یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

روایت خانواده‌ای که ۴ شهید تقدیم انقلاب کرد

  • ۱۱:۱۷

خانواده رضوان مدنی سه پسر و یک داماد خود را تقدیم انقلاب کرد و مردم کرمانشاه به واسطه حقی که این شهدا بر گردن آنها دارند این خانواده را همیشه تکریم می کنند.

باشگاه خبرنگاران جوان ـ کرمانشاه استان مرزی که بیشترین مرز خاکی را با عراق دارد روزگاری خط مقدم جبهه جنگ شده و میزبان حملات هوایی و زمینی نیروی بعث عراق شد، به دستور امام (ره) از تمامی ایران نیروی نظامی و خودجوش مردمی برای ایستادگی در جبهه‌های نبرد، اعزام می‌شدند، جوانان غیور کرمانشاهی نیز از مال و آمال خود دل کندند و سپر ناموس و وطن شدند.

خانواده رضوان مدنی از جمله خانواده‌هایی هستند که نه تنها مایه افتخار استان کرمانشاه بلکه کشورمان هستند، این خانواده سه پسر و یک داماد خود را تقدیم آرمان‌های امام و انقلاب کرده و یک پسر دیگرشان نیز از جانبازان پر افتخار دفاع مقدس است، مرحوم حاج ذبیح الله رضوان مدنی پدر بزرگوار شهیدان رضوان مدنی و دایی و پدر همسر شهید حاج مسعود امیری بودند که وی نیز سابقه حضور در جبهه را داشت، این پدر بزرگوار در شامگاه ۱۲ اسفند سال ۹۷ به فرزندان شهیدش پیوست.

شهید هاشم رضوان مدنی متولد سال ۴۲ است و در منطقه عملیاتی میمک در سال ۱۳۶۲ به فیض شهادت نائل آمد، او در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه درآمد و عازم جبهه‌های جنگ شد، چند بار مجروح شد، اما دست از مبارزه برنداشت، وی حتی در یک دوره فشرده با مطالعه توانست مدرک دیپلم خود را هم بگیرد، پس از ۲ سال مقاومت علیه رژیم منحوس بعث عراق سرانجام در ۲۸ دی ماه ۶۲ در تنگه بیجار و منطقه عملیاتی میمک شهید شد و پیکر مطهرش بر روی دستان فرشتگان قرار گرفت و جاویدالاثر ماند.

شهید محمد مردانی که پیکرش را اشتباهی به مشهد بردند !

  • ۱۲:۲۸

شهید محمد مردانی - امام رضا (ع)

سال 87 روز قبل از تولد امام رضا(ع)، نمی دونم چه حسی وادارم کرد که بیام بهشت رضا(ع). عجیب دلتنگ شده بودم. انگار همه غصه های عالم را با من تقسیم کرده بودند. حس پنهانی مرا در بین قبور شهدا به دنبال گمشده و مرادی می کشاند و کمیل هم با تعجب فقط دنبال من راه می آمد. آفتاب داغ تابستان صورتم را عجیب نوازش می کرد و از طرفی حال و هوای آن روز من را منتظر قرار داده بود. وقتی که در بین قبور شهدا راه می رفتم از فاصله ای دور چشمم به پدر و مادر شهیدی افتاد که در ظهر گرما به زیارت شهیدشان آمده بودند؛ ظهر... گرم... تابستان... خلوت...

به آن ها نزدیک می شوم و مهمان محبت و صفای آن ها می شوم. از روی سنگ مزار شهید مشخصاتش را نگاه کردم؛ شهیدمحمد مردانی، شهادت کردستان. از آجیل و میوه و شیرینی و انواع تنقلات که کنار تربت شهید بود، خیلی تعجب کردم. مادر شهید که تعجب مرا دیده بود شروع کرد به صحبت کردن؛ قبل از اینکه ما سؤالی بپرسیم:

محمد تنها فرزند ماست. امروز روز تولد محمده و ما اومدیم براش جشن تولد بگیریم.

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan