- شنبه ۱۳ فروردين ۰۱
- ۰۰:۳۲
- شهدای مدافع حرم
- فارس
- ۴۵۱
شهدا را فراموش نکنیم
ماجرای وصلت عجیب شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی در گفت و گوی «جوان» با همسر شهید
واسطه ازدواج شهید عبدالمهدی کاظمی و همسرش مرضیه بدیهی، شهید سید مجتبی علمدار بود. هر دو به این شهید متوسل میشوند تا همسری متدین نصیبشان شود و طی یک رؤیای صادقه، شهید علمدار، عبدالمهدی را به همسرش معرفی میکند. به این ترتیب ازدواج خوبان شکل میگیرد و 9 سال ادامه مییابد. یک زندگی شیرین که با شهادت عبدالمهدی در سوریه در تاریخ 29 دی ماه 94، به سرنوشتی زیباتر ختم میشود. حالا که کمتر از یک سال از شهادت عبدالمهدی میگذرد، با همسرش مرضیه بدیهی همکلام شدیم تا هرچه بیشتر از این شهید مدافع حرم بدانیم.
شهیدی که آیتالله بهجت پیشبینی شهادتش را در روز تاجگذاری امام زمان(عج) کرده بود و طبق همین پیشبینی، عبدالمهدی آسمانی شد.
گفتگو با همسر شهید عبدالمهدی کاظمی را در ادامه بخوانید:
✅شهید عزیز ما ✍
رهبر انقلاب: هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشمنواز و دلنواز است. یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیائی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفهای داریم .
کانال رسمی 📚 معراج شُهدا ❤️ @meeraj_shohada ❤️
همسر شهید شالیکار گفت: حاج قاسم تا متوجه شد دخترم ازدواج کرده از تعجب خندید و گفت: دخترجان الان وقت عروسک بازی تو هست!
گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس-زهرا بختیاری: شهربانو از ۱۵ سالگی بله را داده بود و میدانست برخلاف زندگی بقیه نوعروسانی که اطرافش دیده، او زندگی روتین و روزمرهای نخواهد داشت. محمد آقا شرایط کارش را برای او شرح داده بود، اینکه پاسدار است و ضرورت کارش ایجاب میکند مکرر به مأموریت برود. سفرهایی که بعضاً نه مدت آن مشخص است و نه مکان آن. حتی ممکن است تماس هم نتواند بگیرد.
شهربانو دوریها را به جان خریده بود. مضاف بر اینکه همسرش حتی وقتی خانه بود مشکلات جانبازی را به همراه داشت. محمد در جنگ تحمیلی و در جریان عملیاتهای بیتالمقدس، والفجر۶، کربلای ۱۰ جانباز شده بود و اعصابش نیز تحت تاثیر این جراحات قرار داشت، خصوصا ماههای آخر سردردهای شدیدی میگرفت. اما هر چه بود مرد خانه با وجودش حتی در دوری توانسته بود ستون زندگی باشد. شهربانو از سال ۶۹ که به خانه بخت آمده بود تا پاییز سال ۹۴ دوریها را تحمل کرد و دم نزد اما این سفر آخر چه شده بود که دیگر دوری همسرش سخت میگذشت، به دوستانش گفته بود این بار میخواهد دست شوهرش را ببوسد و به او بگوید در نبودش لحظات سختی دارد، خصوصا حالا که حسین، کوثر و ابوالفضل بزرگتر شدهاند. اما دقیقا همین دفعهای که خانم خانه چنین تصمیمی میگیرد اوضاع طور دیگری رقم میخورد. محمد شالیکار در سن ۴۷ سالگی روز ۲۱ آذر سال ۹۴ در سوریه وقتی مدتی از حضورش در مناطق تحت درگیری تروریستهای تکفیری میگذرد، شهید میشود و به دیدار برادرش حسین که در عملیات کربلای ۱۰ به شهادت رسیده بود، میرود. پیکر او هم اکنون در مسجد محلهشان در فریدونکنار به خاک سپرده شده است. شهربانو در آخرین دیدار کف پای شوهرش را میبوسد.
آنچه در ادامه خواهید خواند خاطره یک دیدار شیرین است. دیدار حاج قاسم سلیمانی با خانواده شهید شالیکار اولین شهید مدافع حرم شهرستان فریدونکنار، که همسر شهید اینگونه روایت میکند:
پیکرش بعد از ۴ سال در یکی از روزهای سرد اسفند ۹۸ به میهن بازگشت. از بازماندگان قافله شهدا در دفاع مقدس بود و برای شهادت آرام و قرار نداشت. با اینکه چند بار برای دفاع از حرم به عراق رفته بود، اما دلش راضی نبود تا اینکه پشت در دفتر سردار حاج قاسم سلیمانی ۳ روز تحصن کرد، اما سردار برای او شرط گذاشت؛ شرطی که ۲۰ روزه انجامش داد و راهی دیار عمه سادات شد.
خاطرات خواندنی از زبان همسر شهید
فاطمه جعفری، همسر شهید انصاری ضمن بیان روحیات شهید از ۲۴ سال زندگی مشترکش و همچنین آخرین دیدارشان با شهید گفت که مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانیم:
گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مراسم وداع با پیکر مطهر شهید مدافع حرم، مصطفی چگینی، امروز؛ سه شنبه 21 دی ماه 1400 در معراج شهدای تهران برگزار شد. این مراسم با حضور پدر و مادر، خواهران و برادران، بستگان، همرزمان شهید و جمعی از مردم برگزار شد.
مراسم وداع با این شهید مدافع حرم 39 ساله با ذکر مصیبت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) توسط مداحان اهل بیت(ع) همراه بود. پدر و مادر شهید چگینی بعد از گذشت 6 سال از شهادت فرزندشان درست در ششمین سالگرد شهادتش با پیکر مطهر او وداع کردند.
شهید مصطفی چگینی متولد دوم آبان 1355 و ساکن یافت آباد تهران بود. او توسط یگان فاتحین راهی سوریه شد و در عملیات منطقه خانطومان شرکت داشت و همراه 12 تن از همرزمان ایرانیاش روز 21 دی ماه 1394 به شهادت رسید. پیکر مطهر بخشی از این شهدا به خاطر وضعیت جنگی و زیر آتش بودن منطقه به عقب بازنگشت و در شمار شهدای جاویدالاثر مدافع حرم قرار گرفتند.
در گفتوگوی مادر شهید گودرزی با دفاع پرس مطرح شد؛
گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: شهید «احمد گودرزی» همزمان با پیروزی انقلاب در سال ۵۷ متولد شد. در سالهایی که وی در حال رشد و نمو بود، انقلاب نیز در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی بود که دشمنان برای آن به وجود آورده بودند؛ احمد انگیزه جهاد در راه خدا را نیز با خود رشد داد تا جایی که زمانی که کوس جنگ در سوریه و در دفاع از حریم اهل بیت (ع) به صدا در آمد، به جبهه نبرد علیه گروهکهای تروریستی رفت و پس از دو مرتبه رفتن به سوریه، در ۱۴ اسفند ۹۴ به آرزوی خود یعنی شهادت رسید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و صلوات بر محمد و آل محمد(ص) و روح پرفتوح حضرت امام(ره) و با درود بر امام خامنهای
خدمت همسر عزیز و شیرزن خودم سلام. می دانم که از روزی که با من پیوند ازدواج بستی، جز زحمت و تلاش بی وقفه برای شما هیچ نکردهام. می دانم قصور زیادی دارم، آن طور که شما بودید، من نبودم. اگر همیشه با شجاعت و افتخار، آماده هرگونه ماموریت بوده ام، تنها به همت شما و مسئولیت پذیری شما بوده است. اگر عمری باقی بود، از خداوند می خواهم توفیق جبران محبت های شما را به بنده عطا فرماید و اگر خدا خواست و شهادت نصیب بنده حقیر شد، طلب حلالیت دارم.
بعد از بنده، هرگز از خط ولایت خارج نشوید، بسیار مواظب باشید که فتنه گران گاه به نام ولایت در پی خواهند بود تا شما را در مقابل ولایت قرار دهند. هرگز فکر نکنید که نسبت به سایر مردم، حق بیشتری نسبت به انقلاب دارید، هر چه بوده وظیفه بوده است.
۱۹ مرداد ۱۳۹۵
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اردبیل, شهید والامقام هاشم دهقانینیا نخستین شهید مدافع حرم اردبیل در سال 1367 به دنیا آمد او دهمین فرزند خانواده بود و از کودکی عشق اهل بیت (ع) را در دل میپروراند. هنوز هم نوای رجزخوانی او در سوگ مولایش امام حسین (ع)، خانم زینب (س) و حضرت رقیه (ع) در حسینیهها و مسجد امام صادق (ع) در کوچه پس کوچههای شهر شنیده میشود,کارکنان و خبرنگاران دفتر تسنیم در اردبیل به رسم ادب و برای عرض تبریک و تسلیت با حضور در منزل این شهید بزرگوار از خانواده ایشان دلجویی کردند آنچه میخوانید بخش اول گفتوگو با ننهلر عروجی مادر شهید بزرگوار و حسن دهقانی نیا برادر این شهید والامقام است.
برش اول:
ارادت حسن به امام رضا (ع) دائمی بود. از نُه ساختمان سوری ها، یکی دست داعش افتاده بود و فرمانده سوری ها می خواست عقب نشینی کند. نگذاشتم. گفتیم: صبر کن ما پسش می گیریم. از ۲۰ نفر نیروهای پشتیبان تک تیر اندازان، نیروی داوطلب خواستیم. فقط شش نفر آمدند. با من و حسن شدیم هشت نفر. رفتیم طرف ساختمان.
مکث کردم. گفتم: حسن هشت نفریم ها! گفت: پس اسم عملیات امام رضا (ع) است. با نوای یا علی بن موسی الرضا (ع) وارد ساختمان شدیم.
تکفیری ها می پرسیدند: من انتم؟ حسن با دو نارنجک رفت طرفشان و فریاد زد: نحن شیعة علی بن ابی طالب(ع)، نحن ابناء فاطمة الزهرا(س)، نحن ابناء الحسین (ع). با انفجار نارنجک ها و تبادل آتش حسن پرواز کرد.
هشت نفری با رمز ذکر امام رضا (ع) وارد معرکه شدیم. حسن شهید شد و من با هشت ترکش برگشتم عقب.
برش دوم:
بعد از شهادت حسن، یکی از اقوام خوابش را دیده بود. گفته بود: حسن! تو که مثل ما بودی، چه شد که شهید شدی؟
گفته بود: به خاطر این که شب های جمعه زیارت حرم امام رضا (ع) رفتنم قطع نشد.
راست می گفت: چهار سال برنامه ثابتش این بود. شب جمعه می رفت هیئت علمدار، بعد از آن تا صبح زیارت امام رضا (ع) بود و دم صبح کله پاچه می خورد و می آمد خانه.
تمام شهیدان جنگ تحمیلی قبل از انقلاب بزرگ شده و رشد یافته ...