- پنجشنبه ۱۷ خرداد ۰۳
- ۱۱:۱۱
ضمن معرفی خود از نحوه اعزام به جبهه و اسارت خود بگویید. :
بسم رب الشهدا و الصدیقین.
اینجانب میرزا علی نوروزی متولد 1336 می باشم در سال 1365 از طریق سپاه رودبار عازم مناطق عملیاتی غرب کشور شدیم و در منطقه حاج عمران طی تک دشمن به اسارت نیرو های بعثی عراق در آمدیم. من و چند تن از همرزمانم را که به جهت اصابت ترکش مصدوم و زخمی شده بودیم به یکی از سنگرهای بهداری انتقال دادند و ما پس ازمداوا دوباره قصد داشتیم به بیرون ازسنگر برویم که یکی از رزمنده ها به سنگر آمده و گفت که در محاصره هستیم با شنیدن این جمله عراقی ها را مشاهده کردیم که به طرف سنگر آمده واعلام کردند که یکی یکی بیرون آمده و تسلیم شوید.
چه مدت در اسارت بودید؟و وضعیت اردوگاه های به چه نحوی بود؟
من در مدت چهار سال و نیم در اسارت رژیم بعثی عراق بودم اولین اردوگاه ما در شهر رمادی عراق بود که از وضعیت بسیار نامناسب بهداشتی برخورد داربود. چند هفته بعد ما را در اتاقکی در زیر زمین نگهداری می کردند که بدلیل ازدحام اسرا فضای کافی برای نشستن نبود و از شدت گرما حالمان خراب شده بود چون محفظه ای برای خروج هوا وجود نداشت که بعد ها با سر و صدا و اعتراض بچه ها کمی از درب خروجی را برای رسیدن هوا باز گذاشتند. مدتی هم در اردوگاه ناصریه بودیم که در انجا بدلیل عدم مصاحبه با خبرنگاران اعزامی وعدم همکاری با آنان تعدادی از مارا به اردوگاهی در استان صلاح الدین واقع در شهرتکریت تبعید کردند. در طول این مدت از هیچ آزار و کتک و شکنجه ای به ما دریغ نمی کردند وشرایط بسیار بدی داشتیم اما بچه ها با توکل به خدا وبا توسل به ائمه معصومین و خواندن نماز و دعا و قران همه این نا ملایمات و سختی هارا تحمل می کردند.
از همرزمان دوره اسارت چه کسانی با شما بوده اند؟
یکی از همرزمان من در جبهه شهید والامقام غلامرضا حیدری اخوی آقای علیرضا حیدری رئیس شورای شهرمنجیل است که در چند ساعت قبل از اسارت ما به شهادت رسید. از برادران رزمنده هم در هنگام اسارت حاج محمد بیات ،رضائی ،گونجی و بکیان بودند.
بهترین و تلخ ترین خبر در زمان اسارت؟
ارتحال حضرت امام خمینی(ره) خبر تلخی بود که ما در اردوگاه شنیدیم و با شنیدن این خبر بچه ها مراسم سوگواری برای امام عزیزمان برپا کردند با این که بعثی ها از این کار ممانعت می نمودند.
خبر تلخ دیگرشنیدن حادثه دلخراش زلزله 31 خرداد 69 بود که من و بچه هایی که اهل رودبار بودند بسیار دل نگران و اندوهگین شدیم.من بعد از آزادی و مراجعت به منجیل متوجه در گذشت همسروسه فرزندانم شدم.
در چه تاریخی به وطن بازگشتید؟و چه احساسی داشتید؟
من به همراه تعدادی از اسرا روز سوم شهریور 1369 به ایران بازگشتیم و هنگام آزادی از خوشحالی و مسرت سر از پا نمی شناختیم اما خوشحالی و شیرینی این آزادی بعد از مراجعه من به شهر منجیل با شنیدن خبر تلخ و ناگوار از دست دادن خانواده ام در حادثه زلزله عجین شد.
گویی این مصیبت هم مانند دوران اسارتم آزمون الهی بود.به هر حال تقدیر این گونه برای من رقم خورده بود.
به عنوان یک آزاد چه پیامی برای خوانندگان دارید؟
جنگ ایران و عراق جنگ دو کشور بلکه نبرد بین حق و باطل بود و نهال این پیروزی با قطرات خون هزاران هزار شهید و ایثار گری ها و مقاومت های جانبازان آزادگان به ثمر نشست .
بایستی ارزش های دفاع مقدس به شیوه های مناسب به نسل های آینده منتقل شودو سطح عظمت ایثارگری های شهدا و آزادگان که در زیر شکنجه ها و مشقات رژیم بعث عراق لحظه ای از آرمان امام (ره) و انقلاب اسلامی عقب نشینی نکردند به افکار عمومی شناسانده شود.
اکنون که جنگ در خاکریزو جبهه تمام شده نسل جوان باید با آگاهی و بصیرت در مقابل تهاجم فرهنگی توطئه ها و جنگ نرم دشمنان ایستادگی و مقاومت کنند. با استناد به بیانات رهبر معظم انقلاب که فرمودند: باید بصیرت داشته باشیم اگرمردم و در راس آنها خواص بصیرت لازم داشته باشند دشمنان هیچ خدشه ای را نمی توانند به کشورمان وارد کنند.
(سیدمحمدمصطفوی)