یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

به‌یاد خلبانی که خاطراتش را می‌گفت / خلبان اکبر توانگریان

  • ۱۴:۵۱

به‌یاد خلبانی که خاطراتش را می‌گفت

منصور قربانی- 03 مهر 1398

خبر را که شنیدم آتش به دلم افتاد. انگار گلوله‌ای به سینه‌ام خورده و خیلی ساده و راحت کار خودش را کرده و از آن طرف درآمده و راهش را گرفته و رفته. کوتاه و پر درد: امیر سرتیپ خلبان اکبر توانگریان هم به آسمان پرکشید. ترس مواجه شدن با آخرین وداع در زمان تشییع جنازه، ناخودآگاه مرا به یاد اولین دیدارمان انداخت. دیداری که خیلی به گذشته غور نمی‌کند. همین بهار سال 1397 را می‌گویم. آن‌قدر پی‌درپی با او تماس گرفتیم تا دست آخر یک روز وارد دفتر ما شد. آن زمان دفتر ما وسط یک پارک بزرگ بود و آب و هوای خوبی داشت. اما چهره‌ای که وقت دیدار اول، توی ذهنم از او به‌جا مانده این‌طور است: «مردی که ماسک به صورت داشت.» با بدنی که معلوم بود از داخل متلاشی است اما روحی قوی و سرزنده را در کالبد خود جابه‌جا می‌کند. روحی که دوست داشت قامتش ایستاده باشد، نه خمیده. بیماری در ریه و کبد و چند عضو دیگرش ریشه دوانده بود، اما این مرد با همه دردهایش، هر از چندگاهی دستی به کمر می‌برد و خم آن را راست می‌کرد.

هواپیمایی که بدون خلبان فرود آمد - خاطره زیبایی از سرتیپ خلبان اکبر توانگریان

  • ۱۱:۴۰
از راست : شهید عباس دوران ، معلم آمریکایی ، اکبر توانگریاندوران آموزشی در پایگاه کلمبوس آمریکا

از راست : شهید عباس دوران ، معلم آمریکایی ، اکبر توانگریان دوران آموزشی در پایگاه کلمبوس آمریکا

هواپیمایی که بدون خلبان فرود اومد

خاطره ای از امیر سرتیپ دوم خلبان اکبر توانگریان ، خلبان جنگنده اف 4 فانتوم نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که در مرداد 1393 در مجله صنایع هوایی چاپ شده است .

روز سوم جنگ مصادف با دوم مهرماه سال ۵۹ ساعت ۶ صبح در یک دسته چهار فروندی به فرماندهی ابر مرد نیروی هوایی شهید ناصر دژپسند به عنوان شماره 1 و بنده به همراه ستوان قاسم کاشف شماره ۲ ، سروان علی بختیاری شماره ۳ و ستوان کیان ساجدی شماره ۴ عازم ماموریت انهدام تاسیسات پایگاه هوایی شعیبیه شدیم. بعد از بلند شدن از باند پایگاه بوشهر، با گرفتن آرایش پروازی به دنبال رهبر دسته به سمت بندر دیلم پرواز کردیم که دود ناشی از سوختن پالایشگاه آبادان به وضوح از دور دست نمایان شد. سپس از آسمان شمال آبادان در ارتفاع پست وارد جنوب بصره شدیم که تا هدف فاصله زیادی نبود ، در همین بین در خاک دشمن یک پرنده بزرگ به شیشه جلوی جنگنده شماره ۴ به خلبانی جناب ساجدی برخورد کرد که وی به ناچار از ادامه مسیر بازماند و به سرعت به پایگاه بازگشت. سه فروندی ادامه دادیم و دقایقی بعد بر فراز پایگاه شعیبیه ظاهر شدیم اما رهبر دسته از روی هدف عبور کرد. ما نیز به پیروی از وی بدون شلیک حتی یک گلوله از نزدیکی هدف عبور کردیم بلافاصله سوالی در ذهنم نقش بست که چرا جناب دژ پسند هدف را بمباران نکرد؟

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan