یاد شهیدان 🌹

شهید سید محمدرضا موسوی فرزند سید محمد صادق از سادات جلیل القدر شاهرخی و مورد احترام مردم بالا گریوه لرستان در سال 1332 در روستای چغادرمیان از توابع شهرستان پلدختر چشم به جهان گشود شهید یکی از پاکباختگان راه حسین (ع) بود و در سن 15 سالگی پدر بزرگوارش را از دست داد و از همان دوران کودکی با توجه به جو خانواده به عقاید مذهبی پایبند شد و از همان دوران نوجوانی آثار صداقت، غیرت، شجاعت، جوانمردی و تقوا در چهره درخشانش آشکار و زبانزد عام و خاص بود.

نسبت به افراد کوچک و بزرگ همچون جد بزرگوارش رسول الله (ص) تواضع می نمود در برخورد با مسائل و مشکلات  و مصائب بردبار و صبور بود.

در سال 1352 به خدمت سربازی فراخوانده می شود و به پادگان آموزشی کرمان اعزام می گردد در بدو ورود به سربازخانه بادیدن جو خفقان و دیکتاتوری ستم شاهی در پادگان دچار کسالت می شود و تصمیم می گیرد به محض بهبودیش فرار کند و به دوستانش در پادگان هم می گوید که من تحمل این برخوردهای توهین کننده را ندارم و قصد فرار دارم و ایشان تصمیم را هم عملی می کند و به زادگاهش باز می گردد و چندین سال بعنوان سرباز فراری تحت تعقیب رژیم قرار می گیرد لذا از بیم دستگیری به عنوان سرباز فراری مدتی پلدختر را به مقصد ساری ترک و در یک شرکت فنی مشغول کار می شود تا اینکه نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام (ره) شعله ور می شود و همگام با قیام شکوهمند امت حزب الله روحی تازه در کالبدش دمیده شد و باتوان فوق العاده ای در کلیه تظاهرات و مراسمات بر علیه رژیم خودکامه شرکت می کند.

با توجه به داشتن وسیله نقلیه شخصی در پخش اطلاعیه های امام(ره) و دیگر رهبران مذهبی در افشای رژیم ستم شاهی و رساندن پیام انقلاب و سخنان امام (ره) به توده های مردم فعالانه کوشش می کرد و از رهبری کنندگان تظاهرات در پلدختر به شمار می آید همزمان با بیروزی انقلاب اسلامی آنگاه که طلسم شب شکست و سپیده آزادی و ایمان در افق به خون نشسته ایران، طلوع دوباره اسلام را نوید داد، خفاشان شب پرست قصد آشفتگی و ناامنی در منطقه را داشتند و آن زمان که امنیت و حفاظت شهرها بدست حزب الله می افتد ایشان با رغبت و شور عجیبی با دیگر برادران حزب الله به ایجاد امنیت جاده ترانزیت لرستان-خوزستان و گردنه تنگ فنی و اماکن منطقه بصورت شبانه روز اقدام می نماید و در تمام صحنه های انقلاب اسلامی حضور فعالانه ای داشتند.

در اوایل جنگ تحمیلی که توطئه استکبار جهانی به وسیله عنصر خود فروخته صدام بعثی شکل گرفت، فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر هجوم به جبهه ها را لبیک گفت وکوله بار سفر را بست و جزء اولین گروه نیروهای مردمی با سلاح های شخصی  به همراه عشایر غیور به جبهه کرمانشاه و دفع اشرار منطقه عزیمت نمود و از همراهان ایشان می توان شهید باشی مومنی و شهید زنده جانباز علیرضا نصیری را نام برد.

 در سال 1360 در عملیات طریق القدس آزاد سازی بستان و چزابه شرکت داشت و بعد از چند روز نبرد بی امان با مزدوران بعثی برای مبارزه با خط نفاق و گروهک ها به پلدختر بازگشت و در افشای خط نفاق و دورویی لیبرالها، بنی صدرخائن و منافقین کوشش فراوان کرد و در حاکمیت خط امام و حزب الله صادقانه فعالیت داشتند.

شهید موسوی نسبت به شهید مظلوم دکتر بهشتی و دیگر یاران امام علاقه خاص و عجیب داشتند ولی شور و علاقه نسبت به اسلام و انقلاب و امام طوری در عمق وجود ایشان نفوذ کرده بود که تاب و مقاومت در منزل را نداشت تا اینکه در سال 1361 از طرف سپاه باسداران پلدختر به همراهی عده ای از برادران بسیجی به جبهه اعزام و در ادامه عملیات محرم به منطقه شرهانی اعزام و در یک نبرد بی امان با مزدوران بعثی در چندین ساعت نبرد تن به تن موفق به معدوم نمودن چندتن از کفار بعثی میشود و در این عملیات عده ای از همرزمان ایشان شهید و اسیر و مجروح می شوند و شهید سید محمدرضا موسوی حدودا ساعت 12:30 شب 9 گلوله و ترکش به بدنش اصابت می نماید و بشدت مجروح می شود ولی شجاعت فوق العاده و استقامت مانع از ادامه نبردشان نمی گردد و بعد از چندین ساعت حدودا ساعت 8صبح به بیمارستان راه آهن اندیمشک و از آنجا به بیمارستان آیت الله گلپایگانی (عرب نیا) قم  منتقل و مدتی تحت عملهای جراحی متعدد قرار می گیرد و بستری می شود و پس از بهبودی نسبی به  خدمت افتخاری فی سبیل الله بسیج در آمد و مسئولیت پایگاه مقاومت ولی عصر را به عهده گرفت و صادقانه برای امنیت و حفظ جان و مال مردم خدمت می نمود ولی عشق و علاقه ایشان به اسلام طوری بود که تصمیم گرفت کار و زندگی خود را رها کند و برای خدمت بیشتر به اسلام به عضویت سپاه باسداران پلدختر در آمد و بعد از طی دوره آموزشی در پادگان شهید غیور اصلی اهواز در صفوف داوطلبان به کردستان اعزام گردید و بعد از مدت کوتاهی شجاعت، شهامت، تدبیر و مدیریت ایشان در بین همرزمان چشمگیر و در نهایت به فرماندهی گردان جندالله منصوب گردید و به مبارزه با اشرار ضد انقلاب و گروهکهای دمکرات، کومله و... در عملیاتهای متعدد جهت آزاد سازی و پاکسازی روستاهها و مناطق از لوث وجود گروهکها و سر سپردگان ضد انقلاب شرکت می کنند و ضربات سنگینی بر پیکر آن فریب خوردگان فرود می آورند.

شهیددر جریان دومین انتخابات مجلس شورای اسلامی مسئولیت امنیت انتخابات منطقه را به عهده گرفته و با توجه به اینکه ضد انقلاب برای این انتخابات طرح ریزی کرده بود این مهم به نحو احسن انجام گرفت در سال 1362 در معیت کاروان زیارتی جهاد سازندگی خدمت رهبر کبیر انقلاب اسلامی شرفیاب شدند ولی سرانجام ایشان با علاقه شدیدی که به مولایش امام حسین (ع) و عشقی وصف ناپذیر که به آقا ابالفضل (ع) داشت دیگر بیش از این طاقت دوری از جدش را نداشت و در تاریخ 3/4/1363 در ایام لیله القدر بعد از نبردی بی امان با دمکرات و کومله در ارتفاعات شمال غرب سِرُو بر اثر تیر مستقیم قناسه به چشمش به درجه رفیع شهادت  نائل آمدند.

مردم فهیم و شریف شهرستان پلدختر بعد از اقامه نماز عید سعیدفطر به محل تشیع جنازه شتافتند و گریه کنان و سینه زنان جسد مطهرش را بر روی دستان گرفته و بعد از تشیع در روستای ولیعصر به خاک سپردند.

شهید دارای دو یادگار به نامهای سید مصطفی و سیده راضیه می باشد.

 روحش شاد یادش گرامی وراهش بر رهرو باد.