یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید جاویدالاثر اکبر مولوی - شهدای الیگودرز

  • ۱۱:۱۳

زندگینامه جاویدالاثرهای شهرستان الیگودرز

شهید جاویدالاثر «اکبر مولوی»

در اولین روز از زمستان سال ۱۳۴۷ وجود «اکبر» در میان خانواده، بهاری دیگر را به همراه آورد. وی اولین غنچه‌ای بود که در گلستان عشق رویید و با عطر دل‌انگیزش رونقی به کاشانه کوچک خانواده داد.

«اکبر» درآمد ناچیز خود را در خانواده خرج می‌کرد و با خرید هدیه برای برادر و خواهر‌های کوچک خود، همیشه گل خنده را بر لب‌های آن‌ها می‌نشاند. خود اهل نماز و روزه بود و به آن‌ها نیز سفارش می‌کرد که توجه کنند تا هیچ‌گاه مشغله‌های دنیایی آنان را از یاد خدا غافل نکند، همان‌گونه که خود به بزرگ‌تر‌ها علی‌الخصوص پدر و مادرش احترام می‌گذاشت و با آن‌ها مهربانی می‌کرد، از دیگران نیز می‌خواست احترام به بزرگ‌تر‌ها را فراموش نکنند.

گذشت زمان از وی جوانی برومند و دوست‌دار دین و میهن ساخت و به عزم مبارزه با دشمن متجاوز، لباس مقدس سربازی را به تن کرد و در جمع ارتش حزب‌الله به انجام وظیفه مقدس جهاد پرداخت.

«اکبر» در عملیات «مرصاد» به‌عنوان سرباز یکم به صف روباه‌صفتان منافق هجوم برد و در یک نبرد جانانه در ۳۱ تیرماه سال ۶۷ گل وجودش پرپر شد و با پرواز روح بلندش، دیگر نشانی از وی به‌دست نیامد.

خبرگزاری دفاع مقدس

سرلشکر شهید علیداد همتی ، شهدای کرمانشاه

  • ۱۴:۴۷

شهید علیداد همتی-کرمانشاه 

سرلشکر شهید علیداد همتی

نام پدر: علی

تاریخ تولد: 1324/09/16

محل تولد: کرمانشاه

تاریخ شهادت: 1360/06/04

محل شهادت: کرمانشاه

طول مدت حیات: 36 سال

مزار شهید: گلزار شهدای باغ‌ فردوس-ردیف:7 شماره مزار:8 شهر کرمانشاه

زندگینامه

علیداد روز شانزدهم آذرماه سال 1324 در آغوش گرم وصمیمی خانواده ای متدین در شهر کرمانشاه به دنیا آمد.دوران پر شور کودکی را در دامان پر مهر مادر و تحت تعالیم مذهبی گذراند. وی تحصیلات خود را تا دوره متوسطه ادامه داد در سن 17 سالگی قبل از گرفتن دیپلم به عنوان درجه دار ارتش مشغول به کار شد. از آنجا که او فرزند مهد قرآن و پرورش یافته در دامان دین مبین اسلام بود به جلسات قرآن و نهج البلاغه خیلی اهمیت می داد و همیشه در کلاسهای تفسیر قرآن و اسلام شناسی شرکت می کرد.

روایتی از عملیات مرصاد علیه تهاجم منافقین در سال 67

  • ۱۰:۴۹

بمناسبت 5 مرداد سالروز عملیات مرصاد و روز ملی کرمانشاه

رژیم بعث عراق از مفاد قطعنامه ۵۹۸ خشمگین بود ولی به روی خود نمی آورد، چرا که تصور می کرد ایران با اهدافی بلند همچون «رفع فتنه از عالم» ، «سقوط صدام» و...که برای جنگ تعیین کرده، به قطعنامه رضایت نخواهد داد.

خبر پذیرش قطعنامه توسط ایران، رژیم بعث را در کابوسی وحشتناک فرو برد؛ چرا که احساس می کردند جنگی را که ناجوانمردانه با اتکا به مستکبرین شرق و غرب و با هوس کشور گشایی آغاز کرده اند، حالا مجبورند بدون هیچگونه دستاوردی و با تحمل هزینه‌های سنگین باید به پایان برسانند.

آنها به روشنی دریافته بودند قطعنامه ای که صادر شده حاوی بندهایی است که حقیقت جنگ را برای افکار عمومی جهان افشا کرده و آشکارا به نفع ایران است: از جمله تعیین متجاوز، پرداخت خسارت، تعیین مرزهای بین المللی و از این رو صدام خشمگینانه زیر بار پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نرفت و مصمم شد تا با حمله به خرمشهر و کرمانشاه، ایران و شورای امنیت سازمان ملل را در عملی انجام شده قرار داده و مجبور به صدور قطعنامه ای جدید نماید.

او برای این کار و به جهت اینکه بتواند تا حدودی از بار مسئولیت حمله پس از قطعنامه شانه خالی کند و آن را به دیگران نسبت دهد، دست به دامان منافقینی شد که در ظاهر خود را ایرانی می دانستند، اما باطنا از ابتدای انقلاب در مقابل همه ایرانیان از هر رنگ و نژاد و مذهبی ایستاده و زنان و مردان و کودکان بی گناه بسیاری را به خاک و خون کشیده بودند.
منافقین وطن فروش نیز که مورد طرد و نفرت آحاد ملت ایران قرار گرفته و مترصد فرصتی برای جنایتی مجدد بودند، خائنانه وارد این معرکه شدند. غافل از اینکه وعده الهی «ان ربک لبالمرصاد» در انتظار آنهاست و عزم شیطانی بی فروغشان با مجاهدت فرزندان غیور ملت ایران شکست خواهد خورد و دودمانشان را به باد فنا خواهد داد.

برادر محسن به محض آنکه از رسیدن منافقین به سر پل ذهاب مطلع شد، آقای هاشمی را در جریان قرار داد. برداشت آقای هاشمی این بود که این خبر بیشتر یک عملیات روانی است، اما آقا محسن که مسئله را جدی گرفته بود با هلیکوپتر خود را به اسلام آباد غرب رساند و به دستور ایشان، فرماندهان یگان ها از جمله برادران کوثری، سلیم آبادی و ... نیز به سرعت
خود را به منطقه رساندند و برادران شمخانی، رشید و وحیدی نیز در کرمانشاه مستقر شدند.
منافقین در محور غرب کشور، در منطقه قصر شیرین، سرپل ذهاب و سی کیلومتری کرمانشاه با نیروهای ما مواجه شدند و در یک نبرد هفتاد و دو ساعته، به فضل الهی رزمندگان اسلام متشکل از سپاه و ارتش و بسیج که خود را سلحشورانه از اقصی نقاط کشور به منطقه رسانده بودند در عملیاتی متحدانه با محاصره دشمن، منافقین را با تحمیل تعداد زیادی کشته، زخمی و اسیر شکست داده و تا مرز عقب راندند.

یکی از نکات جالب توجه در آن برهه و شرایط خاص، انتصاب برادر وحیدی از سوی آقا محسن بعنوان فرماندار نظامی کرمانشاه بود، چون هر لحظه ممکن بود منافقین وارد شهر شوند و همین تهدید بزرگ نیازمند تصمیمی متناسب با شرایط بود.

این عملیات در روز بعد نیز با حمله هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران با سرکوبی شدید منافقان ادامه یافت و دشمن را دچار شکست سخت و سنگینی نمود. بدین ترتیب، منافقان شکست خورده، در این تجاوز نابخردانه، متحمل تلفات و خسارات عظیمی شدند که بیش از 120 دستگاه تانک، 400 دستگاه نفربر، 90 قبضه خمپاره‌انداز 80 میلی‌متری، 150 قبضه خمپاره‌انداز 60 میلی‌متری و 30 قبضه توپ 106 میلی‌متری منهدم شد. علاوه بر آن ده‌ها دستگاه تانک، نفربر، خودرو و نیز صدها قبضه سلاح سبک و نیز مقادیری تجهیزات پیشرفته الکترونیکی و مخابراتی به غنیمت نیروهای اسلامی درآمد. در این عملیات، 4800 نفر از منافقان نیز کشته و زخمی شدند.

از بازجویی اسراء منافقین مشخص شد که آنان در خیال خود قصد داشتند با تصرف بایگاه هلیکوپتری ارتش، سوار بر هلیکوپترها به تهران پرواز و با هجوم به زندان اوین، منافقین زندانی را آزاد نمایند و پس از آن با حمله به جماران، امام را شهید و کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند که عنایت الهی شامل حال رزمندگان اسلام شد و با سرکوب منافقین، برگ زرین دیگری بر تاریخ افتخارات ملت ایران افزوده شد.

بر اساس روایت شهید زنده، سردار علی فضلی از عملیات مرصاد

منبع: فارس
بمناسبت 5 مرداد سالروز عملیات مرصاد و روز ملی کرمانشاه
 
عملیات مرصاد به روایت یک عراقی
مروری بر عملیات مرصاد| توهم اشغال تهران چگونه در «چهارزبر» دفن شد؟
عملیات مرصاد :: تبلیغ هنرمندانه
بقیه عکس ها از یادمان منطقه عملیاتی مرصاد - بین کرمانشاه و اسلام آباد:  اینجا

شهیدی که در روز شهادت امام جواد(ع) شهید شد ، شهید عبدالکریم هاشمی نژاد

  • ۱۱:۵۶

چرا شهید هاشمی نژاد خاری درچشم منافقین بود؟- اخبار رسانه ها تسنیم | Tasnim

شهید سید عبد الکریم هاشمی نژاد شیدا و عاشق امام جواد الائمه علیه السّلام بود و به آن حضرت چون دیگر امامان عشق می ورزید. 

یکی از بستگان بسیار نزدیک هاشمی نژاد، پس از شهادت او در عالم خواب، خود را بالای قبر شهید در حرم رساند. اما با قبر خالی شهید مواجه گردید، با جستجوی فراوان او را، داخل ضریح امام رضا علیه السّلام دید که نشسته است. خطاب به شهید گفت: شما که در دنیا با همه لیاقتها، پست های پیشنهاد شده از سوی امام خمینی را قبول نکردید. حالا در ضریح به چه کاری اشتغال دارید؟
سرش را بالا آورد و گفت داخل قبر جایم خیلی تنگ بود. اینجا آمده ام و مسئولیت تنظیم ملاقاتهای امام جواد علیه السّلام را قبول کرده ام.
 
جوانمرد فاضل و دانشمند در روز شهادت امام جواد علیه السّلام راس ساعت 7 صبح به مکان حزب جمهوری اسلامی آمد. یکی از اعضای منافقین به بهانه خرید کتاب و پوستر با نارنجک به سالن حزب رفت و در آنجا مخفی شد. وقتی راس ساعت 8 صبح کلاس پایان گرفت، منافق سیه روز، خود را به جوانمرد فاضل رساند. او را در بغل گرفت و نارنجک را در جلوی شکم آن عاشق شهادت منفجر کرد.
 
انفجاری که روح بلندش را از قفس تن پرواز داد و فریاد رسوایی شب پرستان و طلوع خورشیدی دوباره را در آسمان شهر نوید داد فریاد رستگاری از مأذنه شهادت برخاست و هاشمی نژاد را به مهمانی جدش رسول خدا برد و با اتصال به اقیانوس جاوید و بیکران روحش را از کوثر کمال سیراب ساخت. یادش گرامی باد.

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan