- يكشنبه ۲۹ بهمن ۰۲
- ۱۳:۲۹
مینویسم تا آیندگان بدانند فرمانده جبهه کیست...
گفتم آقاجان تو که هستی که من تو را نمیشناسم؛ از فرماندهان ما هستی؟ پس من چرا تو را نمیشناسم؛ وی به آرامی گفت: من کسی هستم که قبل از حمله، تو با گریه مرا صدا میکردی که ما را در این حمله یاری کن!
به گزارش گروه حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، مطلبی که در ادامه خواهید خواند، روایتی زیبا از کرامات یک شهید است؛ شهیدی گمنام مانند هزاران فرزند گمنام حضرت روحالله که شاید تا امروز کسی نامی از او نشنیده باشد؛ او که در کربلای خیبر آسمانی شد، در دوران حضورش در جبهه خاطرات روزانهاش را ثبت میکرد به امید اینکه برای آیندگان بماند. او در یکی از خاطراتش ماجرای دیدارش با امام عصر (عج) را بعد از مجروحیت روایت کرده است که معصومه سپهری نویسنده کتاب «نورالدین پسر ایران» آن را در وبلاگش منتشر کرده است:
****
سلام بر شهیدان