یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

خاطرات ویژه از شهید علی اشرف معظمی گودرزی ، شهدای بروجرد

  • ۱۳:۰۳

سردار شهید علی اشرف معظمی گودرزی

فرمانده ­ی گردان ادوات ( ذوالفقار ) تیپ مستقل 48 فتح

زندگی نامه  

پاسدار شهید « علی ­اشرف معظمی گودرزی » در تاریخ 1348/11/6 در خانواده­ ای مذهبی در روستای گلچهران از توابع شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود .

وی تحصـیلات ابتدایی خود را در همان روستا و کلاس اول و دوم راهنمایی را در بخش اشترینان ادامه داد . او پس از ثبت نام در کلاس سوم راهنمایی در سال 62 به جبهه ­های حق علیه باطل اعزام شد .

علی ­اشرف  با توجه به اینکه آن زمان بعنوان بسیجی به جبهه عازم شده بود و  14 سال بیشتر نداشت با شجاعت و توانایی که داشتند با مسئولیت دسته در گردان ثار ا... تیپ 57 ابوالفضل(ع) لرستان فعالیت خود را شروع کرد .

ایشان همزمان با رفت و آمد به جبهه اقدام به تاسیس پایگاه مقاومت شهدای (گلچهران) نمودند و دو سال نیز به عنوان فـرمانده ­ی آن پایگاه کار کردند ولی با مسئولیت ­های جدیدی که در جبهه داشتند مسئولیت پایگاه را به بسیجی دیگری واگذار کردند  .

شهید-علی-اشرف-معظمی- بروجرد

علی­ اشرف در طول مدتی که مسئول پایگاه بودند اقدامات و خدمات زیادی در خصوص جمـع ­آوری کمک­ های مردمی به جبهه و اعزام نیرو انجام دادند بصورتی که معمولاً در هر اعزام یک مینی بوس از روستا به جبهه اعزام می­شدند . در یک مقطع از روستایی که 1200 نفر جمعیت بیشتر نداشت حدود 400 نفر در جبهه­ های حق علیه باطل حضور داشتند . وی از تیپ 57 حضرت ابوالفضل(ع) به تیپ 15 امام حسن(ع) و از آنجا به تیپ 48 فتح مامور شدند و در آنجا با عنوان معاونت گردان و فرمانده ­ی گردان تا زمان شهادت فعالیت کردند . او در تابستان سال 1366 به عنوان جوان­ ترین فرمانده­ ی گردان سپاه (طرح اسامه) برگزیده شد و از طریق برادر محسن رضایی انتخاب و تقدیر شدند .

وقتی که برای شرکت در همایش فرماندهان به تهران دعوت شده بود و قرار بود که از ایشان تقدیر نمایند در منزل برای اولین بار می­خواست لباس سبز سپاه را بپوشند ، همه­ ی خانواده  گفتند که لباس سپاه برازنده­ ی شما است که ایشان گفتند این لباس سبز بسیار مقدس است و من پاسدار نیستم ، پاسدار واقعی حضرت امام است .

خاطره­ ی جالبی که از ایشان دارم این است : که یک شب به شدت مریض بود با توجه به اینکه تویوتای سپاه تحویل ایشان بود پدرم هر کاری کردند که ایشان را با ماشین سپاه به بیمارستان ببرد اجازه نداد و می­ گفت این ماشین بیت ­المال است و اگر بمیرم از آن استفاده شخصی نمی ­کنم و پدرم همان نصف شب برای اعزام ایشان به بیمارستان ماشین کرایه کردند .

شهید علی اشرف معظمی

خاطره­ ی دیگری که از ایشان دارم این است که من آذر ماه 66 می­خواستم به جبهه بروم که پدر و مادرم مخالفت نمودند و می­گفتند تا موقعی که علی ­اشرف جبهه است شما اجازه­ی رفتن به جبهه را ندارید در این هنگام علی به مرخصی آمد و متوجه شد که من می­خواهم به جبهه بروم ایشان به من گفتند : پدر و مادر الان تنها هستند شما باید پیش آن­ها بمانید و فعلاً شما موظف هستید که درس بخوانید ، من گفتم : که اگر نوبتی باشد الآن شما باید بمانید و من جبهه بروم و اگر خیلی زرنگ هستی خودت بمان و درس بخوان . او با لبخندی که داشت ، آلبوم را نگاه می­کرد به من گفت : از روزی که به جبهه رفته­ام نگذاشـته­ام درسم عقب بماند و تلاش کرده­ام و باید به شما بگویم من در یکی از این مناطق کردستان « اشاره به عکس­های آلبوم می­کرد » تا عید نرسیده و سال تمام نشده ، شهـید می­شوم ولی به شما سـفارش می­کنم که این جنگ تمام می­شود و اگر تو الان درس نخوانی پس از جنگ به عنوان یک نظامی بی­سواد باید محافظ فلان پانکی (مدهای آن روز) باشی که الان جبهه نیامده و دارند درس می­خواند و سفارش می­کنم تا من هستم تو درس بخوان و من به جای شما نیز جبهه هستم زیرا درس خواندن نیز بسیار مهـم است و همـان­طور نیز شد یعنی بعد از دو ماه دیگر ، به شهادت رسید و 5 ماه بعد نیز جنگ تمام شد و الآن تفسیر گفته ­های آن شهید وارسته به وضوح در خیلی از دستگاه­های دولتی مشاهده می­شود .

 استخاره برای استخدام در سپاه

یکی از دوستان او نقل می­کند که وقتی علی ­اشرف می­خواست برای رسمی شدن در سپاه اقدام نماید استخاره نمود و آیه 23 سوره احزاب آمد .

« مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ  وَ مِنْهُم مَّن  یَنتَظِرُ  وَ مَا  بَدَّلُوا  تَبْدِیلًا »

( از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند ، وفا کردند . بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نکرده­اند . )

مسئولیت­ ها و عملیات­ ها

علی ­اشرف از بدو همکاری با بسیج بعنوان فرمانده­ی دسته و معاون گردان و فرمانده­ی گردان از سال 62 در تمام عملیات­ها از جمله : والفجر6 ، والفجر8 ، کربلای4 و 5  و...  شرکت نمودند که 28/10/1366 در عملیات بیت­المقدس 2 درمنطقه­ی عملیاتی ماووت  به درجه­ی رفیع شهادت نایل گردیدند .

 تولد و خاکسپاری در یک روز

شهید علی­ اشرف معظمی گودرزی 6/11/1348 متولد شد و 6/11/1366 به خاک سپرده شد یعنی ایشان دقیقاً 18 سال تمام در این دنیا زیستند .

وصیت نامه ها

ایشان سه نسخه وصیت نامه دارند :  

یکی اولین اعزام به جبهه سال 1362 ، دومی سال 1365 و دیگری دقایقی قبل از شهادت  ، که کوتاه ولی بسیار پرمحتوا است .

زمان و نحوه شهادت

به نقل از برادر حمید ولی­ پور مسئول اطلاعات تیپ 48 فتح : ایشان یک هفته قبل از شهادت بسیار مریض شده بود بصورتی که نمی­توانست نماز را ایستاده بخواند وی گفت شب قبل از شهادت هنگام نماز صبح بلند شد و حالش بهتر شده بود و به حمام رفت و غسل شهادت نمود .

در قله­ های ماووت سخت با عراقی ­ها درگیر بودیم و اکثر نیروها به شهادت رسیده بودند و من با بیسیم به فرمانده­ی تیپ ( سردار شهید سیف ا.. حیدر پور ) اطلاع دادم که نیرو بفرستید ما وضعیت سختی داریم . یکدفعه شنیدم که علی ­اشرف بیسیم را از حاجی حیدرپور فرمانده­ی تیپ گرفت و به من گفت (داداش داداش) من الان خـودمـو می­رسونم ، لحظاتی نگذشته بود دیدم کسی با دست به شانه من می­زند برگشتم دیدم علی­ اشرف است . خلاصه ؛ نبرد بسیار سخت بود و هوا نیز به شدت سرد و بورانی و مه شدید همه جا رو فرا گرفته بود .

   نیروها یکی پس از دیگری  به شهادت رسیدند و فقط من بودم و علی ­اشرف و معاون گردان امام حسن ، که چند لحظه بعد معاون گردان امام حسن نیز به شهادت رسید . علی­ اشرف حال بسیار عجیبی داشت و مدام به من اصرار می­کرد که شما برگرد عقب و نیروی کمکی بیاور من عراقی­ ها را مشغول می­کنم ، خلاصه با اصرار ایشان من قبول کردم که به عقب برگردم .

علی اشرف در آن لحظات سخت وصیت نامه ­ای نوشت در چند سطر و به من داد و من به عقب برگشتم . شاید من از ایشان 200 متر دور نشده بودم که یکدفعه دیدم یک جوان بسیجی به کنار من آمد ؛ گفتم : بالا چه خبر بود گفت آن بسیجی بلند قد به شهادت رسید و او رفت ما ، ماندیم . . .

علی واقعاً آخرین نیروی جمهوری اسلامی بود که در آن منطقه تا آخرین نفس، و آخرین گلوله، و آخرین قطره­ ی خون مقاومت کرد و با تیر مستقیم دشمن به سرش به شهادت رسید .

وصیت نامه سردار رشید اسلام پاسدار شهید علی اشرف معظمی گودرزی

رزمنده ­ تیپ 15 امام حسن مجتبی (ع) فرمانده­ ی گردان ادوات تیپ 48 فتح

 بسم رب الشهداء والصدیقین

وَ لاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ   بقره آیه 154

«و کسانى را که در راه خدا کشته مى‏شوند، مرده نخوانید ، بلکه زنده‏ اند ولى شما نمى‏دانید.»

مناجات نامه  ؛

   خدایا؛  پروردگارا ، معبودا ، ایزدا ، باچه زبانی و به چه طریقی از تو سپاسگزاری کنم که توفیق دادی در راه تو و در سپاه تو ، در جبهه تو علیه کفر مشغول مبارزه شوم .

   ای بزرگ بزرگان ، ای آفریدگار ، ای خالق بی همتا ، ای ایزد منان تو را هزاران هزار بلکه صدها هزار بار شکر می­کنم که توفیق جنگ در راه تو و با دشمنان تو را به این بنده حقیر و بی­ ارزش دادی تا آنجا که بتوانم مبارزه کرده و وقتی که نتوانستم جانم را نثار تو کنم برای اینکه دین تو پاینده بماند .

    خدایا ؛ آرزو دارم که ایکاش صدها جان داشتم که در راه تو و برای بقای دین تو می­دادم آرزو داشتم جانم را باسخت­ترین شیوه بگیری وهر قطعه از بدنم درگوشه­ای بیفتد .

   خدایا ؛ تنها چیزی که از تو می­خواهم گناهان و اشتباهات مرا مورد بخشش و عفو و عنایت خود قرار دهی  .

وصیت ( نصیحت ) ؛

   می­خواستم چند کلمه ­ای برای شما امت قهرمان و شهید پرور و برادران رزمنده بعنوان وصیت عرض کنم :

   امت شهید پرور هم اکنون که اسلام لحظات سرنوشت ساز را پشت سر می­نهد و بقاء اسلام بستگی به تداوم انقلاب اسلامی و پیشبرد انقلاب و جنگ تحمیلی هم بستگی به عنایت حضرت صاحب ­الزمان(عج) و پشتیبانی شما مردم ایثارگر دارد. از شما تقاضا دارم که نگذارید یک وقت خدای نکرده جبهه­ ها خالی از نیرو یا کمک­ های مالی شما باشد و یک وقت خدای ناکرده به ندای پیامبرگونه امام امت ، خمینی بت ­شکن جواب رد دهید و قلب او را آزار دهید و خون این همه شهید را پایمال کنید چون که این خون­ها تداوم بخش خون اباعبدا...الحسین(ع) هستند  .

وصیت به دانش آموزان ؛

   به شما دانش آموزان عزیز و پرتلاش عرض می­ کنم که جبهه ­ها را همواره در نظر داشته باشید چون­که اگر جبهه ­ها خالی بماند درس به درد شما نخواهد خورد .

شما می­ توانید از دانشگاه انسان­ سازی که جبهه ­ها هستند استفاده کنید ولی مادامی­ که جبهه احتیاج به شما نداشت (یعنی از لحاظ نیرو تکمیل باشد ) شما درس­تان را بخوانید چون هر قلمی که شما در راه کسب علم و دانش می ­زنید تیری است که به چشم دشمنان انقلاب اسلامی می­خورد  .

وصیت به مردم روستای گلچهران ( زادگاهش) ؛

   اما به شما مردم روستای گلچهران ، شما را به خدا و به خون پاک شهـیدان قسم ­تان می­ دهم که دست برادری و همبستگی را روز به روز فشار دهید و هدفتان را با هم هماهنگ کنید  .

وصیت به خانواده ؛

   و به شما خانواده­ ی عزیزم ؛ شما از هجرت من ناراحت نباشید جای من در جوار انبیاء و اباعبدا... است . گر چه به ظاهر در این دنیا نیستم ولی خون من می­جوشد و تداوم دهنـده­ی خون حسین(ع) می­باشد. 

   اگر چه هجرت من برای شما مقداری سخت است ولی پدر و مادر عزیزم ، من که از علـی­اکبر امام حسین(ع) بهتر نیستم الآن که اسلام به خون احتیاج دارد چه مانعی وجود دارد که من خونم را تقدیم نکنم و شما را فردای قیامت پیش حضرت زهرا(س) و امیرامومنین(ع) که حسن(ع)  و حسین(ع)  فرزندانشان را فدای اسلام کردند رو سفید بکنم .

   اگر من خـونم را ندهم مــادرجان چـگونه تو فـردای قیامت روبروی حضرت زهـرا(س) می­ ایستی و آنوقت است که زهرا (س) بگوید خون علی تو از خون حسین(ع) من رنگین­ تر بود و آنوقت است که خجل شوی ، پس بهتر است که من خونم را فدای اسلام کنم  .

   خلاصه پدر عزیزم و مادر گرامیم ؛ از شـما می­خـواهم که مــرا حــلال کنید و همچنین مـادر بزرگ و برادرانم ( ابوالحسن و داود ) و خواهرانم  .

     به شما پدر و مادر وعده می­دهم که در قیامت شافع شما باشم و از عـذاب الهـی دور نگه­تان دارم.

الآن که این وصیت­نامه را می­نویسم سالم و سرحال هستم  .

لازم است که بگویم  من شهادت را با آغوش باز پذیرفته­ام نه با نارضایتی .

   خداوند به شما پدر و مادرم صبر عنایت کند و امیدوارم که زندگی به شما خوب و خوش بگذرد  .

درضمن ؛ روی قبر من یک آرم سپاه حک کنید .

                                   علی اشرف معظمی گودرزی ـ اهواز ـ پادگان شهید غلامی

 

وصیت نامه شهید علی اشرف معظمی گودرزی لحظاتی قبل از شهادت 

عملیات بیت المقدس  2 ـ منطقه ­ی عملیاتی  ماووت عراق

 بسم رب الشهداء والصدیقین

در این آخرین لحظات شاید کسی از من سراغ وصیت بگیرد، وصیت من، وصیت تمام شهدای گلگون کفن میهن اسلامی است ، سعی کنید امام را تنها نگذارید .

حقیر  علی­ اشرف معظمی گودرزی

1366/10/28

ساعت 10:30 صبح

منبع: شهدای شاخص بروجرد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan