یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

خام کردن دشمن برای عملیات خیبر - خاطرات کاوه گودرزی از عملیات والفجر 6

  • ۱۳:۵۸

عملیات‌ والفجر 6

بسمه تعالی

والفجر 6

خام کردن دشمن برای عملیات خیبر

فصلی از مجموعه حماسه گردان شهرما

نویسنده: کاوه گودرزی

عملیات والفجر6 در منطقه عملیاتی تنگه چزابه به منظور خام کردن دشمن جهت انجام عملیات خیبر دقیقا یک روز قبل از عملیات خیبر در تاریخ 2/12/62 توسط تیپ 57 ابوالفضل (ع) متشکل از سه گردان انبیاء ، ابوذر و گردان ثارالله انجام می گیرد.

گردان ثارالله شهرستان بروجرد عصر روز 62/12/1 از بستان به سوی دشمن حرکت می کنند و تا به پای کار می رسند شب دوم اسفند ماه 1362شده.

گردان ثارالله متشکل از سه گروهان شهید بهشتی ، شهید باهنر و شهید مطهری است. فرماندهی گروهان شهید بهشتی با برادر میر محمدی و معاونت برادر عباس صدقی ، فرماندهی گروهان شهید باهنر با برادر رضا جان بزرگی و معاونت برادر حمزه دهقان، فرماندهی گروهان شهید مطهری با برادر پاسدار رمضان لشنی پارسا و معاونت برادر پاسدار عزت الله میری است.

فرماندهی گردان ثارالله به عهده برادر پاسدار ابراهیم اسدالهی از رزمندگان پاسدار شهر ازنا است. معاونت گردان با برادر پاسدار فریدون دهقان از رزمندگان پاسدار شهر دورود است که هر دوی این عزیزان در ابتدای این عملیات به شهادت می رسند .

برادر صادق حیدری مسئول مخابرات گردان خاطرات خود را از این عملیات پیروز این چنین بیان می کند:

یادی از برادر شهید صید احمد سپهوند - - شهدای خرم آباد

  • ۱۰:۵۱

شهید صید احمد سپهوند و شهید جوزی امیری- خرم آباد.jpg

سرداران شهید احمد سپهوند و جوزی امیری از فرماندهان لرستان

در منطقه عملیاتی زبیدات عراق سال ۱۳۶۴

 

به بهانه یادی از  برادر شهید احمد سپهوند

معاون فرمانده گردان انبیاء لشگر 57 ابو الفضل لرستان

راوی محمد سلیمانی مخابرات گردان انبیاء :

برادر سپهوند انسانی مومن ، شجاع ، و به سلامتی و حفظ جان رزمندگان اهمیت زیادی میداد . در یکی از روزهای بهار در منطقه زبیدات عراق شب را تا  تا سحر پای بی سیم بیدار بودم دم صبح خوابم برد، بچه ها بیدارم نکردند ساعت 10 صبح بود بیدار شدم . فرصتی پیش آمده بود تا لباس هایم را بشویم . کنار تانکر آب که پشتش به عراقی ها بود و با گونی شن محصور شده بود نشسته بودم . کلاه خود سرم نبود .

برادر سپهوند با لنکروز فرماندهی از کنارم رد شد از اینکه کلاه نداشتم از او خجالت کشیدم خودم را پنهان کردم و زیر چشمی به او نگاه میکردم دیدم اتفاقاً خودش نیز کلاه ندارد. خیلی تعجب کردم . چون برادر سپهوند در حفظ جان بسیجیان بسیار حساس بود و با کلاه بچه ها همیشه مسئله داشت . با ماشین نزدیک پارکینگ فرماندهی شد . در یک لحظه آنقدر خمپاره بر سرمان ریخت که فرصت نشستن هم نداشتیم خمپاره اولی به پشت تانکر آب اصابت کرد ولی عمل نکرد . بچه ها فکر کردند به من اصابت کرده به طرف من آمدند که دومین گلوله به کنار تانکر اصابت کرد و برادر میرزا علی دریکوند را مجروح کرد . سومی و چهارمی و پنجمی به سنگر تدارکات و فرماندهی و ماشین اصابت کرد . تعدادی از بچه ها زخمی شدند . خمپاره بارید و بارید، همه نگران بودند و فریاد میزدند بخوابید . احتمالاً آتش تهیه است هرکس مجروح

نشده خودش را به سنگر دیدبانی برساند . همه این ماجرا با بلند شدن گرد و خاک و دود در کمتر از یک دقیقه بود . لحظه ای آتش قطع شد به دنبال هم می گشتیم .

وقتی بلند شدم برادر میرزا علی دریکوند را دیدم که به شکم او ترکش خورده و با لبخند همیشگی به طرف آمبولانس می رود .

یک نوجوان   15- 14 ساله را دیدم که با چهره ای دگرگون شده و صورتی سیاه شده به طرفم می آید . فهمیدم ترکش خورده ولی نمیدانستم به کجای او ، نمی توانست حرف بزند . ترکش  به قفسه سینه اش و در نزدیکی قلبش اصابت کرده بود .

به سراغ ماشین رفتیم ، برادر احمد سپهوند تکان می خورد ولی خون تمام بدنش را گرفته بود، او را از ماشین بیرون کشیدیم . اتفاقاً ترکش درست به سرش اصابت کرده بود . جایی که او همیشه به آن حساسیت نشان میداد و بچه ها را تشویق به کلاه خود کرده بود. او را به بیمارستان منتقل کردیم که مداوا اثر نکرد و به آرزوی دیرینه اش ، شهادت در راه خدا رسید. روحش شاد و یادش گرامی .                  

 صلوات را فراموش نکنید

 

شهید جوزی امیری -روستای بدرآباد خرم آباد

  • ۰۱:۱۵

شهید جوزی امیری _ روستای بدرآباد علیا خرم آباد

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از لرستان، شهید جوزی امیری در فرازی از وصیت‌نامه خود می‌نویسد: شما باید حافظ ولایت فقیه باشید و امام و رهبرمان را همچون نگین انگشتری در میان نگه دارید. ملت ما الآن باید خود را بسازد تا فرد فرد این ملت یک مربی شوند و اول از خودمان شروع کنیم.

سردار شهید «جوزی امیری»، هجدهم مردادماه سال ۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی «زبیدات» دوشادوش رزمندگان، دلاورمندانه جنگید و با نثارخون خود، به ندای ابراهیم زمان لبیک گفت، همان‌طوری که قبل از شهادتش گفته بود «شهادت لبیک گفتن به ابراهیم زمان است.»

به همین مناسبت، گذری کوتاه داریم بر زندگی سراسر حماسه این شیرمرد دیار لرستان.

کودکی و نوجوانی

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan