- دوشنبه ۲ بهمن ۰۲
- ۱۱:۰۶
عکس العمل حاج بخشی دو ساعت پس از شهادت فرزندش
سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی نیز در یکی از سلسله برنامه های روایت فتح، به روحیه جهادی و ایثارگری غیرقابل تصور حاج بخشی اشاره می کند؛
در آن سوی فاو، در مقر فرماندهی بعثیها، به حاج بخشی بر خوردیم؛ چهرهی آشنای حزب الله تهران. هر کس سرزندگی و بذلهگویی و آن چهرهی شاداب او را میدید باور نمیکرد که دو ساعت پیش فرزندش شهید شده باشد. اما حقیقت همین بود. هنگامی که ما به حاج بخشی بر خوردیم دو ساعتی بیش از شهادت فرزندش نمیگذشت. او حاضر نشده بود که به همراه پیکر فرزند شهیدش جبههی نبرد را، ولو برای چند روز، ترک گوید. ما آخرین بار که او را دیده بودیم در تهران بود، هنگامی که کاروان نخستین «راهیان کربلا» عازم جبههی نبرد بودند. هر جا که حزب الله تهران هست او نیز همان جاست و علمداری میکند.حاج بخشی با یک گونی شکلات و دریایی از سرور به سوی خط میرفت تا بین بچهها شادی و شکلات پخش کند. او مرتباً میگفت اینجا خانهی خودمان است و همه میدانستند که او نظر به کشورگشایی ندارد، بلکه میخواهد از سر طنز جوابی به صدام داده باشد. و بهراستی چه کسی میتواند باور کند که در این لحظات، دو ساعتی بیش از شهادت فرزند او نمیگذرد و با اینهمه، او هنوز هم روحیهی طنزآمیز خود را حفظ کرده است؟ چگونه میتوان اینهمه را جز با معجزهی ایمان تفسیر کرد؟
همهی بچهها او را همچون پدری مهربان دوست میدارند و شاید او نیز در هر یک از این جوانان نشانی از فرزند شهید خود میبیند. و یا نه، اصلاً این حرفها زاییدهی تخیلات ماست و او آنچنان به حق پیوسته است که شهیدان را مُرده نمیپندارد... خدا میداند.
کی خسته ست ؟ دشمن;
کی بریده؟ آمریکا
روحیه ؟ عالیه
شکمها؟ خالیه
بسیجی؟ جنگیه
حزب الله؟ جنگیه
آمریکا؟ مشقیه
شوروی؟ گازیه
اسرائیل؟ بادیه
…………….
بسیجی حزب الله
کجا میریم کربلا
با کی میریم روح الله
هرکس میاد بسم الله
مارم ببیرین جا نداریم
بُـکسِل کنین سیم نداریم
شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات...