- دوشنبه ۵ آذر ۰۳
- ۰۰:۱۴
کد ایثارگری:۶۶۱۱۲۵۴
چهــارم تیر ،۱۳۴۸ در روستای دوزان از توابع شهرســتان الیگودرز به دنیا آمد. پدرش محمدحســن، کشــاورز بود و مادرش نرگس نام داشــت. دانش آموز ســوم متوســطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیســت و پنجم فروردین ،۱۳۶۶در بانه توســط نیروهای عراقی بر اثــر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.
زندگی نامه
۱۳۴۹/۱۲/۶ ستاره درخشان کودکی خوش عاقبت در یکی از کوچه های گلی اما باصفای روستای دوزان الیگودرز در یکی از بوستان های عشق و معرفت طلوع کرد. به یمن آمدنش شادمانی ها برپاشد پدر به یاد سرباز شش ماهه کربلا ، او را علی اصغر نامید. مادر با طهارت ، محبت اهل بیت «ع» را با قطره قطره شیر به وی نوشاند. او از کودکی در هیئت های سینه زنی و عزاداری حضور یافت و به یاد سالار شهیدان بر سینه و سر زد و از خدا خواست او را فدایی علی اصغر حسین «ع» بگرداند.
شهید علی اصغر شعبانی آموزش درس و مشق را در دبستان روستا شروع کرد و تا مقطع سوم راهنمایی به تحصیلات خود ادامه داد.
از همان دوران افتخار حضور در بین بسیجیان دلاور را نیز پیدا کرد و به عنوان بسیجی اهل جهاد و شهادت در سال ۱۳۶۵ راهی مناطق نبرد حق علیه باطل شد برای دومین بار در بهار ۱۳۶۶ همراه رزمندگان اسلام شد و در عملیات والفجر ۱۰ در منطقه بانه به مبارزه با دشمن رفت و سر انجام در تاریخ ۱۳۶۶/۱/۲۵ درحالی که مرکب های آهنین و شیطانی دشمن را یکی پس از دیگری به دیار نابودی می فرستاد ناگهان با اصابت تیری زهرآگین به گلوی نازنین اش لباس خاکی رزم با خون گلو به لباس سرخ دامادی بدل شد و دست در دست پیک الهی به سوی عرش اعلی پر گشود و پیکر مطهرش را به دوزان منتقل کردند و در گلزار شهدای دوزان به خاک سپرده شد.
قسمتی از وصیت نامه
باسلام
پدر و مادر ، برادر ها و خواهرانم از شما می خواهم که حضرت امام را تنها نگذارید و راهش را ادامه دهید. از شما خواهش می کنم اگر توفیق پیدا کردم و شهید شدم بلند گریه نکنید زیرا دشمن خوشحال می شود چه بد بودم چه خوب من از جمع شما رفتم چرا می روم نمی دانم ، ولی به سوی شهر خوبان می روم.
نقل از : لاله های روشن الیگودرز