یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

لحظات آخر شهید «یحیی سپهوندی» ، شهدای خرم آباد

  • ۱۳:۴۲

شهید یحیی سپهوندی
نام پدر: برانازار
تاریخ تولد: 9-2-1344
محل تولد: خرم آباد
تاریخ شهادت : 2-3-1365
محل شهادت : حاج عمران
دلیل شهادت : اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی
گلزار شهدا: بهشت شهدای خضر خرم آباد - استان لرستان

نوید شاهد

لحظات آخر شهید «یحیی سپهوند»

من و یحیی سپهوند کنار هم بودیم، ناگهان با یک خمپاره هدف قرار گرفتیم. بنده پشت سرش بودم به فاصله نیم متر؛ خمپاره 120 کنار ما فرود آمد و به هوا پرت شدیم. برای یک لحظه دیدم؛ دارم پایین میام، بالا و پایین محل حرکت ما پرتگاه عمیقی بود؛ نمی توانستم حرکت کنم. به خود که آمدم، دیدم «شهید یحیی سپهوند» لحظات آخرش هست و داره پرواز می کنه. دمر افتاده بود به سختی برش گردوندم. صداش زدم. خون از گلویش فواره می زد. روح ملکوتی «شهید یحیی سپهوند»، پرواز کرد. خدا او را انتخاب کرد، جدا کرد و پذیرفت و ما از قافله جا ماندیم. من هم که پای راستم تقریباً از کار افتاده بود؛ امکان حرکت نداشتم. آمبولانس آمد، نمی تونست رد بشه! بدن مطهر شهدا وسط جاده بود. راننده جهت باز کردن راه پایین آمد. شهدا را جابجا کرد که متوجه من شد؛ عذرخواهی کرد ولی چند دقیقه دیگر برگشت و ما را چون که جای خالی نداشت؛ روی صندلی جلو انداخت. من از هوش رفتم. در بیمارستان پیرانشهر به هوش آمدم، دیدم «شهید فیروز سرتیپ نیا» بالای سرم داره صدام می زنه. علت بازگشت راننده آمبولانس داستان بسیار جالبی دارد؛ تا فرصتی دیگر بیان خواهم کرد.

شهید «یحیی سپهوند» در عملیات حاج عمران در تاریخ ۶۵/۳/۲ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

راوی: حجت الاسلام قاسم متقی نیا، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی لرستان

 

جانباز شیمیایی؛ شهید احمد (محمدی) سپهوندی ، شهدای خرم آباد

  • ۱۱:۴۵

جانباز سرافراز احمد(محمدی) سپهوندی - قهرمان ورزش های رزمی - معاون وقت گردان أنبیاء

 یار سفر کرده ما مخلص بود. او باور عجیبی به امام راحل (ره) داشت. اسم امام (ره) را که می شنید، به احترام؛ تمام قامت می ایستاد. بوی عطر نماز شبش در سنگرهای زبیدات می پیچید. در ورزش های رزمی، بخصوص کاراته، تسلط مثال زدنی داشت در یکی از مأموریت ها، در خیابانی در اهواز، یکی از اراذل و اوباش؛ خیابان را بسته بود و عربده می کشید. مردم می ترسیدند، کسی جرأت نزدیک شدن نداشت. برادر پاسدار محمدی سپهوندی، جلو رفت و با چند حرکت او را مهار کرد و به باد کتک گرفت و گفت: سرتو پایین بنداز و برو و دیگه مزاحمت ایحاد نکن. مردم صلوات فرستادند و تکبیر گفتند. او در روز دو جلسه تمرین برای بعضی از بچه های رزمنده گذاشته بود. به خاطر تمرین های خوب ایشان وعلاقمندی حقیر به فرمانده ام؛ در برگشت به قم رفتم و در باشگاه کاراته انقلاب، خیابان امام (ره)، ثبت نام کردم و زیر نظر استاد دباغیان که قمی هستند و الآن مربی تیم ملی است، ادامه دادم. البته می دانید که ما دو نفر فرمانده به نام محمدی سپهوند داشتیم. چهره جوانتر که معاون اول سردار «حاج ولی الله میرهاشمی» بود، درعملیات حاج عمران به شهادت رسید و به دوست دیگرش یعنی شهید احمد سپهوند پیوست و احمد (محمدی) سپهوندی؛ مسن تر که ماند و جانباز شیمیایی شد و در هفته جاری - 1394/06/06- پروازکرد. روحش شاد و یادش گرامی باد.

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan