- يكشنبه ۲۱ خرداد ۰۲
- ۱۳:۰۸
شهیده شهناز محمدی زاده
نام پدر: شکرالله
محل تولد: دزفول
تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۰۷/۰۸
محل شهادت: خرمشهر
شهناز فکر می کردم خیلی چیزها از تو می دونستم!
هرچی ازمادرت پول می گرفتی برای خودت نمی مانداماهیچ وقت رونکردی به چه
کسی می دادیشان؟
یادت هست شهناز؟تویک دوربین داشتی وباآن کلافه مان کرده بودی.چپ می
رفتی راست می آمدی تق تق عکس می گرفتی؟ازخرمشهربدون آدم هایش-
ازدرودیوارسوراخ سوراخش-ازشهدایش-ازهمه چی-یادت هست شهناز؟سرت
غرغرمی کردم که:«یه شهردرب وداغون عکس گرفتن داره؟»توهم بهم
گفتی:«شایداین عکس هابمونه برای بعدازما.»راستی شهنازدوربینت کجاست؟خیلی
دنبالش گشتم!
وای شهناز.چراآن روزمعنی حرفت رانفهمیدم؟چراآن روزکه داشتیم باهم صبحانه
می خوردیم همه ی حرفهات برایم شوخی بود.حتی وقتی موقع ناهارهم بهم گفتی.
وقتی فکرش رامی کنم دیوانه می شوم که چرانفهمیدم؟ سرشام که بازخندیدی و
گفتی:این شام آخرمنه.چرا؟خیلی قشنگ یادم هست سیب توی دستت بود خوردیش
وبعدخندیدی خیلی قشنگ ِبهم گفتی:این هم آخرین سیبه که می خورم.ودوباره
خندیدی.
یادت هست شهناز؟بدوآمدم دنبالت گفتم:مامان وبابات آمده اندببرندت.گفتی:قایمم
کن نمی خواهم بروم.می خواهم درخرمشهربمانم.راضیت کردم باآنهاحرف بزنی راضی
شان کردی یک روزدیگربمانی.یک روز دیگرفقطیک روزاما...
دیدمت کمی غذابرداشته بودی ومی بردی برای رزمنده ها داشتی ردمی شدی
ازکنارگل فروشی. ترکش خوردبه تنت وتونشستی.همان جاکنارگلفروشی وماندی
توی خرمشهر برای همیشه!
کارهایت عجیب وغریب بود.آخردخترجان!این همه جابرای نوشتن بودچراوصیت نامه
ات راروی دستمال کاغذی نوشتی؟می دانم هیستی چپ چپ نگاهم نکن.هنوزهم
می گویم توهمان شهنازعجیب وغریب خودمانی!
نحوه ی پرپرشدن اصابت ترکش... .
یک ماه پیش دوره روایت گری پیام آوران ایثار بودیم تهران ...