- شنبه ۲۷ آبان ۰۲
- ۱۷:۰۵
شهید رحیم دلفان
فرزند : جهان
تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۱۰/۱۶
محل شهادت : منطقه عملیاتی ماووت عراق
مزار : گلزار شهدای بهشت رضا شهرستان خرم آباد
دهم مهر ۱۳۳۹، در روستای ده پیر از توابع شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. نام پدرش جهان بود. وی چهره متین و دوست داشتنی داشت و با آوردن روزی پاک و طیبی برای اهل خانواده چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود که توفیق یافت بعنوان پدر شهید جایگاه خود را درعالم ملکوت باز نماید و اطرافیان همیشه به او افتخار نمایند. مادرش مریم رقیه خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید حاج رحیم پا به عرصه وجود گذاشت. گر چه از نظر تحصیلات کلاسیک مدارج عالیه نداشت و تا اول راهنمایی بیشتر ادامه نداد، اما تکلیف الهی وی را برآن داشت به فرمان امام خمینی قدس سرو شریف شغل شریف جوشکار را رها نماید و بعنوان پاسدار مخلص در کنار همسنگران مجاهد الهی در سپاه اسلام قرار گیرد و از نظر معارف علوم اسلامی به عالیترین مرتبه درجه معرفت الهی برسد ، به طوریکه ره صد ساله را یک شبه طی ، و در عالم ملکوت سیر بنماید. زندگی عارفانه این شهید عظمی در شانزدهم دی ۱۳۶۶، در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سینه، دست و پا پایان یافته و به خیل همسنگران شهیدش پیوست و تا ابد برای همیشه جاودانه گردید .مزار وی در گلزار شهدای بهشت رضا شهرستان خرم آباد واقع است.
سایت یاد امام و شهدا
شهید لرستانی، سرداری با بیشترین میزان حضور در جنگ
سردار شهید حاج رحیم دلفان از شهدای شاخص لشکر 57 لرستان است که سالها فرماندهی اطلاعات و عملیات این لشکر را در دوران دفاع مقدس بر عهده داشت و در اکثر عملیات کارنامهای کمنظیر از خود برجای گذاشت. ایشان وصیتنامهای را برای همرزمان و مردم نوشت که در بخشی از آن آمده است: مبادا در نگهداری پرچم به اهتزاز درآمده ایران اسلامی تعلل و مسالحه بورزید که در آن صورت به خون شهیدان خیانت ورزیدهاید.
سحرگاه یکی از روزهای فروردینماه سال 1339 ه ش در یکی از روستاهای بخش چغلوندی به نام «دره بسر علیا» در خانوادهای ساده و بیآلایش که زندگی عشایری و کوچ رو داشتند به دنیا آمد. خانوادهاش بعد از تولد او روستانشین شدند و دیگر کوچ نکردند.
تولد رحیم و انتخاب اسمش
پدرش مختصری با تلاوت قرآن آشنایی داشت، او از اولین آیه قرآن کریم استفاده کرد و اسم او را رحیم گذاشت.
تولد رحیم زیبایی بهاری را در خانواده دلفان چند برابر کرد، طبیعت مسیر خود را ادامه میداد و رحیم رشد میکرد، فعالیتها و شانههای قوی و بازوان ستبرش در کودکی بشارت مردی را میداد.
در همان سن کودکی مرد بودنش را با کمک به مخارج خانواده ثابت نمود.
در 6 سالگی وارد مدرسهی روستا شد و دوران ابتدایی را طی نمود اما نبود مدرسه راهنمایی او را به شهر کشاند، او در شهر نتوانست ادامه تحصیل دهد و برای کمک به خانواده وارد بازار کار شد. سختی زندگی و کم بودن درآمد خانواده او را در سن کودکی به کار وادار کرد، مدتی به کار باطریسازی مشغول بود.
بعد از مدتی در کار خود خبره شد؛ ولی نتوانست محل کسبی پیدا کند. ناچار شغل خود را تغییر داد و با توجه به این که از استعداد و پشت کار خوبی برخوردار بود خیلی زود کارگاه جوشکاری راهاندازی کرد، کمکم کار او رونق گرفت. صادق بود و همین خصوصیتش مشتریان زیادی را دور او جمع کرد.
روح ناآرام او هوای دیگری داشت
رحیم بهظاهر آرامش داشت، کار مورد علاقه و درآمد خوب در جامعهای که اکثر مردم در شرایط بد اقتصادی قرار داشتند بیقراری روحی را از وی نگرفت، زمزمه مخالفت مردم ایران با حکومت طاغوت به گوش میرسید و نام مقدس امام خمینی خیلی از بچه مسلمانها ازجمله رحیم را شیدای خود کرده بود.
اللهاکبر، خمینی رهبر، مرگ بر شاه، زندهباد خمینی/دستگیری و حبس رحیم و یارانش
رحیم عاشقانه به صفوف مبارزان انقلاب پیوست، او یکی از استوانههای حرکت مردمی و انقلاب اسلامی در استان لرستان بود.
در دوران سخت مبارزات شهادت فرزند برومند امام، آیتالله مصطفی خمینی پیش آمد و در شهرستان قم و تبریز مراسمی برگزار شد. در تبریز مراسم بزرگداشت شهید مصطفی خمینی به خاک و خون کشیده شد.
چهل روز بعد در خرمآباد مراسمی برای چهلم شهدای تبریز در حوزه علمیه کمالیه برگزار شد که رحیم همراه با پدر و چند تن از اقوام در آن شرکت کرد. در پایان مراسم در حالی که نیروهای مسلح در 2 صف جلوی مسجد ایستاده بودند برای اولین بار رحیم و یاران او که چند نفری بیشتر نبودند فریاد زدند:
اللهاکبر، خمینی رهبر، مرگ بر شاه، زندهباد خمینی.
مأمورین سراسیمه به آنان هجوم بردند و بعد از چند دقیقه مقاومت او و چند نفر همراه او را دستگیر و روانه زندان کردند.
بعد از شش ماه حبس و شکنجه و زمانی که قیام به سراسر کشور سرایت نموده بود و زندانی نمودن عدهای دیگر برای رژیم ثمربخش نبود ناچار همراه زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد.
رحیم از زندان آزاد گردید و پس از آن خروشانتر و مصممتر شده بود و تا پیروزی انقلاب لحظهای ساکت ننشست.
جواب کوبنده به تحرکات منافقین
انقلاب اسلامی پیروز شد اما پیروزی آن با موانعی ازجمله حرکات مذبوحانه گروهکهای ضد خدا و ضد مردم روبرو شد. همیشه حفظ انقلاب به عهده انقلابیون بوده است و رحیم که خود برای پیروزی این انقلاب مزه تلخ شکنجه و زندان را چشیده بود و رنج زیادی برده بود، نمیتوانست بیتفاوت بماند. او اسلحه به دست گرفت تا از ارزشهای انقلاب اسلامی پاسداری نماید.
زمانی که در خوزستان ضدانقلاب با عنوان دروغین، حزب خلق عرب شورش راه انداخته بود، همراه با عدهای از دوستان وارد آن دیار شد و تا خفه شدن آن توطئه در آنجا ماند سپس برای سرکوب ضدانقلاب وابسته به شرق به گنبد شتافت. او در کردستان مردانه با ضد انقلابیونی که عقاید انحرافی ضد دینی و ضد مردمی داشتند جنگید.
مبارزه در کنار شهید چمران
جنگ تحمیلی شروع شد و رحیم دوباره همراه با یارانی که تکتک آنها بعدها شربت شیرین شهادت را نوشیدند، وارد حساسترین نقطهای شد که دشمن از آنجا قصد نابودی ایران را داشت. او به هویزه رفت و در آنجا با اتکا به خدا و بدون دیدن آموزشهای لازم دست در دست سردار شهید دکتر چمران گذاشت و مردانه به جنگ با دشمنان خارجی رفت. در آن جا بود که دشمن برای اولین بار سیلی محکمی از دست فرزندان اسلام خورد و زمینگیر شد.
ازدواج رحیم
در سال 1360 با دختر یکی از همرزمان خود ازدواج کرد که حاصل این پیوند 2 پسر و 1 دختر بود. رحیم هر چند ماهی و چند صباحی به آنها سر میزد و مجدداً به جبهه بر میگشت.
حضور در تیپ و لشکرهای تأثیرگذار
یگانهای رزم سپاه پاسداران مثل تیپ امام حسین (ع) و تیپ ولیعصر (عج) که بعدها به لشکرهای تأثیرگذار در عرصه دفاع مقدس تبدیل شدند، به وجود رحیم افتخار میکردند. رحیم از اعضای اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خرمآباد بود و به قول یکی از فرماندهان وقت رحیم گوهری درخشان بود در میان سپاه خرمآباد. ایشان کسی نبود که فقط خود را به جبهه رفتن قانع نماید و در حساسترین و پرمخاطرهترین یگانهای رزم خدمت میکرد.
مسئولیت رحیم و حضور در عملیات
آخرین مسئولیت رحیم فرماندهی اطلاعات و عملیات تیپ 57 حضرت ابوالفضل (ع) بود. او در بیشتر عملیات ازجمله هویزه تا آزادی تپههای اللهاکبر و طریقالقدس ـ فتح المبین ـ بیتالمقدس ـ خیبر ـ والفجرها ـ کربلاها و نصرها شرکت کرد و کارنامه درخشانی را در طی دوران مسؤولیت خود برجای گذاشت.
خستگیناپذیری حاج رحیم دلفان در سفر حج خونین
در زندگی رحیم زیباییهایی است و خاطرههایی که هر کدام به جای خود شنیدنی است هنگامی که در دل تاریکیهای شب رحیم میدانهای مین را پشت سر میگذاشت و از خاکریزها عبور میکرد و سنگر و امکانات و توان دشمن و مواضع او را شناسایی میکرد؛ زحماتش کلید پیروزیها بود.
او یکی از بهترین نیروهایی بود که رکورد مقاومت و ماندن در جبهه را شکسته بود. بارها او را تشویق میکردند اما او بیاعتنا به ظواهر دنیا بود.
در سال 1366 دوباره تشویق شد که به حج مشرف شود، پذیرفت و رفت تا با حضور در سرزمین وحی، خستگیهای عمری مبارزه را از تن بیرون کند، اما این بار مصادف شده بود با حج خونین که حجاج ایرانی شعارهای سیاسی موسوم به اعلان برائت از مشرکین سر دادند، او دید خانه خدا هم در دست دشمنان خداست؛ ساکت ننشست و آنجا نیز پهلویش شکست.
اگر چه او 6 بار در جبهه مجروح شده بود و پوست بدنش ترکش خمپارهها را و رگهایش گلولههای سرخ را و استخوانش تیر کین را لمس کرده بود، در کنار خانه خدا باز پهلویش به دست پلیس سعودی شکست و بهناچار برای حفظ جان زنان و پیرمردان زائر به پلیس حملهور شد و سلاح از دست آنها گرفت و با شلیک تیر هوایی رعبی در دل آنان انداخت.
شهادت رحیم
سرانجام بعد از سالها مبارزه و مقاومت و شکستن خطوط دشمن در جبهههای مختلف و بارها مجروحیت در صبح چهارشنبه ساعت 10 صبح روز 16 / 10 / 1366 در حالی که فقط مدت 2 ماه از شهادت برادرش، معلم شهید عزت الله دلفان نگذشته بود به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیت نامه :
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خدا و استمداد و یاری از او که یار و یاور ستمدیدگان و مظلومان است وصیتنامه خود را آغاز می کنم. ابتدا به حقانیت دین مبین اسلام و پیامبر گرانقدرش حضرت محمد بن عبدالله (ص) شهادت می دهم و بر علی و یازده فرزندش که راهنمایان طریق الهی و امام و پیشوای ما شیعیان هستند گواهی می دهم سپس بر آخرین آنان مهدی صاحب الزمان (عج) و نایب بر حقش درود می فرستم خوشا به حال آنانکه شوق دیدار حسین و زیارت مزار مطهرش را دارند و شبها از شوق او در خلوتگه عشق با چشم گریان و دل سوزان او را صدا می زنند و سرود یار زمزمه می کنند که تا ابد در این شبها و همه شبهای بعد از این در سکوت بیابان طنین خواهد داشت. ای منتظران مهدی و ای عاشقان حسین و کربلای حسین به نیتی پاک و دلی شکسته از خدای حسین بخواهید که رزمندگان ما را پیروز فرماید و راه کربلای حسین (ع) را به روی عاشقان حسین بگشاید. ای دلباختگان حق و ای رزمندگان جبهه های حق بدانید که پیش قراولان و پرچمداران لشگر اسلام می روند و پرچم را به دست شما می سپارند مبادا در نگهداری آن تعلل و مسامحه بورزید که در آن صورت به خون شهیدان خیانت کرده اید. ای خواهران و برادران و ای جوانمردان و پیرمردان، هیچوقت و در هیچ حال امام را تنها نگذارید و همواره پشتیبان ولی فقیه و روحانیت اصیل باشید و از زحمات خود نسبت به آنان دریغ نورزید و راه شهدا و هدف آنان را هیچگاه از یاد مبرید که راه و هدف اینان همان راه و هدف حسین (ع) و اولیای خداست. ای پدر و مادر عزیزم نمی دانم که با کدام قلم و با کدامین گفتار از زحماتی که برای من متحمل شده اید سپاسگذاری کنم جز اینکه از خدای مهربان بخواهم که اجری فراوان و پاداشی نیکو به شما عنایت فرماید . برادران و خواهران عزیز و مهربانم شما هم که الحمدالله وظیفه خود را می دانید که باید چکار کنید. امیدوارم که مرا حلال کنید. و اما همسر گرامی ام شاید شوهر خوبی برایت نبودم اما از خدای متعال می خواهم که تو را در زندگی یاری دهد. و اگر بیشتر وقتها به فکر جبهه رفتن بودم چون که میدیدم که برادرانم در جبهه می جنگند و شهید می شوند و خون می دهند دلم راضی نمی شد که بیایم در منزل و در کنار فرزندانم باشم زیرا فرزندانی بودند که شبها به بهانه پدر که در جبهه بود و یا شهید شده بود گریه می کردند و پدر پدر می کردند. از خدا می خواهم که اسلام را به پیروزی نهایی برساند و پرچم اسلام را در تمام اقصی نقاط جهان به اهتزاز درآورد. در پایان از همه عزیزان و دوستان و آشنایان می خواهم که به خاطر خدا مرا حلال کنند. ضمناً نماز و روزه زیادی از من قضا شده و بدهکار هستم هر چند که می توانید برایم به جا بیاورید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
خدایا از تو می خواهم که دعای مرا مستجاب فرمایی و مرا به شهادت برسانی که غیر از این هیچ آرزویی ندارم.
پروردگارا از گناهانم درگذر و اگر تو در نگذری به که روی آورم.
رحیم دلفان ۶۴/۱/۲