- سه شنبه ۳ خرداد ۰۱
- ۱۸:۲۹
شهید حشمت اله قلی در سال ۱۳۴۴ در شهرستان الیگودرز متولد شد. و در تاریخ ۱۱/۰۱/۱۳۶۵ در منطقه ی شمال سلیمانیه عراق در ارتفاعات میشلان به درجه رفیع شهادت نائل گردید .
بخشی از وصیت نامه شهید حشمت اله قلی
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از ستایش خداوند تبارک و تعالی و صلوات و سلام بر رسول خدا و با درود بر امام امت و روان تابناک شهیدان .
هم اکنون که این چند سطر را می نویسم ، در انتظار شب حمله ام . در انتظار شب رحمت ، شب بیداری و شب غلبه بر نور بر ظلمت و سرنگونی کفر ، به یاری حق و امدادهای غیبی و دعاهای شما امت حزب ا…
در این لحظات پایانی که آخرین روزهای عمر خود را می گذرانم ، توانسته ام اندکی به خویش بازگردم و با خدایم راز و نیاز کنم .
بارالها ، تو میدانی که هنوز فکرم از قید و بندهای دنیایی رها نگشته ، ولی چه کنم باید بنویسم . وقت تنگ و حساب الهی همه را دربرمی گیرد . آنگاه که پای عشق به میان می آید ، عاشق با سوختن و فنا شدن ، خود را فدای معبود می کند . من نتوانستم از این عشق بگریزم و همیشه عشق بر من غالب بود . منطق شهید سوختن و سوزاندن است و به قول استاد مطهری « خون شهید بر زمین نخواهد ریخت و هر قطره اش به صدها و هزاران قطره بلکه به دریایی از خون تبدیل شده و به پیکر اجتماع وارد می شود . »
شما ای انسانها خود را از بند هوی و هوس ها رها کنید و به جمع عاشقان بپیوندید ، زیرا زندگی بدون عشق به الله نابود شدنی است و انسان عاشق این جهان را به مانند دخمه ای تنگ و تاریک می داند و زمانی که از این جهان هجرت می کند خود را رها شده می یابد .
خرم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم از پی جانان بروم
خدایا ، برای لقاء تو به این مکان مقدس آمدم و امیدم جز وصل تو نیست . تو دست رد بر سینه امیدواران نمی زنی و آنان را می خوانی .
بار پروردگارا ، تو نیک می دانی که قلبم در تیرگی گناهان تیره و تار گشته است و همیشه عقلم مغلوب هواهای نفسانی من بوده است .
خدایا ، عمرم در راه گناه و نافرمانی از دستورات تو به تباهی رفته است و با خود جر کوله باری از گناه به پیشگاه تو نیاورده ام و در اجتماع خود جز یک موجود مصرف کننده نبوده ام .
خدایا ، بار گناهانم بر شانه هایم سنگینی می کند و از خود بیزار شده ام . هیچکس قادر نیست مرا از این منجلابی که خود برای خود ساخته ام بیرون بکشد .
خدایا ، هزاران بار توبه کرده و توبه شکسته ام . روحم از ناپاکی ها آلوده گشته و پاهایم به خطا رفته و چشمانم به خطا نگریسته است . خدایا پناهگاهی ندارم . از کثرت گناهان ، دعاهایم بی اثر گشته است .
خدایا ، با این همه لطفی که در حق من کردی ، از تو روی برگردانیدم . با وجود این ، با من چه تدبیری خواهی کرد ، ای پوشاننده ی عیب ها ؟
خداوندا ، بارالها گناهانم به قدری مرا در تنگنا و بن بست قرار داده که قدرت تعقل و اندیشیدن را از من سلب کرده است .
حال به تو روی آورده ام و راهی جز جهاد در راه تو برای من باقی نمانده است .
آخر تو خود گفته ای آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خارج شدند و در راه تو رنج کشیدند و جهاد کرده اند و کشته شدند ، همانا بدیهای آنان را در پرده لطف و رحمت خود می پوشانی و خود نیز گفته ای که آنان که در راه خدا کشته شده اند هیچ ترس و اندوهی ا زگذشته خود نداشته باشند .
خدایا ، اکنون غرق در گناه به سوی تو آمده ام . با دلی شکسته و روحی که در زندان تنم بیتابی می کند .
خدایا ، ترا به حق محمد و آل محمد گناهانم را ببخش و مرا در سایه لطف و رحمت خود قرار ده .
چند جمله ای هم با شما پدر و مادر مهربانم سخن دارم :
با تبریک و تهنیت بر شما پدر و مادر مهربانم که پس از سالها رنج و زحمت ، ثمره آن را به اسلام هدیه کردید . آفرین بر شما . می دانم که هیچ وقت فرزند خوبی برایتان نبودم . اکنون می خواهم با ریختن خونم در رکاب حسین زمان شما را در پیشگاه فاطمه زهرا و زینب (س) رو سفید گردانم .
مادر ، در شهادتم گریه و زاری مکن که راضی نیستم . اگر هم عزاداری می کنید ، برای امام حسین عزاداری کنید. هیچگاه از فراغ من ناراحت نشوید و مانند سایر خانواده شهدا سرافراز باشید . هر چند روحیه شما بسیار بال است .
سخنی با برادران ورزشکار:
فضائل اخلاقی را پیشه کنید و بعد معنوی خود را تقویت کنید و همراه با پرورش جسم ، در پرورش روحتان بکوشید .
خدایا ، مرا بیامرز که آمرزنده ای جز تو ندارم .
خدایا ، مرا دوست بدار چون دوست می دارم تو را . مرا بپذیر که به سوی تو آمده ام.
منبع: همای سعادت