یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

وصیتنامه شهید مجید ملک‌ محمودی ، شهدای خوانسار

  • ۲۳:۵۷
شهید مجید ملک‌ محمودی -خوانسار
شهید مجید ملک محمودی
 متولد: خوانسار 1348/
شهادت: شلمچه 1365/12/10 
وصیتنامه شهید :

      بسم الله الرحمن الرحیم

(فرحین بما اتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف علیهم و لا هم یحزنون* یستبشرون بنعمة من الله و فضل و ان الله لا یضیع اجر المؤمنین.) قرآن کریم

                                              

ای امت عزیز ! یکى از بزرگترین نعمتهایى که خداوند متعال در این زمانه به ما عطا فرموده است وجود رهبر عظیم الشان امام امت خمینى عزیز است که نافرمانى از امر او نافرمانى از امر رسول الله است. در تمام امور از او درس بگیرید که بهترین نمونه از انسانهاى تسلیم شده است. اگر امروز شما فریاد مى زنید یاحسین اى کاش در کربلا بودیم و تو را یارى مى نمودیم امروز صحنه آزمایش فراهم شده است و بسم الله، این گوى و این میدان ، این حسین و کربلا و عاشورا . فرصت را غنیمت شمارید و حسین را یارى کنید و به جبهه ها هجوم آورید که پاداش این جوانمردى در نزد خداوند متعال محفوظ است. اى جوانان عزیز حزب اللهى بیایید دست به دست هم داده و اسلام عزیز را یارى نماییم تا در پیشگاه خداوند متعال روسفید و مفتخر باشیم.

ای مسئولین عزیز، سعی کنید به درد مستضعفین برسید و وجودتان را صرف خدمت به آنها بکنید که به قول امام عزیزمان «اینها ولی‌نعمت ما هستند». با گرانفروشان و محتکرینی که خون مردم بیچاره و پابرهنه را می‌مکند بشدت برخورد کنید، و در این راه از حضرت علی‌ابن ابیطالب(ع) درس بگیرید، و همانطوری که با یک حرکت هوشیارانه و منسجم و منظم ریشه گروهکهای محارب و ضد خدا ـ همچون منافقین خلق ـ را سوزاندید از خدا کمک بخواهید و ریشه سرمایه‌داران و محتکرین را به آتش کشیده و نابود کنید. 
 
                http://mahtnazanin.blogfa.com/category/1

شهید شفیع مهدی زاده - شهدای شلمچه

  • ۱۰:۵۳

نام: شفیع

نام خانوادگی: مهدی زاده

نام پدر: مهدی

تاریخ تولد : 1342/03/01

محل تولد: کرج

تاریخ شهادت: ۱۹ دی ۱۳۶۵

محل شهادت: شلمچه

عملیات: مرحله اول کربلای ۵

یگان: لشکر ۱۰ سیدالشهدا – گردان علی اکبر

پیام صوتی شهید:

دریافت صدا

روایت ۳۵ سال چشم انتظاری مادر شهیدان اسحاقی

  • ۱۳:۱۷

روایت 35 سال چشم انتظاری مادر شهیدان اسحاقی

۰۱ تیر ۱۴۰۰

مادر شهیدان اسحاقی می‌گوید: خیلی خوشحالم که پیکر پسرم بازگشت است. اگر بدانید در این سال ها چه حالی داشتم. هر کسی که در خانه را می‌زد، می گفتم محمد من آمده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، فیلم شیار 143 را تقریبا اکثرمان چند بار یدده‌ایم. داستان مادری کرمانی که جوان رعنایش را راهی جبهه می‌کند و فرزندش در جنگ مفقود می‌شود. روایت چشم انتظاری‌ها و بیم و امیدهای یک مادران شهدای مفقودالاثر همه شبیه همین مادر شیار 143 است اما با تفاوت‌های نه چندان زیاد. بیگم اسحاقی هم یکی از همین مادران است که روایت‌های مشابهی از زندگی فرزندش و 35 سال چشم انتظاری دارد. او چهار پسر و چهار دختر داشت. دو تن از پسران او در هشت سال دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند. یکی در سال 63 و دیگری سال 66

شهید «محمد اسحاقی» فرزند صفت اله، متولد 1340 بود که در سن 26 سالگی در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید اما پیکر مطهر او که در اول فروردین ماه سال 1366 به شهادت رسیده بود در منطقه شلمچه ماند و در شمار شهدای مفقود الاثر جای گرفت. پیکری که سال‌ها مفقود بود در عملیات تفحص پیدا شده و هویتش توسط آزمایش DNA شناسایی شد و مادرش چند روز پیش بعد از سال‌ها فراق توانست پیکر فرزند گمشده را در آغوش بگیرد.

مادر شهیدان اسحاقی از چشم انتظاری این سال‌ها در گفتگو با تسنیم چنین می‌گوید: خیلی خوشحالم که پیکر پسرم بازگشت است. اگر بدانید در این سال ها چه حالی داشتم. هر کسی که در خانه را می‌زد، می گفتم محمد من آمده است. محمد و احمد همیشه در جبهه با هم بودند و معمولاً با هم می‌آمدند. نهایتاً هر دو هم شهید شدند. خبر شهادت احمد را محمد برای من آورد. احمد سال 1363 به شهادت رسید. اینبار محمد هم رفت و برای همیشه در منطقه ماند. هر دو مفقودالاثر بودند. اول پیکر احمد آمد. اما 35 سال طول کشید تا پیکر محمد برگردد. در این سال‌ها همسرم مریض شد و فوت کرد.

شهید ماشاء الله ابراهیمی بوئینی - بوئین و میاندشت -شهرستان فریدن

  • ۰۰:۳۸

شهید ماشاء الله ابراهیمی - بویین و میاندشت

نام : شهید ماشاالله ابراهیمی بوئینی

نام پدر:  محمدتقی

تاریخ تولد: 1339/02/03

محل تولد: بوئین و میاندشت

تاریخ شهادت: 1365/10/20

محل شهادت: شلمچه

عملیات شهادت : کربلای 5

زندگینامه:

شهید ماشاالله ابراهیمی بوئینی، سوم اردیبهشت 1339، در شهر بوئین و میاندشت از توابع شهرستان فریدن چشم به جهان گشود. پدرش محمدتقی، کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. سال1361 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیستم دی 1365، با سمت مسئول گروهان در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

خاطرات

شهید مفقودالاثر ماشاالله ابراهیمی - خمینی شهر اصفهان

  • ۱۳:۲۹

شهید ماشاء الله ابراهیمی- خمینی شهر اصفهان

  • نام و نام خانوادگی :  ماشاالله ابراهیمی
  • نام پدر : مصطفی
  • تاریخ تولد :  ۱۳۳۳/۳/۱۴
  • محل تولد : اصفهان – خمینی شهر
  • دسته بندی شهید : شهدای غواص
  • تاریخ شهادت :  ۱۳۶۵/۱۰/۴
  • محل شهادت :  جزیره سهیل عراق و پس از اسارت در کربلای ۴
  • عملیات منجر به شهادت : عملیات کربلای ۴
  • نحوه شهادت : 
  • یگان : لشگر ۷ ولیعصر (عج) – گردان کربلا
  • محل دفن : جاویدالاثر

مرتبط: شهدای اصفهان - کربلای ۴

شهید شهرام کیخواه شهدای شلمچه ، شهدای اندیمشک

  • ۱۲:۰۲

شهید شهرام کیخا

شهید شهرام کیخواه

نام پدر: علی

تاریخ ولادت: 26 بهمن 1347

محل تولد : اندیمشک 

تاریخ شهادت: 4 دى 1365

محل شهادت: شلمچه - عملیات کربلای 4

خاطره ساعتی از کربلای ۴ را از زبان پرویز پورحسینی پیش رو دارید:

بوی عملیات

وصیت نامه شهید ماشاالله ابراهیمی سیریزی - شهدای زرند کرمان

  • ۱۱:۲۵
شهید ماشاالله ابراهیمی سیریزیشهید ماشاءالله ابراهیمی سیریزی
نام پدر: محمد 
تاریخ تولد: 1349/01/11
محل تولد: زرند کرمان

تاریخ شهادت: 1365/10/22

زندگینامه:

ماشاءالله در روستای سی ریز از توابع شهرستان زرند کرمان به دنیا آمد. پدرش محمد و مادرش سکینه نام  داشت. تحصیلات خود را تا سال سوم دبیرستان ادامه داد. دانش آموز بود که داوطلبانه از طریق بسیج عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. در چندین عملیات با مسئولیت سکاندار شرکت کرد. آنگاه در عملیات کربلای 5 در منطقه عملیاتی شلمچه در اثر اصابت ترکش خمپاره به شرف شهادت نایل آمد.

مزار پاکش در گلزار شهدای سی ریز قرار دارد. از این شهید عزیز یک وصیت نامه و تعدادی یادداشت و یک عدد نوار به جا مانده است.

یادداشت و مناجات شهید : 

بسیجی شهید احمدقلی زرینی بساطی از شهدای الشتر که در شلمچه آسمانی شد

  • ۲۲:۴۴
شهید احمد قلی زرینی بساطی
🌺🌺
#ازخاک_تا_افلاک
اواخر سال ۶۵ جوانی بلند قد و درشت اندام، با چشمانی نافذ، از بسیج الشتر به مناطق جنگی اعزام شده بود تا به قول خودش ادای تکلیف کند؛ دست قضا او را به شلمچه رسانده بود تا ما هم افتخار آشنایی با او را داشته باشیم...
جوانی با نشاط و شوخ طبع که در آن گلوله باران بی امان شلمچه (که اگر برای گرفتن وضو از سنگرهای حفره روباهی اش خارج می شدی، باید با دوستانت خداحافظی می کردی، چرا که احتمال بازگشت مجدد به جمع آنان، هیچ تضمینی نداشت) هر روز عادت داشت تا به یکایک سنگرهای گردان شهداء در خط مقدم (روبروی پتروشیمی عراق) سرکشی کند و احوال همه را بپرسد...
در یکی از روزها اما "احمد زرینی" حالش با تمام روزها فرق می کرد...
در حالی که طبق روال از دوستان در سنگرها دیدار می کرد، دیگر آن شوخ طبعی همیشگی را نداشت و خبری از شادی و خنده نبود...
احمد آن روز خیلی جدی شده بود و در بازدید از سنگرها، ضمن سلام و احوالپرسی، یک جمله ترکیبی را هم به احوالپرسی هایش اضافه کرده بود:
"بچه ها، مرا حلال کنید؛ من فردا عصر شهید می شوم!"
شوخ طبعی همیشگی احمد باعث می شد تا همه در جواب این درخواست، به او بگویند: 
"برو بابا، توام ما رو مسخره کردی..."
احمد اما خیلی جدی درخواست خود را تکرار می کرد و راهی سنگرهای بعدی می شد، در حالی که هیچکس او را جدی نگرفت...
نمی دانم چرا این جمله احمد مثل زنگ توی گوشم طنین انداخته بود...
عصر روز بعد، صدای آژیر آمبولانس توجه ما را به خود جلب کرد...
گلوله خمپاره ۶۰( معروف به خمپاره نامرد) احمد را دریافته و در میان خاک و خون، او را از خاک به افلاک رسانده بود...
امدادگران با برانکارد نتوانستند کاری از پیش ببرند، چرا که پیکر "احمد زرینی" چنان قطعه قطعه شده بود که فقط باید با کیسه جمع می شد...
پیکر احمد را جمع کردند و بردند...
 و آن روز خورشید شلمچه آرام آرام غروب کرد و جمع یاران، شبی تاریک و اندوهگین را در فراق عزیزشان سپری کردند...
نقل خاطره از برادر "سیدحجت الله موسوی زاده"
رزمنده و جانباز دفاع مقدس- بروجرد
رزمندگان الشتر
۱ ۲ ۳ . . . ۷ ۸ ۹
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan