یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید بسیجی علی، نقی بیرانوند ، شهدای خرم آباد

  • ۱۱:۰۸

شهید علی نقی بیرانوند- خرم آباد

شهید علی - نقی بیرانوند

نام : علی
نام خانوادگی : نقی بیرانوند
نام پدر : عزیزبک
تاریخ تولد : 1309/08/05
محل تولد : خرم آباد
سن : 53 سـال
مذهب : اسلام شیعه
دسته عملیاتی : بسیج
تاریخ شهادت : 1362/12/14
محل شهادت : جفیر (هویزه)
مزار: گلزار شهدای بهشت رضا فاز 1

شهید علی نقی بیرانوند در پنجم آبان ماه سال 1309 در خرم آباد دیده به جهان گشود. به عنوان بسیجی در جبهه ها حضور یافت . این شهید گرانقدر سرانجام در 14 اسفند ماه سال 1362 در سن 53 سـالگی حوادث ناشی از درگیری در منطقه جفیر در اطراف هویزه دعوت حق را لبیک گفت.
مزار این شهید در لرستان-خرم آباد-گلزار شهدای بهشت رضا فاز 1 قرار دارد.

یادی از شهید روزه پاپی ، شهدای خرم آباد

  • ۱۴:۱۱

شهید روزه پاپی - خرم آباد

یادی از شهید روزه پاپی

شهید روزه پاپی در سال ۱۳۲۰ در روستای صاحب الزمان شهرستان خرم‌آباد به دنیا آمد.

در بخشی از وصیت‌نامه این شهید آمده است:

صاحب این عکس معروف در زمان دفاع مقدس کیست؟

  • ۱۱:۲۸

صاحب این عکس معروف در زمان دفاع مقدس کیست؟

صاحب این عکس معروف در زمان دفاع مقدس کیست؟

کانال شهدای ایران در ایتا در مطلبی با انتشار تصویری معروف از زمان دفاع مقدس که برگرفته از کتاب «گنجینه آسمانی» است، نوشت:

صاحب این عکس شهید ابراهیم حسامی است. اما ماجرا چه بود؟

معاون فرمانده گردان میثم لشکر محمد رسول الله بود که سال قبل از شهادت پای راستش بر اثر ترکش خمپاره از ران قطع و حتی امکان استفاده از پای مصنوعی هم برایش فراهم نشد اما دوباره به منطقه بازگشت و در تمام عملیات‌ها شرکت کرد و حتی در کوهستان های غرب نیز پا به پای دیگر رزمندگان از کوه بالا می‌رفت و می جنگید!

در عملیات خیبر قصد داشت به خط مقدم طلائیه برود اما فرماندهان شهید جزمانی و نوزاد از او خواستند که عقب بماند. دلش شکست و با بغض گفت: «حالا ما شدیم وبال گردن گردان؟»

فردا صبح درحالی که عصا زنان تلاش می‌کرد که خود را به خط برساند، عکاس قصد عکس گرفتن از او را داشت که با عصا وی را دور کرد و گفت: «من سوژه نیستم، بروید از رزمندگان عکس بگیرید!»

با فاصله گرفتنش از دوربین، این عکس به عنوان آخرین تصویر زندگی اش ثبت شد. دقایقی بعد هواپیماهای دشمن خط را بمباران کردند و او نیز نیز به کاروان عاشورا پیوست.

شهید آوینی: «انسان کافر روح را در خدمت اهوای تن می خواهد، اما مؤمن تن خویش را به مثابه مرکَبی برای تعالی روح می بیند و اینچنین، با پاهای بریده نیز از راه باز نمی ماند؛ می رود و پاهای بریده‌اش را نیز عصاکشان به دنبال خود تا قله‌های فتح می کشاند.

ای کاش می شد تا تو را در مأمن گمنامی ات رها کنیم و بگذریم، که تو اینچنین می خواستی. اما ای عزیز، اجر تو در کتمان کردن است و اجر ما در افشا کردن، تا تاریخ در افق وجود تو قله‌های بلند تکامل انسانی را ببیند.»

مشرق

شهید بهنام مسعودی ، شهدای الیگودرز

  • ۱۲:۲۰

https://shohada.org/assets/styles/3_4/public/media-images/290190913.jpg?itok=ANy162iO

شهید بهنام مسعودی

فرزند :  فضل‌الله

تاریخ شهادت :  ۱۳۶۲/۰۷/۱۵

محل شهادت :  منطقه جفیر

مزار : گلزار شهدای اکبرعلی شهرستان الیگودرز

هفدهم فروردین ۱۳۴۶، در شهرستان الیگودرز دیده به جهان گشود. پدرش فضل‌الله، کارگر شرکت نفت بود و مادرش دریجان خانه دار بود. دانش آموز دوم راهنمایی بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. پانزدهم مهر۱۳۶۲، با سمت تک تیرانداز در جفیر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای اکبرعلی زادگاهش به خاک سپردند.

سایت یاد امام و شهدا

سامانه ملی شهدا

خاطره دیدار شهید سید مصطفی دریاباری از زبان فرزندش

  • ۰۹:۳۲

نام :سیدمصطفیhttps://www.golzar.info/wp-content/uploads/2017/05/6209657.jpg

نام خانوادگی : دریاباری
نام پدر : سیدمحمد
تاریخ تولد : 1338/01/01
محل تولد : تهران
سن : 24 سـال
مذهب : اسلام شیعه
تاریخ شهادت : 1362/12/09
محل شهادت : جفیر
دسته عملیاتی : بسیج
یکم فروردین ۱۳۳۸، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش سیدمحمد، کارمند بود و مادرش، سیده لقمانه نام داشت. تا پایان سوم راهنمایی درس خواند. ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. نهم اسفند ۱۳۶۲، در جفیر بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

پدرم را در طلائیه دیدم

در بهمن سال 1379 از سوى دبیرستان ما را به بازدید از جبهه هاى نور بردند. در 23 بهمن در اردوگاه اروند خرمشهر خوابیده بودم. نیمه هاى شب پدرم را که در موقع شهادت او من هنوز به دنیا نیامده بودم در خواب دیدم که به من می گفت : فردا شما را به منطقه طلاییه میبرند و هوا هم خوب خواهد بود و باران نخواهد آمد(روز قبل هوا بارانى بود و ما نگران این بودیم که در صورت ادامه باران نتوانیم از جبهه ها بازدید کنیم) به همین دلیل از پدرم پرسیدم: پس فردا به طلاییه مى رویم؟ گفت: بله به شوخى از او پرسیدم :تو را مى توانم در آنجا ببینم؟ پاسخ داد: آری، مى توانى مرا ببینى. پرسیدم: کجا مى توانم تو را ببینم؟ گفت: وقتى به طلاییه رسیدید در یک محل که نزدیک یک گودال است نماز میخوانید.

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan