یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهیدی که پرندگان برای او نوحه‌سرایی می‎‌کردند

  • ۰۱:۴۱

به گزارش نوید شاهد ایلام؛ پدرم هنگامی که رفته بودند تهران برای ملاقات سردار جعفری، خواهرزاده پدرم هم همراهشان بودند. ایشان برایم تعریف کردند: صبح که دایی از خواب بلند شدند به من گفتند دیشب خواب دیدم که شهید شدم و داستان خواب را برایم این گونه تعریف کردند و گفتند: دیدم داخل یک کوه و بیابان هستم که شب هست و گویا فرزند کوچکم نیز همراهم هست؛ دیدم ۳ نفر در تاریکی شب دنبال من هستند (۳ نفر خیلی آدم نورانی بودند با لباس سفید)، یکی از این سه نفر جلو آمد و گفت: ای ابراهیم، زمانت در دنیا دیگر تمام شده است، خودت را آماده کن، باید با ما بیایی.

گفتم: این بچه را چکار کنم همراهم هست و خیلی کوچک است، می‌ترسد!. گفتند شما نگران فرزندتان نباشید، ما خودمان از او مراقبت می‌کنیم.

گفتم من دنبال کاری آمدم؛ چند کار ناتمام دارم هنوز انجام ندادم! گفتند ۶ ماه دیگر بیشتر وقت نداری اما دوباره در این بیابان در دل شب به دنبالت می‌آییم، خودت را آماده کن.

دقیق پدرم ۶ ماه بعد از آن خواب در ارتفاعات کوه بمو منطقه کردستان در ماه مبارک رمضان شهید شدند و هنگام شهادت روبه قبله افتاده بودند.

همرزمان پدرم گفتند: وقتی رسیدیم بالای سر شهید، انگار یکی او را به سمت قبله کرده بود، چند پرنده سپیده صبح آمده بودند بالای سر شهید و بی‌قراری می‌کردند، انگار برای شهید نوحه سرایی می‌کردند.

گفتند هر کاری کردیم پرنده ها از آنجا دور نشدند و از ما نمی‌ترسیدند و تا وقتی که پیکر شهید را از آنجا منتقل کنیم، آن‌ها هم آنجا بودند (احساس کردیم این پرنده‌ها طبیعی نیستند).

بعدها متوجه شدم پدرم خواب را برای مادرم تعریف کرده بودند و گفته بودند من دیگر ماندنی نیستم و باید بروم و تو خودت را آماده کن و بار آخر هم از مادرم خداحافظی کرده بودند و گفته بودند دیگر برنمی‌گردم.

«روایت فرزند شهید ابراهیم باقری»

شهید ابراهیم باقری که سال‌ها در جبهه‌های جنگ با نیرو‌های کومله و دموکرات مبارزه کرد، بعد از جنگ نیز همچنان در کسوت پاسداری در مبارزه با اشرار با جان و دل تلاش می‌کرد و سرانجام شهریور ۱۳۸۸ در درگیری شبانه با منافقین کوردل به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

منبع: نوید شاهد ایلام


خاطره ای از شهید ابراهیم باقری  

پاسدار شهید ابراهیم باقری - شهدای شیروان و چرداول

  • ۱۸:۲۵

شهید ابراهیم باقری - چرداول ایلام

پاسدار شهید ابراهیم باقری

نام پدر: قاسمعلی

شغل: پاسدار رسمی

تاریخ تولد: 1-6-1341 شمسی

محل تولد: ایلام - شیروان و چرداول - سرابله

تاریخ شهادت : 5-6-1388 شمسی

محل شهادت : منطقه مرزی شیخ صله 

دلیل شهادت : درگیری با اشرار مسلح 

مزار: گلزار شهدای روستای کٌل کٌل شهر: شیروان و چرداول - استان ایلام

زندگی‌نامه / شهید ابراهیم باقری

شهید ابراهیم باقری فرزند قاسمعلی اولین روز از شهریورماه 1341 در یک خانواده مذهبی در شهرستان چرداول از توابع استان ایلام دیده به جهان گشود. وی دانش آموز مقطع دبیرستان بود که با شروع جنگ تحمیلی در سال 1360 سنگر علم و دانش را ترک و داوطلبانه راهی جبهه شدند و به کردستان اعزام شدند و در همان سال طی درگیری با نیروهای کومله و دموکرات بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پای چپ به افتخار جانبازی نایل آمد و دیپلم افتخار دریافت کرد.

شهید باقری همواره در طول زندگی تا زمان شهادت انسانی متدین و متعهد، پرتلاش و خداترس، باانگیزه، معتقد به نظام جمهوری اسلامی ایران، وفادار به انقلاب و پیرو ولایت و رهبری بودند و صله رحم و کمک به بستگان و مردم روستا و حل مشکلات آنان را در سرلوحه زندگی خود قرار می دادند.

زندگینامه شهید مهدی فرجی - شهدای ایلام

  • ۱۴:۲۳

خلاصه ای از زندگینامه شهید مهدی فرجی فرزند کمر  در اولین روز از اردیبهشت ماه سال 1331 شمسی در شهر مهران دیده به جهان گشود، وی که دارای سواد خواندن ونوشتن بود در زمان جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ملت مسلمان و انقلابی اسلامی پیوست و راهی جبهه های نبرد با متجاوزین بعثی گردید .تا آنکه سرانجام در هشتمین روز از  مرداد ماه سال 1362 بر اثر اصابت ترکش دشمن  در منطقه ی مهران به شهادت رسید.مزار این شهید در گلزار شهدای علی صالح (ع) قرار دارد. لازم به ذکر است این شهید گرانقدر دو برادر به نامهای شهیدان : رحمت اله فرجی در 29 بهمن 1366 و ملا فرجی در 25 بهمن 1362 به همراه همسر و فرزندش به درجه رفیع شهادت رسیده اند.
قسمتی از وصیت نامه شهید مهدی فرجی
برادران و خواهران در تشییع جنازه ام شرکت کنید و در عزاداریم به یاد امام حسین (ع) و علی اصغر باشید ، امام بت شکن را یاری و برایش دعا کنید .
برادران اگر شهید شدم سلاحم را بردارید و راهم را ادامه دهید تا این انقلاب و این مرز و بوم میهن اسلامی را به صاحب اصلیش یعنی صاحب الزمان (عج) تحویل دهیم.
آری ای خواهر و ای برادر مجاهد و مبارزم اگر بدنهای ما برای مردن آفریده شده است پس کشته شدن در راه خدا فضیلت بارتر است.
منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام

شهید کرم علی رحمی ، شهدای ایلام

  • ۱۴:۰۷

شهید کرم علی رحمی

شهید کرم علی رحمی

نام: کرم                                 نام خانوادگی: علی رحمی

نام پدر: لطفعلی                      تحصیلات:  ابتدایی

محل تولد: دره شهر                  محل شهادت: نقطه مرزی مهران

تاریخ تولد: 8/2/1323        تاریخ شهادت: 13/5/1362
 
شهید کرم علی رحمی : فرزند  لطفعلی در هشتمین روز از اردیبهشت ماه 1323  در روستای خوشقدم از توابع بخش بدره شهرستان دره شهر در خانواده ای متوسط بدنیا آمد،  وی تحصیلات ابتدایی را در روستای زادگاهش به پایان رساند. در سن جوانی در سال 1343 ازدواج نمود ، شهید با شروع جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران در آمد و تا لحظه شهادت در آن نهاد مقدس به مشغول خدمت بود شهید در  سیزدهمین روز از مرداد 1362   در منطقه مرزی مهران در سجده ای عاشقانه به ملکوتیان پیوست.
مزار شهید در گلزار شهدای علی صالح (ع) قرار دارد.   از این شهید گرانقدر 8 فرزند است که از شهید به یادگار مانده است


فرازی از وصیتنامه شهید کرم علی رحمی
هدف از آمدن این حقیر بی ارزش دفاع از اسلام و قدرت بخشیدن به اسلام و هیچ خطی ،  جز خط اسلام اصیل و امام عزیز نپذیرفته و نخواهم پذیرفت .
تا جان در بدن دارم و خون در رگ و تا آخر قطره خون با انصار شیطان و صدام خواهم جنگید، انشاء الله یا پیروزی یا  شهادت از حزب الله ، تقاضا دارم همیشه گوش به فرمان امام باشند و از دستور ایشان که همان دستور امام زمان است اطاعت کنند و پیروان اسلام را بشناسید و با هم متحد باشند و آنها را به دیگران بشناسانید ،  در هر حال یار و یاور  اسلام باشید .

منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام

 https://ilam.navideshahed.com/files/fa/news_albums/407294/3178/resized/resized_114141_179.jpg

منبع:نوید شاهد ایلام

امامزاده علی صالح(ع) در شهرستان مهران

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan