یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید برانازار سلطانیان ، شهدای مبارزه با مواد مخدر

  • ۰۲:۰۴
شهید برانازار سلطانیان
کد ایثارگری:۷۶۰۰۰۰۹
نام پدر: محمد
محل تولد: سرابله ، استان ایلام
تاریخ تولد:۱۳۵۲/۰۵/۰۱
شغل: درجه دار نیروی انتظامی
تحصیلات:زیر دیپلم
تاریخ شهادت:۱۳۷۶/۰۱/۲۴
محل شهادت:ارتفاعات جنگی شهرستان خواف

شهید برانازار سلطانیان

یکم مرداد ۱۳۵۲ ، در روستای سلطانقلی سفلی از توابع شهرستان شیروان و چرداول به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورزی می کرد و مادرش لیلی خانه دار بود. تا اول متوسطه درس خواند.گروهبان یکم نیروی انتظامی بود. بیست و چهارم فروردین ۱۳۷۶ ، در خواف هنگام درگیری با قاچاقچیان موادمخدر بر اثر اصابت گلوله به سینه، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده پیرحمزه شهرستان چرداول واقع است.

سامانه ملی شهدا،   ویکی شهید

نگاهی کوتاه به زندگینامه شهید برانازار سلطانیان

شهیدی که پرندگان برای او نوحه‌سرایی می‎‌کردند

  • ۰۱:۴۱

به گزارش نوید شاهد ایلام؛ پدرم هنگامی که رفته بودند تهران برای ملاقات سردار جعفری، خواهرزاده پدرم هم همراهشان بودند. ایشان برایم تعریف کردند: صبح که دایی از خواب بلند شدند به من گفتند دیشب خواب دیدم که شهید شدم و داستان خواب را برایم این گونه تعریف کردند و گفتند: دیدم داخل یک کوه و بیابان هستم که شب هست و گویا فرزند کوچکم نیز همراهم هست؛ دیدم ۳ نفر در تاریکی شب دنبال من هستند (۳ نفر خیلی آدم نورانی بودند با لباس سفید)، یکی از این سه نفر جلو آمد و گفت: ای ابراهیم، زمانت در دنیا دیگر تمام شده است، خودت را آماده کن، باید با ما بیایی.

گفتم: این بچه را چکار کنم همراهم هست و خیلی کوچک است، می‌ترسد!. گفتند شما نگران فرزندتان نباشید، ما خودمان از او مراقبت می‌کنیم.

گفتم من دنبال کاری آمدم؛ چند کار ناتمام دارم هنوز انجام ندادم! گفتند ۶ ماه دیگر بیشتر وقت نداری اما دوباره در این بیابان در دل شب به دنبالت می‌آییم، خودت را آماده کن.

دقیق پدرم ۶ ماه بعد از آن خواب در ارتفاعات کوه بمو منطقه کردستان در ماه مبارک رمضان شهید شدند و هنگام شهادت روبه قبله افتاده بودند.

همرزمان پدرم گفتند: وقتی رسیدیم بالای سر شهید، انگار یکی او را به سمت قبله کرده بود، چند پرنده سپیده صبح آمده بودند بالای سر شهید و بی‌قراری می‌کردند، انگار برای شهید نوحه سرایی می‌کردند.

گفتند هر کاری کردیم پرنده ها از آنجا دور نشدند و از ما نمی‌ترسیدند و تا وقتی که پیکر شهید را از آنجا منتقل کنیم، آن‌ها هم آنجا بودند (احساس کردیم این پرنده‌ها طبیعی نیستند).

بعدها متوجه شدم پدرم خواب را برای مادرم تعریف کرده بودند و گفته بودند من دیگر ماندنی نیستم و باید بروم و تو خودت را آماده کن و بار آخر هم از مادرم خداحافظی کرده بودند و گفته بودند دیگر برنمی‌گردم.

«روایت فرزند شهید ابراهیم باقری»

شهید ابراهیم باقری که سال‌ها در جبهه‌های جنگ با نیرو‌های کومله و دموکرات مبارزه کرد، بعد از جنگ نیز همچنان در کسوت پاسداری در مبارزه با اشرار با جان و دل تلاش می‌کرد و سرانجام شهریور ۱۳۸۸ در درگیری شبانه با منافقین کوردل به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

منبع: نوید شاهد ایلام


خاطره ای از شهید ابراهیم باقری  

پاسدار شهید ابراهیم باقری - شهدای شیروان و چرداول

  • ۱۸:۲۵

شهید ابراهیم باقری - چرداول ایلام

پاسدار شهید ابراهیم باقری

نام پدر: قاسمعلی

شغل: پاسدار رسمی

تاریخ تولد: 1-6-1341 شمسی

محل تولد: ایلام - شیروان و چرداول - سرابله

تاریخ شهادت : 5-6-1388 شمسی

محل شهادت : منطقه مرزی شیخ صله 

دلیل شهادت : درگیری با اشرار مسلح 

مزار: گلزار شهدای روستای کٌل کٌل شهر: شیروان و چرداول - استان ایلام

زندگی‌نامه / شهید ابراهیم باقری

شهید ابراهیم باقری فرزند قاسمعلی اولین روز از شهریورماه 1341 در یک خانواده مذهبی در شهرستان چرداول از توابع استان ایلام دیده به جهان گشود. وی دانش آموز مقطع دبیرستان بود که با شروع جنگ تحمیلی در سال 1360 سنگر علم و دانش را ترک و داوطلبانه راهی جبهه شدند و به کردستان اعزام شدند و در همان سال طی درگیری با نیروهای کومله و دموکرات بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پای چپ به افتخار جانبازی نایل آمد و دیپلم افتخار دریافت کرد.

شهید باقری همواره در طول زندگی تا زمان شهادت انسانی متدین و متعهد، پرتلاش و خداترس، باانگیزه، معتقد به نظام جمهوری اسلامی ایران، وفادار به انقلاب و پیرو ولایت و رهبری بودند و صله رحم و کمک به بستگان و مردم روستا و حل مشکلات آنان را در سرلوحه زندگی خود قرار می دادند.

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan