتند:* توسل دیشب، رمز حرکت امروز و اسم شهید با هم یکی شده!* بی اختیار به زبونم جاری شد : که اگه اسم شهید بعدی هم ابوالفضل بود، اینجا گوشه ای از حرم آقاست.

... داشتم زمین رو می کندم

شهید محمد مردانی که پیکرش را اشتباهی به مشهد بردند !

  • ۱۲:۲۸

شهید محمد مردانی - امام رضا (ع)

سال 87 روز قبل از تولد امام رضا(ع)، نمی دونم چه حسی وادارم کرد که بیام بهشت رضا(ع). عجیب دلتنگ شده بودم. انگار همه غصه های عالم را با من تقسیم کرده بودند. حس پنهانی مرا در بین قبور شهدا به دنبال گمشده و مرادی می کشاند و کمیل هم با تعجب فقط دنبال من راه می آمد. آفتاب داغ تابستان صورتم را عجیب نوازش می کرد و از طرفی حال و هوای آن روز من را منتظر قرار داده بود. وقتی که در بین قبور شهدا راه می رفتم از فاصله ای دور چشمم به پدر و مادر شهیدی افتاد که در ظهر گرما به زیارت شهیدشان آمده بودند؛ ظهر... گرم... تابستان... خلوت...

به آن ها نزدیک می شوم و مهمان محبت و صفای آن ها می شوم. از روی سنگ مزار شهید مشخصاتش را نگاه کردم؛ شهیدمحمد مردانی، شهادت کردستان. از آجیل و میوه و شیرینی و انواع تنقلات که کنار تربت شهید بود، خیلی تعجب کردم. مادر شهید که تعجب مرا دیده بود شروع کرد به صحبت کردن؛ قبل از اینکه ما سؤالی بپرسیم:

محمد تنها فرزند ماست. امروز روز تولد محمده و ما اومدیم براش جشن تولد بگیریم.

پای درس شهید قرآنی ، شهید احمد امینی رعنا

  • ۱۴:۱۷
پای درس شهید قرآنی| از عشق به «صیاد‌القلوب» تا حضور در جلسات استاد مولایی

پای درس شهید قرآنی| از عشق به «صیاد‌القلوب» تا حضور در جلسات استاد مولایی

من نمی‌خواهم سخن اغراق‌آمیز دوست احمد شهیدمان را که وقتی او را به یاد می‌آورد می‌گوید: "او چکیده پیامبر بود"، را بگویم ولی احمد عزیز، انسانی انبیایی بود که در راه تخلّق به اخلاق انبیاء سخت کوشا بود...

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، سومین دیدار جامعه قرآنی کشور عصر روز چهارشنبه نوزدهم اردیبهشت‌ماه در منزل خانواده شهید احمد امینی صورت گرفت.

« شهید احمد امینی در سال 1342 به دنیا آمد و در سال 1362 در حالی گه بیست سال از عمر خود را گذرانده بود، در عملیات والفجر4 در منطقه پنجوین عراق به شهادت رسید، او پیش از اعزام به جبهه، راهی مشهد شد و از امام رضا(ع)، درخواست شهادت کرد و در نهایت به آرزویش رسید.»

عشق و ارادت شهید حسن قاسمی دانا به امام رضا (ع)

  • ۰۱:۴۹

برش اول:

ارادت حسن به امام رضا (ع) دائمی بود. از نُه ساختمان سوری ها، یکی دست داعش افتاده بود و فرمانده سوری ها می خواست عقب نشینی کند. نگذاشتم. گفتیم: صبر کن ما پسش می گیریم. از ۲۰ نفر نیروهای پشتیبان تک تیر اندازان، نیروی داوطلب خواستیم. فقط شش نفر آمدند. با من و حسن شدیم هشت نفر. رفتیم طرف ساختمان.

مکث کردم. گفتم: حسن هشت نفریم ها! گفت: پس اسم عملیات امام رضا (ع) است. با نوای یا علی بن موسی الرضا (ع) وارد ساختمان شدیم.

تکفیری ها می پرسیدند: من انتم؟ حسن با دو نارنجک رفت طرفشان و فریاد زد: نحن شیعة علی بن ابی طالب(ع)، نحن ابناء فاطمة الزهرا(س)، نحن ابناء الحسین (ع). با انفجار نارنجک ها و تبادل آتش حسن پرواز کرد.

هشت نفری با رمز ذکر امام رضا (ع) وارد معرکه شدیم. حسن شهید شد و من با هشت ترکش برگشتم عقب.

برش دوم:

بعد از شهادت حسن، یکی از اقوام خوابش را دیده بود. گفته بود: حسن! تو که مثل ما بودی، چه شد که شهید شدی؟

گفته بود: به خاطر این که شب های جمعه زیارت حرم امام رضا (ع) رفتنم قطع نشد.

راست می گفت: چهار سال برنامه ثابتش این بود. شب جمعه می رفت هیئت علمدار، بعد از آن تا صبح زیارت امام رضا (ع) بود و دم صبح کله پاچه می خورد و می آمد خانه.

راوی: شهید مصطفی صدار زاده؛ فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون و مهدی قاسمی دانا؛ برادر شهید

مجله فکه، شماره ۱۸۰؛ اردیبهشت ۱۳۹۷؛ صفحه ۶۱ و ۶۷-۶۶٫

مرتبط: امام رضا (ع) و شهدا ، شهدا و اهل بیت (ع)

مادری که تنها پسرش را به سوریه فرستاد / شهید موسی علیزاده

  • ۰۱:۳۵


روز میلاد امام رضا (ع) خبر شهادت فرزندش را آوردند؛ مادر صبورانه ایستاد و گفت: فقط یک پسر داشتم که او را در راه اسلام فدا کردم؛ اگر ۶ پسر دیگر داشتم آن‌ها را هم به سوریه می‌فرستادم.

خبرگزاری فارس ـ حماسه و مقاومت: همیشه تک‌تک فرزندان برای مادر عزیز هستند دختر و پسر هم ندارد، اما یک وقت‌هایی برای مادرهایی پیش می‌آید که همسرشان را از دست می‌دهند و فقط یک پسر دارند و آن یک پسر می‌شود نان‌آور خانه و به نوعی امید مادر و دختران خانه. شهید مدافع حرم «موسی علیزاده» تنها پسر خانواده بود که بعد از درگذشت پدرش نان‌آور خانواده می‌شود و همه جوره هوای مادر و خواهرانش را دارد و نمی‌گذارد علاوه بر درد یتیمی و فراق پدر، مشکلات مالی را هم تحمل کنند. او می‌ایستد و برای خانواده‌اش در نانوایی کار می‌کند تا خواهران بزرگتر شوند و بتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. موسی احساس می‌کند دیگر باید کار بزرگتری انجام بدهد او از مادر حلالیت طلبیده و راهی سوریه می‌شود و پس از سه بار اعزام در ۶ مرداد ماه سال ۱۳۹۴ در حماء به شهادت می‌رسد.

شهید محمدرضا عاشور - زیارت امام رضا علیه السلام

  • ۰۳:۳۳

شهید محمدرضا عاشور -سرخه گرمسار .jpg

  • نام : محمدرضا عاشور
  • فرزند : رجبعلی
  • متولد : 1344/08/20 در سرخه
  • تحصیلات : زیر دیپلم
  • تاهل : مجرد
  • یگان: سپاه گرمسار-تیپ21-اطلاعات و عملیات
  • مدت حضور : 25ماه و3روز
  • مسئولیت : مسئول گروه شناسایی
  • نوع عضویت : بسیج
  • نوع شغل : محصل
  • تاریخ شهادت : 1364/12/02
  • محل شهادت : عملیات والفجر8مجروح بیمارستان شریعتی اصفهان
  • عملیات : والفجر8
  • محل دفن : گرمسار گلزار شهدا

رسیدن به آرزو

حسن بلوچی رزمنده‌ای از تیپ ۲۱ امام رضا(ع) در مورد شگفتی یک شهید عملیات والفجر۸ خاطره‌ای را روایت می‌کند و می‌گوید:

شهید محمدرضا عاشور پس از زخمی شدن در عملیات والفجر۸ به یک بیمارستان در اصفهان منتقل می‌شود. در آنجا خانواده‌اش به بالینش می‌آیند و تا لحظات آخر عمرش کنار او می‌نشینند. شهید عاشور قبل از شهادت، خطاب به خانواده‌اش می‌گوید: من آرزو داشتم پس از عملیات والفجر۸ به پابوس امام رضا(ع) بروم، ولی افسوس که حالا نمی‌توانم... و لحظاتی بعد به شهادت می‌رسد.

برادرش او را در تابوت می‌گذارد و روی آن پارچه‌ای می‌کشد و می‌نویسد: محمد رضا عاشور اعزامی از گرمسار. سپس خود و خانواده برای مهیا کردن مقدمات تشییع جنازه به تهران و از آنجا به گرمسار می‌روند. جنازه این شهید با بقیه شهدا به تهران منتقل می‌شود. در تهران به‌دلیل نامعلومی پارچه روی تابوت محمدرضا با شهیدی از مشهد عوض می‌شود و جنازه او را به مشهد می‌برند، غسل می‌دهند، کفن می‌کنند و در حرم امام رضا(ع) طواف می‌دهند. وقتی خانواده آن شهید برای دیدار آخر به‌سراغ جنازه می‌آیند می‌بینند این جنازه جنازه شهید آن‌ها نیست.

از آن طرف هم خانواده محمدرضا می‌بینند جنازه شهیدی دیگر را تحویل گرفته‌اند و بلافاصله به مرکز تلفن می‌زنند و قضیه را اطلاع می‌دهند. سرانجام هر دو خانواده، شهید خودشان را تحویل می‌گیرند و به خاک می‌سپارند. در حالی که شهید عاشور به آرزویش که زیارت امام رضا(ع) بود، رسیده بود.

ستاد کنگره یزرگداشت 3000 شهید استان سمنان

مرتبط: امام رضا (ع) و شهدا ، شهدا و اهل بیت (ع)

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan