- چهارشنبه ۲ اسفند ۰۲
- ۱۲:۲۹
۱۴ فروردین ۶۷ مقارن بود با نیمه شعبان و این بار برو بچه های با صفای پایگاه امام سجاد(ع) با خون سید سعید عزیز آن را تزئین نمودند.از پس آن نیمه شعبان هر سال این روز عزیز و نورانی عجین گشته با یاد و خاطره آن شهید والامقام. در زیر و در این شب و روز عزیز مرور میکنیم آخرین ساعات زندگی سید سعید را در جمع ما خاکیان قبل از پیوستن به افلاکیان از زبان و قلم سردار فرامرزی:
سال 62 بود که من جانشین گردان ضدزره شدم.گروهی از بچه های بسیجی اعزامی از شهرستان بروجرد به گردان ما اعزام شدند.غالب این عده در بروجرد در مسجد سجاد(ع)گرد هم آمده و تربیت دینی و معنوی شده بودند.عده ای از آنها واقعا نخبه بودند.از آن پس این عده مرتب به جبهه می آمدند ومی رفتند.
در اولین اعزام به وساطت شهرام دشتی،از میان نیروی های اعزامی لرستان،هشت نفر از بچه های بسیجی بروجرد به گردان من پیوستند. نام این عده عبارت بودند از: احمد گودرزیانی، علی زراسوند، ناصر موسیوند، منوچهر موسیوند، مسعود ماکنانی، رضا حسن زاده، امیر فاضل و سیدسعید حسینی.
امیرفاضل در عملیات والفجر8 و فتح فاو به شهادت رسید.علی زراسوند در عملیات مهران از ناحیه دو پا و یک چشم جانباز شد. مسعود ماکنانی و ناصر موسیوند هم شهید شدند. رضا حسن زاده نیز یک چشمش را از دست داد و هم اکنون متخصص نوزادان و کودکان است. سیدسعید حسینی نیز در حوالی حلبچه به شهادت رسید.
یک ماه پیش دوره روایت گری پیام آوران ایثار بودیم تهران ...