یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

بدون تعارف با خانواده سپهبد شهید غلامعلی رشید و عباس رشید

  • ۱۰:۴۸

سردار شهید غلامعلی رشید

سپهبد شهید غلامعلی رشید

فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) سپاه پاسداران

هیچ عملیات و هیچ صحنه ای از دفاع مقدس نیست الا اینکه من آنجا حاضرم.

بدون تعارف با خانواده سپهبد شهید غلامعلی رشید و عباس رشید

همسر شهید غلامعلی رشید و دخترانش

زهرا رحیمی مادر شهید عباس رشید و همسر شهید سپهبد غلامعلی رشید:

شهید رشید را تنهاترین سردار عنوان می‌کردم؛ این شهید از ۱۷ سالگی به مدت ۵۰ سال مجاهدت کرد. شهید رشید، گاهی به شهدا غبطه می‌خورد. امام سجاد برای خودش دعا می‌کرد که در جنگ شهید شود.

دیدن کلیپ 

شهید محمدصادق امیری با ذکر یا فاطمه زهرا «س» به شهادت رسید

  • ۱۰:۰۳

مسعود نیکفر

به گزارش نوید شاهد لرستان، «مسعود نیک فر» از جانبازان و آزادگان سرافراز شهرستان خرم آباد می باشد که در سال ۱۳۴۷ متولد شد و با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت. دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ به اسارت دشمن بعثی درآمد و مدت ۴۵ ماه را در اردوگاه های تکریت ۱۱ و بعقوبه ۱۸ گذراند. سرانجام با آزادی اسرا در سال ۱۳۶۹ به وطن بازگشت.

وی در خصوص اسارت و شهادت شهید غریب «محمدصادق امیری» خاطراتی را تعریف می کند:

خاطره ای از شهید بهرامی از شهدای ارتش

  • ۱۸:۵۸

پدافند

شهید حسن محمدی کیا در خاطرات دوران دانشجویی خود نوشته است:

« وقتی همراه چند تن ازدوستانم ازطریق دانشکده افسری به جبهه اعزام شدیم،در راه یکی ازدوستانم را - که نامش بهرامی بود - دیدم که به فکرفرورفته وبا کسی صحبت نمی کرد. از او پرسیدم : چه شده؟ بچه ها به شوخی به او می گفتند: ازاین که به جبهه آمده،ناراحت است واودرپاسخ می گفت :« نخیر،این طورنیست.» نزدیک خط مقدم بودیم واوهنوزدرفکربود.

به خط مقدم رسیدیم. فرمانده ما را تقسیم کرد و به جاهای مختلف برای کمک به برادران رزمنده فرستاد . من و بهرامی باهم بودیم . از او پرسیدیم. چرا از موقعی که سوار ماشین شده ایم تا اکنون در فکر هستی؟

او در جواب گفت: قبل از اینکه به مناطق جنگی بیایم،خواب دیدم در بیابان هستم. ناگهان یک اسب سفید آمد که شال سبزی روی سرش داشت. من سوار شدم و نگاه کردم. دیدم فقط یک پا دارم و آن اسب مرا با شتاب به طرف کربلا می برد.

ازخواب بیدارشدم و گفتم: خدایا اگر قابل باشیم جان ناقابل را فدای امام حسین (ع) و رهبر و ملت می کنم.

تازه صحبت او تمام شده بود که دیدم فرمانده علامت حمله می دهد. به طرف سنگر دشمن حرکت کردیم . در آنجا چند عراقی تا ما را دیدند دستهایشان را بالا گرفتند و از سنگر بیرون آمدند . در این هنگام دیگر رزمنده ها به ما پیوستند.

من، بهرامی و فرمانده سپاه به طرف دیگر سنگرها رفتیم. متوجه شدیم دو عراقی پنهان شده اند و فرمانده ما را با سرنیزه به شهادت رساندند.

شهدا و زخمی ها را به عقب انتقال دادیم و هنوز چند قدمی از مناطق جنگی دور نشده بودیم که هواپیمای دشمن بمباران را شروع کرد . همه پیاده شدند و پناه گرفتند. وقتی هواپیما رفت، متوجه شدم بهرامی روی زمین افتاده و زخمی شده، با سرعت خود را به او رساندم و دیدم یک پای او از بدنش جدا شده است.

ماشین حمل مجروحین آمد. او را در اشین گذاشتم و تا مدتی از این که پای او ناپدید شده بود، متعجب بودم. سوار ماشین شدیم و در راه فقط به بهرامی و خوابی که برایم تعریف کرده بود، می اندیشیدم.»

منبع: زندگینامه شهید سید حسن محمدی کیا

در روز عید غدیر به دنیا آمده‌ام اگر لازم باشد در همین روز هم از دنیا مى‌روم ، شهید ستوان محمد حسینی

  • ۱۱:۴۳

شهید ارتشی که ولادت و شهادت او در روز عید غدیر بود

شهدای دوران دفاع مقدس نمونه‌های والا و اعلای پیوند با معنویت بودند. الگوهای والایی که پرداختن به مجاهدت‌ها و فداکاری هر کدام از آن‌ها گنجینه‌های بی‌نظیری را پیش روی انسانیت می‌گذارد.

آنچه می‌خوانید روایتی از دلاوری‌های شهیدی ارتشی است که در روز عید غدیر متولد و در روز عید غدیر هم به شهادت رسید.

در کتاب نبرد میمک آمده است: «... با یک گروه از داوطلبان از میان دسته‌ى دوم، دشمن را دور زده، از پشت به آن‌ها حمله کردیم در همین گیرودار ناگهان همه‌ چیز در برابر چشمم تیره و تار شد. صداى ناموزون ولى پى‌درپى گلوله‌ها گوش‌هایم را به شدت آزار مى‌داد. زخم‌هاى زیادى داشتم و با موج انفجار کاملا گیج و منگ شده بودم.

رزمندگان اسلام همچنان با دشمن درگیر بودند. سروان نبى‌زاده که در آن هنگام فرماندهى گروهان ارکان را برعهده داشت، به اتفاق سروان خجستگى، خود را به من رساند و مرا به عقب منتقل کردند و در یک فرصت مناسب به وسیله‌ى هلى‌کوپتر به بیمارستان امام خمینى تبریز انتقال دادند.

چشمانم را که گشودم خود را روى تخت بیمارستان یافتم، متوجه شدم که از چند ناحیه‌ى بدن مورد ترکش خمپاره قرار گرفته‌ام. چیزى که ذهن مرا به خود مشغول کرده بود بى‌اطلاعى از موقعیت منطقه بود، نمى‌دانستم چه بر سر هم‌رزمانم آمده است، آیا توانسته بودند دشمن را عقب برانند و یا اینکه منطقه را به آن‌ها واگذار کرده بودند؟

چهره‌ى تک‌تک افراد و صحنه‌ى درگیرى همچون تصویر متحرک از برابر دیدگانم مى‌گذشت. در این حال متوجه مرد میانسالى شدم که در اتاق قدم مى‌زد، چند بار از کنار من گذشت و با تعجب مرا نگاه کرد. به صورتش خیره شدم و او را شناختم، ستوان على‌نژاد بود، با خوشحالى او را صدا زدم، جلو آمد اما به علت جراحات زیادى که بر تن داشتم مرا نشناخت. چند لحظه‌اى چهره‌ام را دقیق نگاه کرد، ناگهان برق شادى در چشمانش درخشید و مرا درآغوش گرفت، پس از سلام و احوال‌پرسى از او درباره‌ى چگونگى عملیات و اوضاع نیروها سؤال کردم.

با ناراحتى پاسخ داد: آن روز پس از این که مجروح شدید؛ ستوان حسینى بلافاصله اسلحه‌ى شما را برداشت و در غیاب شما فرماندهى گروهان را برعهده گرفت. ستوان حسینى تا روز قبل از عملیات از اجراى عملیات اطلاعى نداشت و قرار هم نبود که در این حمله شرکت کند، به همین دلیل به خانواده‌اش گفته بود که روز عید غدیر مراسم عقدکنان را برپا کنند و او هر طور باشد خودش را به مراسم خواهد رساند.

على‌نژاد در حالیکه اشک مى‌ریخت ادامه داد: روز بعد که مصادف بود با عید غدیر، درگیرى شدیدتر شد، حسینى همچنان اسلحه‌ى شما را در دست داشت و با رشادت در برابر نیروهاى بعثى ایستاده بود و فریاد مى‌زد: در روز عید غدیر به دنیا آمده‌ام اگر لازم باشد در همین روز هم از دنیا مى‌روم.

دلاورى‌هاى او روحیه‌اى خوب به سایر رزمندگان گروهان داد؛ اما در گیرودار جنگ، ناگهان یک گلوله‌ى توپ در نزدیکى او به زمین اصابت کرد و ترکش‌هاى آن، پیکر پاک او را مورد هدف قرار داد. وقتى به چهره‌ى غرق در خون او نگریستم، لبخند رضایت بر لب داشت، گویى از این که به ضیافت الهى راه یافته بود خوشحال و مسرور بود.

شهادت ستوان حسینى و تعدادى از رزمندگان دلیر تأثیرى عجیب در روحیه‌ى پرسنل گردان گذاشت و از آن پس با شجاعت و توانى بیشتر مبارزه کردند. نیروهاى بعثى از روى ارتفاعات، تمام منطقه را زیر آتش خود داشتند و به این ترتیب تدارکات و انتقال شهدا و مجروحین به عقب با دشوارى انجام مى‌گرفت. این موضوع تأثیر نامطلوبى در روحیه‌ى سایرین گذاشته بود که با صحبت‌هاى فرمانده، این مشکل نیز برطرف شد.

پس از مدتى نیروهاى کمکى به فرماندهى ستوان غفورزاده در زیر آتش سنگین دشمن بعثى، خود را به مواضع ما رساندند و طولى نکشید که مواضع خودى را بر روى تپه مستحکم نمودند. با فرا رسیدن شب، نیروهاى تازه‌نفس ضربه‌اى مهلک به قواى دشمن وارد کرده، آن‌ها را وادار به عقب‌نشینى نمودند.

(نقل خاطره از ستوان علی نژاد)

منبع: نبرد میمک: مجموعه خاطرات رزمندگان (نیروی زمینی ارتش)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی/منبع

https://media.imna.ir/d/2022/08/01/3/1802400.jpg

مطلب مرتبط:

ستوان سوم توپخانه علی اعرابی افسر رابط توپخانه به گردان ۱۵۲ پیاده درعملیات نصر۲ و ستوان یکم محمد حسینی افسر اطلاعات تیپ و ستواندوم توپخانه حسن محمدی کیا معاون گروهان تکاور تیپ در عملیات نصر۶ از جمله شهدای این عملیات‌ها بودند.

🌷ستوان یکم شهید سیدمحمد حسینی
تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۰۵/۲۳ عید غدیر 
محل شهادت : میمک (استان ایلام) 

کار بزرگی که «تیپ ۴۰ سراب» درعملیات «نصر۶» انجام داد

«شمشیر پیروزی» برای «تیپ 40 سراب»

isna.ir/x65CRT

خاطره گویی رزمنده حاج جعفر زارع رشنو از عملیات حاج عمران

  • ۲۲:۲۶

خاطرات عملیات حاج عمران

خاطره گویی جعفر زارع رشنو از عملیات حاج عمران؛

همه شهدا در یک ستون کنار هم خوابیده بودند و چشمانشان باز بود

سه‌شنبه, ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
نوید شاهد- جعفر زارع رشنو در خصوص خاطراتش از عملیات حاج عمران می گوید: شهدای عملیات در یک ستون کنار هم خوابیده بودند و چشمانشان باز بود.

به گزارش نوید شاهد لرستان، جعفر زارع رشنو از رزمندگان لرستانی است که در عملیات حاج عمران دوشادوش دیگر مردان لُر حماسه آفرید و اینک از خاطرات خود از حضور در این عملیات پیروزمندانه می گوید:

همه شهدا در یک ستون کنار هم خوابیده بودند و چشمانشان باز بود

بار دیگر سال 64 بسیجی ما تمام شد و در سال 65 تشکیل پرونده دادیم که بعنوان پاسدار در سپاه خدمت کنیم. من یک روز توی خانه نشسته بودم که یکدفعه دیدم یک لندکروز آمد پارک کرد درب منزلمان و گفت منزل رشنو اینست؟ گفتم بله! گفت: این برگه اعزامتان است که گفتند باید روی همین تاریخی که زدند خودتان را معرفی کنید تا به خدمت در بیائید.

شهیدی که مزارش بوی عطر می‌دهد؟ + عکس

  • ۰۲:۰۶
شهید سید احمد پلارک - تهران

شهیدی که مزارش بوی عطر می‌دهد

سید احمد خطاب به من گفت: «چند سنگر انتهای کانال را پاکسازی کن.» زمانی که در حال پاکسازی سنگرها بودم، سید احمد در خط پیشروی کرده بود. فاصله نیروها با بعثی‌ها کمتر از 20 متر بود.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - نام شهید «سیداحمد پلارک» برای ملت ایران به ویژه مردم تهران نامی آشناست. مزارش امروز زیارتگاه افرادی است که شهدا را واسطه اجابت حاجت‌شان می‌کنند. ماجرای عطر مزار وی زبان‌زد عام و خاص است. از این رو ماجراهای متعددی در خصوص ویژگی‌های رفتاری وی تا نحوه شهادتش روایت شده است. روایت «حسین جهاندیده» همرزم این شهید بزرگوار را که شاهد شهادت سیداحمد نیز بود، در ادامه بخوانید:

عکس یادگاری در گورستان متجاوزین بعثی- شهید حجت‌الله سبزی پور - شهدای بروجرد

  • ۱۴:۲۳
«قاب خاطره» تصاویر دیده نشده از شهید حجت اله سبزی پور

عکس یادگاری در گورستان متجاوزین بعثی

گزیده ای از زندگی نامه شهید حجت اله سبزی پور

شهید حجت اله سبزی پور فرزند جواد در تاریخ 1122/2/1 در شهرستان بروجرد در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. ایشان در دوران کودکی از هوش و استعداد ویژه ای برخوردار بود و از همان دوران شروع به یاد گرفتن نماز کرد و هنگامی که به سن تکلیف رسید عبادات خود را به طور کامل انجام می داد. بعد از اینکه موفق به گرفتن دیپلم در رشته علوم انسانی شد به عضویت بسیج درآمد و در نیروی مقاومت بسیج مشغول و به عنوان بسیج فعال مشغول به کار شد.ایشان با شروع شدن جنگ تحمیلی عراق علیه ایران وارد جبهه شد و بعد از جانفشانی های فراوان در تاریخ 1364/12/08 در منطقه فاو عراق توسط دشمن به فیض شهادت نائل آمد.

روحش شاد و یادش گرامی

عکس های یادگاری در ادامه مطلب

خام کردن دشمن برای عملیات خیبر - خاطرات کاوه گودرزی از عملیات والفجر 6

  • ۱۳:۵۸

عملیات‌ والفجر 6

بسمه تعالی

والفجر 6

خام کردن دشمن برای عملیات خیبر

فصلی از مجموعه حماسه گردان شهرما

نویسنده: کاوه گودرزی

عملیات والفجر6 در منطقه عملیاتی تنگه چزابه به منظور خام کردن دشمن جهت انجام عملیات خیبر دقیقا یک روز قبل از عملیات خیبر در تاریخ 2/12/62 توسط تیپ 57 ابوالفضل (ع) متشکل از سه گردان انبیاء ، ابوذر و گردان ثارالله انجام می گیرد.

گردان ثارالله شهرستان بروجرد عصر روز 62/12/1 از بستان به سوی دشمن حرکت می کنند و تا به پای کار می رسند شب دوم اسفند ماه 1362شده.

گردان ثارالله متشکل از سه گروهان شهید بهشتی ، شهید باهنر و شهید مطهری است. فرماندهی گروهان شهید بهشتی با برادر میر محمدی و معاونت برادر عباس صدقی ، فرماندهی گروهان شهید باهنر با برادر رضا جان بزرگی و معاونت برادر حمزه دهقان، فرماندهی گروهان شهید مطهری با برادر پاسدار رمضان لشنی پارسا و معاونت برادر پاسدار عزت الله میری است.

فرماندهی گردان ثارالله به عهده برادر پاسدار ابراهیم اسدالهی از رزمندگان پاسدار شهر ازنا است. معاونت گردان با برادر پاسدار فریدون دهقان از رزمندگان پاسدار شهر دورود است که هر دوی این عزیزان در ابتدای این عملیات به شهادت می رسند .

برادر صادق حیدری مسئول مخابرات گردان خاطرات خود را از این عملیات پیروز این چنین بیان می کند:

فرهنگ شهید و شهادت را باید در جامعه توسعه بدیم . سردار سلیمانی

  • ۱۳:۳۸

https://snn.ir/files/fa/news/1396/4/29/4947_115.jpg

سخنرانی سردار سلیمانی در یادواره‌ی شهدای کن

دیدن فیلم سخنرانی

خیلی عالیه توصیه میکنم گوش بدید.

خواهر بسیطی تنها زن رزمنده گیلانغربی در خط مقدم جنگ

  • ۲۳:۱۰

نصرت خدایاری شاهمرادی - گیلانغرب

قصرشیرین- ایرنا- «نصرت خدایاری شهسواری» معروف به خواهر بسیطی تنها بانوی رزمنده در جبهه‌های جنگ در گیلانغرب است که در کنار رزمندگان برای دفاع از این آب و خاک اسلحه بر دوش گرفت و با ارتش حزب بعث جنگید و آوازه پایمردی و شجاعت این زن رشیده را گیلانغربی‌ها خوب به خاطر دارند.

پیکر شهدای مطلع الفجر ماه‌ها میهمان تنگه کورک بود

  • ۱۴:۰۸

عملیات مطلع الفجر - آذرماه ۱۳۶۰

گذری کوتاه بر عملیات مطلع‌الفجر در گفت‌وگوی «جوان» با یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات

پیکر شهدای مطلع الفجر ماه‌ها میهمان تنگه کورک بود

چون اغلب عملیات‌های بزرگ و سنگین ما در جبهه‌های جنوب بود، اینطور عادت کرده‌ایم که بیشتر به آن‌ها بپردازیم. به همین نسبت در سایه توجه به عملیات بزرگ جنوب، غفلت‌هایی صورت گرفته است

مصاحبه از : علیرضا محمدی

جوان آنلاین: عملیات مطلع‌الفجر در آخرین روز‌های آذر و اولین روز‌های دی ۱۳۶۰ در جبهه غرب و نواحی مرزی استان کرمانشاه انجام گرفت. در این عملیات چهره‌های شاخصی حضور داشتند که بعد‌ها هر کدام از آن‌ها در زمره اسطوره‌های دفاع مقدس قرار گرفتند. از شهید صیاد شیرازی گرفته تا شهید بروجردی، شهید ابراهیم هادی، شهید همدانی، شهید حاجی بابا و بسیاری از شهدا و فرماندهان رشید اسلام در این عملیات حضور داشتند. سردار رضا میرزایی از رزمندگان و پروهشگران مطرح دفاع مقدس، علاوه بر اینکه خودش در این عملیات حضور داشت، تحقیقات خوبی نیز در خصوص مطلع‌الفجر انجام داده است. در گفتگو با میرزایی، نگاهی گذرا به این عملیات انداختیم.

گردان مالک اشتر ازنا، حماسه سازترین گردان لشکر 57 حضرت ابوالفضل (ع) بود

  • ۲۳:۴۵

گردان مالک اشتر ازنا

نوید شاهد- احمد لک از رزمندگان گردان مالک اشتر ازنا می گوید: این گردان یکی از مهمترین و حماسه سازترین گردان های لشکر 57 حضرت ابوالفضل (ع) بود.

به گزارش نوید شاهد لرستان، احمد لک، از رزمندگان گردان مالک اشتر در دوران دفاع مقدس خاطرات خود را از حضور در این گردان و چگونگی شکل گیری آن اینگونه بیان می کند:

۱ ۲ ۳ . . . ۷ ۸ ۹
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan