- يكشنبه ۶ شهریور ۰۱
- ۰۰:۲۸
*📝برگی از دست نوشته رزمندگان در دفتر خاطرات*
❓سوال
دعای کمیل در جمع ما چگونه اجرا می شود؟
*خیلی عالی، بحدی که قابل توصیف نیست، حالات عرفانی برادران خیلی خوب است، بعضی ها از گریه زیاد بیهوش میشوند، بعضی ها امام زمان را میبینند و من با این قلم نمی توانم توصیف کنم این حالات را.*
#شهید_محمدرضا_صالحی_فتحآبادی
شهید محمدرضا صالحی فتح آبادی
نام پدر: حسین
شغل(ها):
تاریخ تولد: 30-6-1346 شمسی
محل تولد: کرمان - رفسنجان - رفسنجان
تاریخ شهادت : 4-10-1365 شمسی
محل شهادت : ام الرصاص
دلیل شهادت :
گلزار شهدا: عباس آباد- شهر رفسنجان استان کرمان
نوید شاهد https://navideshahed
خاطرات مادر شهید محمدرضا صالحی(خانم سجادی)
راوی : مادر شهید
*رضا در آذر ماه ۵۹ به اداره آمد و از پدر خواست که با رفتن او به جبهه موافقت کند. پدر با قرآن مشورت نمود و به درخواست رضا جواب مثبت داد. درآن روزها رضا ۱۴ سال بیشتر نداشت و درعملیات بستان مجروح شد. در تاریخ ۲۲/۱/۶۱ مجدداً به جبهه اعزام گردید.
* مهدی درتاریخ ۱۶/ ۱/۶۲ به جبهه اعزام گردید درگردان ۲۱۰ به فرماندهی حاج احمد امینی مشغول خدمت شد. تابستان مجدداً به جبهه اعزام شد. شهیدان درس می خواندند و به موقع عملیات در جبهه شرکت می کردند. با گروه فعال رزمندگان لاهیجان با هم بودند. مهدی دیپلم گرفت و محمدرضا درکنکور نیز شرکت نمود و قبول شد. زمانی که محل خدمت پدر شهیدان در یزد بود پدران شهیدان توسط بسیج ادارات به جبهه رفته بود. بچه ها قول داده بودند که به جای پدر درخانواده باشند. در همان موقع، عملیات والفجر ۸ شروع شده بود و چند نفر از دوستان شهدا وهمچنین محسن باقریان در این عملیات شهید شدند آن ها ناراحت بودند که چرا نتوانسته اند در این عملیات شرکت کنند. آبان ماه ۶۵ بود، شهیدان (مهدی و محمدرضا) جلسه مهمانی ترتیب دادند و دوستان جبهه ای لاهیجان را به یزد و به خانه خود دعوت کردند. مهدی خوشحال بود و می گفت سفره عیش خود را گسترده ایم. هر دو خوشحال بودند و آن شب آخرین دیدار ما با شهیدان بود. آن ها رفتند و هر روز جمعه به ما تلفن می زدند در تلفن های آخر از ما حلالیت می خواستند و حرف هایی می زندن که ما فهمیدیم عملیات نزدیک شده است، در یکی از شب ها پدر و مادر هردو خواب می بینند و می فهمند که بچه ها شهید شده اند!
* مهدی و محمدرضا هر دو غواص بودند و در عملیات کربلای ۴ هر دو به شهادت رسیدند. جنازه مهدی را آوردند اما محمدرضا تا سال ۷۴ مفقود بود و جنازه او راهمراه دایی خود سید جلال سجادی به رفسنجان آوردند.
سایت شهدای دانشجو