نعمت‌الله دلاورمردی از استان لرستان بود که در سال 1328 پا به عرصه‌ی گیتی نهاد؛ سعیدی از همان آغاز که راه مدرسه را در پیش گرفت، همه‌ی دردها و رنج‌ها را لمس کرده بود و چندی نگذشت که در کنار درس، دست‌هایش پینه بست؛ چرا که گوشه‌ای از مخارج زندگی بر دوش او بود. در سنّ 15 سالگی زمانی که مسئولیت تزریقات در مطب یک پزشک را عهده‌دار شد، به علت حضور زنان در بخش تزریقات، ناچار به داروخانه رفت و پس از مدتی کار و آشنایی با داروها ساکت نماند و علناً در حضور همگان اعلام نمود که داروهای مصرفی ساخت اسراییل نه تنها در تخریب روحیه و جسم مسلمانان اثر به سزایی دارد بلکه باعث تقویت اقتصاد دولتی که دشمن اسلام و مسلمین است، خواهد بود. و این جرقه باعث شد ساواک صاحب داروخانه را مجبور کند او را از محل کارش اخراج نماید. در همین زمان او دستگیر شد و چندی بعد به علت نداشتن مدرک جرم آزاد گردید. 

سعیدی همواره به نیازمندان کمک می‌کرد و جزو مخالفان آلات لهو و لعب بود تا آن‌جا که یک بار در تاریکی شب از ماشین پیاده شد چرا که راننده با صدای بلند ترانه‌های مبتذل گوش می‌کرد. 
با تبعید آیت‌الله مدنی به خرم‌آباد، او نیز در جرگه‌ی یاران ایشان قرار گرفت و بانک قرض‌الحسنه را در سال 1352 به دستور آیت‌الله تأسیس کرد و خود سرپرستی آن را بر عهده گرفت. اما مأمورین، بانک را تعطیل کرده و سعیدی را نیز دستگیر نمودند. ساواک پس از ماه‌ها زندانی و شکنجه او را آزاد کردند. 
صداقت نعمت‌الله باعث شد آیت‌الله مدنی به نام ایشان سوگند یاد کند. سال 1354 ساواک آیت‌الله را به نورآباد ممسنی تبعید و سعیدی را زندانی نمود. وی در این مدت به سختی شکنجه گشت. ساواک خردادماه سال 1356 او را آزاد کرد و نعمت‌الله به نورآباد فارس رفت و از آیت‌الله مدنی کسب تکلیف کرد؛ سپس به خرم‌آباد بازگشت و سخنران‌های مختلف را به این شهر دعوت کرد. در این زمان به خدمت نظام‌ وظیفه فرا خوانده شد.

شهیدان حاج نعمت الله سعیدی و حبیب الله شمایلی 

او با وجودی‌که در اصفهان خدمت می‌کرد، به قم می‌رفت و از بیت آیت‌الله پسندیده اطلاعیه‌ها و نوار سخنرانی‌های امام (ره) را می‌گرفت و در میان مردم تقسیم می‌کرد. سعیدی در ساخت وسایل تخریب و تهیه‌ی اسلحه، تبحّر خاصی داشت و در اصفهان توانست ضربات مهلکی به وابستگان رژیم ستم‌شاهی وارد آورد و بار دیگر دستگیر گشت. 

پس از پیروزی انقلاب از طرف روحانیت به عنوان سرپرست اجرایی کمیته‌ی مرکزی انقلاب اسلامی خرم‌آباد انتخاب شد که در این اثنی مأموریت‌هایی چون اعزام به خرمشهر و حفاظت تأسیسات نفتی خوزستان و دستگیری تعداد زیادی افراد ضدانقلاب که این مأموریت سه ماه طول کشید و بعد از آن نیز با تعدادی ( 200 نفر ) از برادران پاسدار و نیروی مردمی به پاوه رفته و با گروه دیگری از برادران پاسداران تحت فرماندهی ابوشریف به عنوان جلودار، حلقه‌ی محاصره را شکست. 

در این زمان با دکتر چمران آشنا گشت و سه ماه بعد به خرم‌آباد بازگشت. در اوایل تشکیل سپاه که یکی از بنیان‌گذاران سپاه در لرستان بود، از طرف روحانیت به عنوان فرمانده‌ی عملیات سپاه لرستان انتخاب شد که مدت 2 سال فرماندهی عملیات مأموریت‌هایی چون دستگیری افراد ضدانقلاب، کنترل کلیه‌ی جاده‌های کوهستانی منطقه که بدون اغراق امنیت لرستان مدیون زحمات شبانه‌روزی اوست. 
در تاریخ 25/8/1359 در اوایل جنگ تحمیلی به سرپرستی 450 نفر از برادران پاسدار و بسیجی به سوسنگرد اعزام شد و مدت 4 ماه هم به محافظت از آن شهر پرداخت. در عملیات کرخه‌ی نور در تاریخ 15/10/1359 تا عقب راندن دشمن بعثی از هویزه حضور داشت. در نوروز سال 1359 به زیارت بیت‌الله‌الحرام مشرف گشت و در تاریخ 23/8/1360 برای همیشه دیارش را به سوی جبهه‌ها ترک کرد و 3 سال با پذیرش مسئولیت‌های مختلف مردانه جنگید. 

در این مدت یک بار از بمباران‌های شیمیایی مجروح شد که پس از بهبودی به مدت 10 ماه در تهران دوره‌ی فرماندهی عالی را پشت‌سر گذاشت و دوباره به منطقه‌ی جنگی رفت و به عنوان فرمانده‌ی طرح و عملیات تیپ امام حسن (ع) انتخاب گردید

شهیدان حاج نعمت الله سعیدی،حبیب الله شمایلی و عبدالحسین ستونه

وی که از بنیانگذاران تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) و فرمانده طرح و عملیات بود که از خصوصیات بارز وی می توان به نظم و ترتیب و تواضع وی در برابر رزمندگان خصوصاً بسیجیان اشاره کرد. در هنگامه عملیات بدر خبر تولد فرزند پسر را به وی داده بودند اما وی شور و شوق عملیات را داشت گویی که ندایی وی را به سمت خویش می خواند و در آن ساعات مسئول ستاد تیپ بشدت با وی بر سر حضور در خط مقدم مخالفت میکرد و به او سفارش ماندن در قرارگاه تاکتیکی تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) در شط علی بماند اما وی قبول نمی کرد و حالت نارضایتی عجیبی برای به کرسی نشاندن رای خویش به نمایش گذاشت گویی یک بسیجی کم سن و سال است که برای نخستین بار می خواهد به جبهه اعزام شود. بحث و مجادله برادر سعیدی و رئیس ستاد در اسکله نیز ادامه داشت تا این که فرمانده تیپ متوجه آنان شد و با پا در میانی در میان آنان به برادر سعیدی اجازه داد تا برای نظارت بر عملیات به خط مقدم رفته و پس از برگشتن از خط مسئول ستاد به خط مقدم برود. حاج نعمت الله سعیدی به همراه سید محمد رضا افضل فرمانده محور تیپ و احمد مومن و سکانی بطرف سیل بند تصرف شده رفتند. حدود ساعت ده صبح 21/12/1363 هواپیماهای قارقارک(PC7) که بدلیل فقدان پدافندهوایی یکه تاز معرکه و آبراه های هور بودند که با شلیک دوشکای قایقهای پشتیبانی جهت ناکام گذاشتن حملات قارقارک ها (PC7) ، هواپیماهای عراقی نیز قایق آنها را آماج راکت های خویش قرار دادند که بدلیل اصابت مستقیم راکت به درون قایق هر چهار نفر شامل حاج نعمت الله سعیدی، سیدمحمد رضا افضل، احمد مومن و سکانی به شهادت رسیدند.