- سه شنبه ۳۰ مرداد ۰۳
- ۰۶:۳۸
شهید غلامحسن لشنی زند
فرزند : غلامعباس
تاریخ شهادت : ۱۳۷۱/۰۳/۱۸
محل شهادت : کردستان روستای آلواتان
محل دفن : گلزار شهدای شهرستان دورود
بیست و دوم فروردین ۱۳۴۷، در شهرستان دورود به دنیا آمد. پدرش غلامعباس، کارگر معدن بود و مادرش دلبر خانه دار بود. تا چهارم متوسطه درس خواند. سال ۱۳۷۱ ازدواج کرد. به عنوان پاسدار وظیفه خدمت می کرد. هجدهم خرداد ۱۳۷۱، با سمت نیروی اطلاعات و عملیات در آلواتان هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سینه، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.
با سپاس فراوان از برادر غلامحسین لشنی زند که برگ های زرین شهید را برای سایت ارسال نموده است.
بسم رب الشهداء و صدیقین
” ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون ”
مپندارید آنهایی که در راه خدا کشته می شوند ( شهید می شوند ) مرده اند ، بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده می شنوند .
سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹
دوش دیدم که ملائک در میخانه زند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم سر و عفاف و ملکوت
بامن خاک نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند
شهید والامقام غلامحسن لشنی زند نام پدر غلامعباس فرزند اول خانواده بود که در ۲۲ فروردین ماه سال ۱۳۴۷ شمسی در روستای دریژان علیا از توابع شهرستان دورود در خانواده ای کشاورز دیده به جهان گشود و پدر شهید در سال ۱۳۵۳ در کارخانه سیمان دورود استخدام شد و در سال ۱۳۵۴ از روستای دریژان علیا به روستای انگشته در نزدیکی شهر دورود مهاجرت و ساکن شدند شهید دوران ابتدائی را در روستای انگشته طی نمود و مقطع راهنمایی را در مدرسه شهید موگویی و دوره دبیرستان را در دبیرستان دهخدا گذراند از ویزگیهای اخلاقی شهید بسیار خوش اخلاق و گشاده رو و مهربان بود ودر به سن تکلیف که رسید شروع به خواندن نماز و بجا آوردن واجبات دینی و گرفتن روزه در نهایت خلوص و به دور از ریا و تظاهر نمود تا اینکه در ۱۶ خرداد ۱۳۶۷ به صورت داوطلبانه به جبهه جنگ اعزام گردید و با رفتن به جبهه بود که افسوس میخورد چرا زودتر به جبهه نرفته بود و آرزوی شهادت را در روح و روان خود پرواند و در قنوت نمازهایش دعای ” اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک ” را می خواند و با افسوس از جبهه و جنگ و شهداء یاد می کرد و همیشه چند روز مانده به شروع ماه مبارک رمضان به پیشواز رمضان میرفت و روزه می گرفت بدون آنکه بیان کند .
چند ماه قبل از شهادتش با دیوان حافظ تفأل زد که شعر بالا آمد و از من خواست برایش تعبیرش کنم من هم بدون آنکه خودم متوجه باشم گفتم این شعر می گوید که تو عاشق خدا و اهل آسمان شده ای و برای اینکه به معشوقت بپیوندی قرعه ی فال به نام تو زده اند و به این زودی خواهی مرد و به دیدار محبوبت خواهی رفت. ایشان با خوشحالی وصف ناپذیری که انگار مژده ی بسیار بزرگی به او داده اند با تبسم رضایت بخش و آرزومندانه ای گفت من به این زودی خواهم مرد …!!!
و دیگر اینکه تقریباًُ ۴۰ روز قبل از شهادتش خودش در ۷ اردیبهشت سال ۱۳۷۱ که به مرخصی آمده بود دوربین عکاسی تهیه کرده و بهمراه پسر عمه ها و پسر عموهایمان به بالای گلزار بهشت زهرای شهر دورود رفتیم و بعد از عکس گرفتن به سمت گلزار شهداء آمدیم و شهید درست در کنار تنها قبر کنده شده و خالی در قطعه شهدا رو به قبله بصورت چمباتمه نشست و با نگاه بسیار تامل برانگیز و متفکرانه ای گفت بچه ها ببینم چه کسی را در این قبر می گذارند و سپس ۳ بار به من گفت غلامحسین یک عکس از من با این قبر بگیر ولی متأسفانه من نگرفتم و سپس گفت بچه ها نمیدانم چرا من فکر میکنم که این عکس ها رو نخواهم دید و همین طور هم شد چون قبل از چاپ عکسها شهید شد . به فردای آنروز مرخصی اش تمام شد و از طرف گردان اخلاص یا همان اطلاعات عملیات لشکر ۵۷ ابوالفضل لرستان به سردشت برده شدند و در روز دوشنبه ۱۸ خرداد سال ۱۳۷۱ در حین شناسایی منطقه واقع در جنگلهای الواتان سردشت توسط گروهک کومله بر سر راهشان کمین زده و شهید غلامحسن لشنی زند به همراه تعداد دیگری از همرزمانش به آرزوی قلبی و دیرینه خودشان یعنی شهادت رسیدند و بسوی معبود و معشوق خود پر کشیدند .
التماس دعا برادر شهید غلامحسین لشنی زند