- يكشنبه ۲۵ دی ۰۱
- ۰۱:۴۲
سید احسان شهیدی , آخرین فرزند مرحوم علامه سید جعفر شهیدی , دکتر شهیدی نه تنها خود شخصی فرزانه بود , بلکه فرزندان فرهیخته ای نیز برای هدیه به این سرزمین تربیت کرد ..
سیداحسان شهیدی در سال 1360، شهید و مفقودالاثر می شود ...
فرهنگسرای گلستان میزبان شهید احسان شهیدی
در این مراسم حجت الاسلام مسعود محفوظی مدرس حوزه و دانشگاه و دوست شهید احسان شهیدی، گقت: سید حسن نصر الله گفته بود که عربستانیها باید مسلمانیشان را اثبات کنند. امروز و پس از حوادث منا بیشتر دریافتیم که استکبار جهانی و صهیونیسم در ادامه دشمنیهایشان با انقلاب اسلامی، عربستان را برای جنگ نیابتی جلو فرستاده است.
وی ادامه داد: اقتدار و قوت امروز کشور ما مرهون حرکتی است که از ۱۵ خرداد آغاز شد و با جنگ تحمیلی به اوج خودش رسید. این پرچم امروزه در دستان مقام معظم رهبری (مدظله العالی) است و این نشان میدهد که انقلاب ما پویا و زنده به حرکت توفنده خود ادامه میدهد. دلیل شکست دشمن هم در همین پویایی است.
این مدرس حوزه و دانشگاه در ادامه افزود: در حال حاضر پیام شیعه و اهل بیت جهانی شده است. امروز دشمن میداند که از طریق نظامی حریف ما نمیشود؛ برای همین هم جبهه جنگ به فضای مجازی و جنگ نرم تبدیل شده و وظیفه خانوادهها بسیار سنگین شده است. جوانان ما باید دربرابر توطئه فرهنگی بیمه شوند.
محفوظی با اشاره به تواضع شهید احسان شهیدی، تصریح کرد: این شهید همواره و در هر فرصتی همچون علامه شهیدی به مطالعه میپرداخت و هیچگاه بروز نمیداد که در چه خانواده بزرگی پرورش یافته است. سخاوتمند بود و برای همگان کار انجام میداد. در حجره کنار ما طلبهای فقیر اهل کشمیر زندگی میکرد. بعد از شهادت او شنیدیم که در تمام این مدت تنها کسی که به او سر میزد و کمبودهایش را جبران میکرد شهید احسان شهیدی بود.
وی افزود: پیش از ورود به حوزه احسان شهیدی در منطقه ۸ درس منطق میداد. شک ندارم که اگر زنده میماند به فاصله چند سال به مقام اجتهاد میرسید. ۰۶ مهر ۱۳۹۴
منبع: پایگاه فرهنگ و هنر
مناظره فقهی استاد جعفر شهیدی با پسرش
استاد سید جعفر شهیدی به سال 1297 در بروجرد متولد شد و در 23 دی ماه 1386 از این جهان بار سفر بست. استاد شهیدی را غالب نخبگان و بیشتر مردم ، به نام «موسسه دهخدا» و استاد بلند پایه ی ادبیات فارسی در دانشگاه تهران می شناختند. نام ایشان پیوند کاملی با ادبیات فارسی داشت و کمتر کسی بود که بداند این ادیب گرانسنگ ، مجتهدی است مسلم که مراتب فقهی خود را در نجف و در محضر علمایی چون آیت الله العظمی خویی طی نموده ، همین طور نیز انگشت شمار بودند کسانی که خبر داشته باشند ، فرزند دلبندِ و عزیز کرده ی استاد شهیدی ، در جبهه های دفاع مقدس ، مفقودالاثر شده است و تا زمانی که در اوایل دهه 80 که خبر شهادت ایشان اطلاع داده شد ، حتی همکاران و هم درسان استاد نیز مطلع نبودند که او نزدیک به 20 سال داغ فرزندش را در دل داشته است.
امروز استاد شهیدی به جوار فرزندش رفته و از آن دو عزیز یادی مانده است که به خون و مرکب بر تارک تاریخ ایران نقش بسته است. یاد این ستارگان آسمان علم و جهاد گرامی باد. آن چه خواهید خواند ، روایتی است و دیگر فرزند استاد ، درباره پدر و برادرش:
اوایل جنگ بود و سیداحسان علاقه داشت به جبهه برود و پدر، هم به خاطر علاقه پدر و فرزندی و هم به دلیل اینکه ظرفیت های بالای یادگیری در ایشان دیده بود؛ خیلی علاقه نداشت که ایشان به این جریان ملحق شود. از آن جایی که فضای تربیتی و تعامل ما با مرحوم پدر در چنین مواردی بیشتر شبیه به یک فضای گفت وشنود علمی بود تا یک محیط عاطفی خانوادگی، کار به مباحثه کشید و پدر چون مجتهد بودند فرمودند: «این حرفی که میزنم از باب تشخیص فقهی است و شما نباید به جبهه بروی!»
جوابی که برادرم داد این بود:
« اولا در این یک مورد ، امام خمینی رضایت والدین را شرط وجوب تکلیف نمی دانند و دوم این من مقلد امام هستم و نخستین مسأله از باب دفاع در رسالهی ایشان می گوید که اگر دشمن بر بلاد مسلمانان و سرحدات آن هجوم نماید، واجب است بر جمیع مسلمانان دفاع از آن... و در این امر احتیاج به اذن حاکم شرع نیست .به عنوان یک طلبه با همه احترامی که برای شما قائلم اکنون چنین اتفاقی افتاده و من هم مقلد آیة اللّه العظمی خمینی هستم و به موجب این حکم مکلفم که به جبهه بروم! و حتی با برداشت بنده ، ظاهرا این حکم شامل حال شما هم می شود! حالا شما در مورد استنباط بنده چه میفرمایید؟»
پدر تأملی کردند و گفتند: « من استنباطم از لفظ بلد، محدوده شهر تهران است؛ اگر شهر تهران در معرض چنین هجمه ای قرار گیرد، من هم به دفاع بر میخیزم... به اعتقاد من این مرزبندی ها تقسیمات موجهی نیستند و قدرت های جهانی بعد از جنگ ها بنا به مصالح خودشان این مرزها را ترسیم کرده اند.»
بعد از این مناظره بود که برادر ما به جبهه رفت و در نهایت هم به شهادت رسید.
نقل خاطرات از برادر شهید
منبع: آوینی کام
مطالب منتشر شده از سوی مهندس سیدمحسن شهیدی برادر شهید
ب – نویسندۀ محترم اظهارداشته اند که جنازۀ شهید سید احسان شهیدی" دراوایل دهۀ هشتاد" کشف و تحویل خانوادۀ ایشان شده است. لازم به ذکراست که جسم مطهر آن زنده یاد همچون صدها و بلکه هزاران شهید گمنام دیگر هرگز شناسایی نشد و این دیدار به قیامت ماند.
6- در واقعۀ شهادت سیداحسان، مرحوم پدر آینۀ تمام نمای صبر و تسلیم و رضا بودند. به دلایلی ابلاغ این خبر به بنده محول شد. عکسالعمل متین و بزرگوارانۀ ایشان فوق انتظار سایر اعضای خانواده بود؛ آب سردی بود بر آتش جانسوز این مصیبت جانگداز.
و بالاخره آنکه فرزند شهید مرحوم علامه شهیدی چنانکه در اصل مصاحبه آمده است، در لباس روحانیت و به عنوان "نیروی تبلیغی" در جبهه حاضر شده بود؛ با آنکه پیش از ورود به حوزۀ علمیه آموزشهای رزمی را در بسیج فرا گرفته بود اما در شب عملیات جزء آمار نیروهای رزمنده نیامده ، پلاک یا نشانۀ شناسایی دیگری هم نداشت و تا امروز که نزدیک سی سال از شهادتش می گذرد، هیچگونه پرونده و سابقه ای در بنیاد شهید و امثال آن نداشته و ندارد.
اندکی پس از شهادت وی ، مسئولین وقت بنیـاد شهیـد یخچـال فریزر سـاید بای سـاید بسیـار بزرگی را که ظـاهراً از بقیـة السلف کالاهای موجود در مـرکـز خـرید سـابق آمریکاییان در منطـقۀ سلطنت آباد (پاسـداران فعلی) بود، به درب منـزل ما در محلۀ نارمک فرستـادند. این اقدام غیـرمنتظـره را مـرحوم پدر اینـگونه پاسخ دادند:
بسـم الله الـرحمن الـرحیـم
۱۳۶۱/۴/۲۰
جناب . . .
پس از عرض سـلام، چنـدی پیش یک دستـگاه یخچـال از سـوی قسـمت تدارکات بنیـاد [شهیـد] به خانۀ بنـده تحویل شـده است. در پی آن بودم که فرستنده کیست؟ و سفارش دهنـده چه کسی؟ سرانجام معلوم شد توصیه کننده جناب عالی و دستور دهنده حضرت ... هستند.
با عرض تشکر از هر دو بزرگوار باید بگویم؛ این بنده زندگی خود را طوری پی ریزی کرده است که با حداقل مَـؤونِه بتواند ساخت. اگر این یخچال فروشی است، توانایی پرداخت بها را ندارم و اگر اهدایی است، به هیچوجه خود را در گرفتن آن مستحق نمی دانم. به هرحال همانطور در صحن خانه معطل مانده است و می ترسم از تابش آفتاب آسیب ببیند، لطفاً دستور فرمایند آنرا عودت دهند وگرنه باید هزینۀ بازگشت را هم خود بپردازم. والسلام علیکم و رحمة الله.
ارادتمند، دکتر سیـدجعفر شهیدی
مؤسسـه لغت نامه دهخـدا
رونوشت جناب آقای . . .
دوسـال بعـد، تلویزیون اهدائی بنیـاد شهید را عودت می دهنـد. در حاشیۀ فاکتـور مربوط می نویسند:
بسـم الله و له الحمـد
از برادری که این برگ درخواست را صـادر کرده سپاسـگزارم. آنچـه من از آقای... خواستم این بود که اجازه دهنـد از فروشگاه هایی که معمـولاً با معرفی نامۀ بنیاد شهیـد یا مسجد، کالا می فروشنـد برای نوه ام تلویزیونی به هزینۀ خود بخرم. فرزندم در راه عقیـدۀ خـود رفته است. ما خانواده ای نیستیـم که اجـرخـدا را با متاع دنیـا عوض کنیـم.
و لله الحمد سیـدجعفـر شهیدی
سیـّد محسـن (برادر شهید)
به نقل از عصر ایران _ تاریخ انتشار ۱۶ بهمن ۱۳۹۰