یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

زندگی‌نامه شهید مراد پاپی ، شهدای عشایر ، روستای صاحب الزمان (عج)

  • ۱۲:۲۶

 شهید جاوید الاثر مراد پاپی

جاویدالاثر شهید مراد پاپی 

فرزند : الماس

ولادت: ۱۳۱۲/۰۸/۰۲ بخش پاپی 

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۰۱/۱۵

محل شهادت : دربندیخان عراق

سنگ‌ مزار یادبود در گلزار شهدای قریه صاحب الزمان عج خرم آباد

 دوم آبان ۱۳۱۲، در بخش پاپی از توابع شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش الماس و مادرش سنگین طلا نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. کشاورز بود. سال ۱۳۳۹ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و چهار دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پانزدهم فروردین ۱۳۶۵، در دربندیخان عراق به شهادت رسید. پیکر مطهرش تاکنون به وطن برنگشته است. .

شهید در سال 1312 در خانواده‌ای مسلمان در قریه صاحب‌الزمان پاپی متولد شد. وی از همان کودکی به کار کشاورزی پرداخت. ضمن کار کردن و تأمین معاش خانواده به عبادت و کارهای دیگر نیز مشغول بود و به دوستان و آشنایان سرکشی می‌کرد و به مستمندان سرکشی می‌کرد و آن‌ها را به تقوا و خداشناسی دعوت می‌کرد با اینکه امکانات درس خواندن را نداشت اما با سادات و روحانیون و افراد باتقوا ارتباط نزدیک داشت و مسائل دینی و مذهبی را از ایشان یاد می‌گرفت به‌طوری‌که در بین روستا شهید واقعاً نمونه بود.

در اوایل انقلاب به همراه برادران حزب الهی به فعالیت علیه رژیم مشغول شد و روستاییان و دوستان خود را به این کار دعوت میکرد. تا این‌که جنگ تحمیلی را شروع کردند و وی به اتفاق برادر خود راهی جبهه‌ها شد و پس از چندین سال مبارزه برادر وی به شهادت رسید و بعد از شهادت برادر سرپرستی خانواده برادر را هم به عهده گرفت.

تا اینکه خودش هم شربت شهادت نوشید. روحش شاد و یادش گرامی باد.

وصیت‌نامه شهید مراد پاپی

خاطراتی از سردار شهید داریوش مرادی

  • ۰۰:۳۳

سردار شهید داریوش مرادی ، شهدای خرم آباد

خاطره ی حاج بهزاد باقری از سردار شهید «داریوش مرادی»؛

شهیدی که در عملیات شناسایی همیشه موفق بود

نوید شاهد- شهید «داریوش مرادی» از نیروهای اطلاعات عملیات بود که برای هر عملیاتی می رفت در ماموریت شناسایی موفق بود.

روزهای پایانی فصل پاییز بود. آرام آرام زمستان داشت خودنمایی میکرد و ما همچنان در منطقه دربندیخان عراق به سر می بردیم. سنگر ما بزرگ و شبیه سوله بود. وسط سنگر هم یک بخاری هیزمی گذاشته بودیم. بعضی اوقات از روزها که کاری نداشتیم کنار این بخاری هیزمی استراحت کردن  بسیار لذت بخش بود.

این سنگری که ما داشتیم کنار سنگر فرماندهی بود به خاطر اینکه سریع تر ماموریت ها را انجام دهیم. یک روز وقتی از ماموریت برگشته بودم وارد سنگر شدم بدون اطلاع به دیگر دوستان رفتم داخل سنگر و بخاری هیزمی را روشن کردم و از خستگی شدید خوابم برد.

۱ ۲
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan