- يكشنبه ۲۰ خرداد ۰۳
- ۱۲:۵۲
عملیات حاج عمران- گردان ویژه شهدا
راوی برادر جانباز کاوه گودرزی
گردان ویژه شهدا
بعد از تشییع و خاک سپاری دوستان و همرزمانی که در عملیات والفجر 9 به شهادت رسیده بودند تصمیم به اعزام مجدد به جبهه گرفتم و مجدداً ثبت نام کردم. صبح روز 65/1/25 به واحد بسیج سپاه مراجعه کردم . همیشه و به رسم همه اعزامها نیروها از محل سپاه به جبههها اعزام میشدند اما این بار به جهت تراکم زیاد نیروهای داوطلب با نصب اعلامیهای از نیروها خواستند که جهت انجام مراحل اولیه اعزام به سالن ورزشی طالقانی مراجعه نمایند. یادم نیست با چه وسیلهای اما میدانم که سریعاً خودم را به سالن طالقانی رساندم سالن تقریباً نیمه پر شده بود. برای اولین بار بود که میدیدم که در روز اعزام نیز از نیروهای رزمنده ثبت نام به عمل می آید. بعد از انجام کارهای مقدماتی اعزام که در همه اعزامها مرسوم بود قرار بود فاصله سالن طالقانی تا محل سپاه را پای پیاده طی کنیم برای اولین بار در طول اعزامها در شهرمان چنین شور و حالی دیده می شد. همه مردم شهر در خیابانهای مسیر از جمله خیابان تختی خیابان شهدا میدان قیام وخیابان آزادی تا محل سپاه در دو طرف خیابان تجمع کرده بودند. دو یا سه دفتر موقت ثبت نام اعزام در مسیر راه از رزمندگان ثبت نام نشده ثبت نام می کرد. مردم گریه می کردند، شیرینی و شربت میدادند، گویا خبر داشتند اکثر همین نیروها دیگر به شهر رجعت نخواهند کرد، مگر با گذشت چهار پنج سال یا حتی ده سال با تکه استخوان یا پلاکی یا با سر و رویی شکنجه دیده بعد از جنگ، با آزادی اسرا و یا با جراحتی بر جسم و دل و دلی خسته بعد ازعملیات.
بعد از عملیات قبلی در شهر غوغا بود . دیگر مادران و پدران برای رفتن به جبهه به بچه هایشان نه نمی گفتند و از رفتن آنان به قربانگاه و مسلخ عشق ممانعت نمی کردند. گویا قرار بود تمام شهر به طور دسته جمعی به جبهه بروند درصد زیادی از نیروهای اعزامی را دانش آموزان و معلمان و دبیران تشکیل داده بودند. حدود هزار نفر داوطلب از یک شهرستان 150 هزار نفره بسیار با شکوه و دیدنی بود. بعد از رسیدن به مقر سپاه ماشینها آماده جهت اعزام نیروها به مرکز استان بودند .
یک ماه پیش دوره روایت گری پیام آوران ایثار بودیم تهران ...