- جمعه ۳۰ دی ۰۱
- ۰۰:۳۲
شهید اسماعیل هادیان
اسماعیل تازه از منطقه برگشته بود. با لشکر امام حسین و با بچه های دانشجو اعزام شده بود. مستقیم به منزل ما آمده بود.
آن روزها مجتبی آدینه وند تازه شهید شده بود. اسماعیل نامه ای را که مجتبی برایش نوشته بود برایم خواند. در تمام مدت خواندن نامه اشک می ریخت.
از من خواست که پدر و مادرش را راضی کنم که با لشکر 57 ابوالفضل مجددا به منطقه اعزام شود. گفت یا من بروم و اگر اجازه ندهند محمد و فریبرز بروند.
یک ماه پیش دوره روایت گری پیام آوران ایثار بودیم تهران ...