- دوشنبه ۳۰ مرداد ۰۲
- ۰۰:۰۰
شهیدی که ریش خود را پروفسوری زد!
نام شهید ناصر کاظمی با کردستان گره خورده است. یاد مهربانیهای او به مردم مسلمان و انقلابی اما زجرکشیده آن دیار قهرمان پرور، دل ها را به سالهایی میکشاند که او در کنار مردان و زنان مومن با گروهکهای ضد انقلاب مقابله میکرد و با دشمن بعثی میجنگید.
به گزارش «تابناک»، او که در دوازدهم خرداد 1335 در تهران متولد شد، در سال ۱۳۵۸ با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فرمان حضرت امام خمینی(ره) لبیک گفت. او در سال ۵۹ به سمت فرمانداری پاوه منصوب شد و با عزمی راسخ برای آزادسازی مناطق گوناگون غرب کشور با اشرار و ضدانقلاب مبارزه کرد و پس از یک سال و نیم تلاش بی وقفه، در سال ۱۳۶۰ به سمت فرماندهی سپاه کردستان رسید.
او در عملیات پاکسازی محور پیرانشهر سردشت با گلوله به آرزوی قلبی خود دست یافت و پس از عمری تلاش خالصانه در ششم شهریور 1361 در پیرانشهر به شهادت رسید و از آن روز تاکنون، مزارش در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) قطعه 24 ردیف 76 شماره 27 زیارتگاه عاشقان حقیقت است.
در سالروز شهادتش خاطراتی از او را ورق میزنیم؛ باشد که رهرو راهش باشیم و راه رسیدن به حقیقت را دریابیم.
نخست: ناصر از زبان خودش
من متولد سال 1335 و اهل تهران هستم. فعالیت سیاسی من تقریبا از سال 1356 آغاز شد. آن موقع که دانشجوی دانشکده تربیت بدنی بودم، دستگیر شدم و مدت 25 روز در زندان قصر بودم. پس از آزادی، همواره در حرکتهای مردمی و سایر امور انقلاب شرکت می کردم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی من خیلی زود به سپاه پیوستم و در همان سال 1358 به مدت سه ماه برای مأموریت به زابل رفتم.
پس از مأموریت، نزدیک بیست روز در تهران بودم که دوباره به عنوان فرمانده، همراه یک گروهان از نیروهای سپاه به مدت یک و نیم ماه به خرمشهر رفتم. از خرمشهر که برگشتم، در پادگان «ولی عصر (عج)» تهران با برادر «بروجردی» آشنا شدم. او که خودش در سپاه منطقه غرب کار کشور مسئولیت داشت، به من پیشنهاد کرد به غرب کشور بروم. من هم پذیرفتم و با یک گروه 27 یا 28 نفری، به این منطقه آمدم. الان از آن گروه دو یا سه نفر باقی مانده و بقیه همه به شهادت رسیدهاند.
وقتی به غرب کشور آمدم، با پیشنهاد برادر بروجردی از تاریخ دهم دی 1358، فرماندار پاوه شدم. آن زمان، از پاسگاه «قازانچی» تا پاوه، دست گروهکهای ضد انقلاب بود که بعدها منطقه از آنان پاکسازی شد. 21 ماه فرماندار پاوه بودم که دوازده ماه آن را با حفظ سمت، فرمانداری فرمانده سپاه پاوه هم بودم. اما در یک عملیات که تیر خوردم و مجروح شدم، برادر «ابراهیم همت» را به عنوان فرمانده سپاه پاوه معرفی کردم.
الان هم (14 مهر 1360) به مدت یک ماه است که باز به پیشنهاد برادر بروجردی آمده ام و مسئولیت فرماندهی سپاه کردستان را به عهده گرفته ام.
خاطرات یاران:
...
بخشهایی از وصیتنامه شهید:
برای اینکه در این دنیای زودگذر گرفتار انحراف نفس نشوید، همیشه به یاد خدا باشید.
ماهی یک بار به قبرستان شهدا بروید و درس مبارزه و ایثار و گذشتن از دنیا و پیوستن به شهدای صدر اسلام را فرا گیرید.
سعی را بر جذب نیروهای جوان بگذارید، نه دفع آنان.
سعی کنید تحمل عقیده مخالف را داشته باشید مانند شهید مظلوم آیت الله دکتر سید محمد حسین بهشتی.
از اختلافات داخلی به خاطر رضای خدا و خون شهدای انقلاب اسلامی بپرهیزید.
تمام اموالم را به بی بضاعتهای واقعی طی تشخیص همسرم و خواهرم و برادرم تقسیم شود.
نقل از وبلاگ : کرمانشاه شناسی