- شنبه ۲۰ اسفند ۰۱
- ۱۱:۵۲
شهید علی معظمی گودرزی
شهدا را فراموش نکنیم
شهید علی معظمی گودرزی
شهید علی جمعه رایجی یانسری/ یکم شهریور 1347 ، در شهرستان گلوگاه به دنیا آمد. پدرش شفیع، کشاورز بود و مادرش رعنا نام داشت. دانشآموز سوم راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم مهر 1363 ، با سمت تک تیرانداز در مریوان هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سینه و شکم، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده روستای روشن آباد تابعه شهرستان کردکوی واقع است.
فرازهایی از وصیت نامه شهید علی جمعه رایجی یانسری
شهید جاویدالاثر علی محمدبیگی ملکآباد در سال ۱۳۴۳ در ملک آباد شاهیوند از توابع میربگ جنوبی به دنیا آمد. در کودکی پدرشان را از دست دادند و با این وجود و سختی های تحصیل قبل از انقلاب توانستند مدرک ششم ابتدایی را کسب کنند که مدرک مهمی بود.
این شهید بزرگوار در ۲۵ تیرماه سال ۱۳۶۴ در یک درگیری خونین در مبارزه با متجاوزین به خاک کردستان در منطقه ی مریوان به شهادت رسید که پیکر پاکشان توسط منافقین کوردل مفقود گردید .
روحش شاد و یادش گرامی
دایی عزیزم سلام
امروز امدم تا برات بگم امدم مثل تمام بچه های دیگه که برای دایی، عمو، بابا و..... نامه می نویسند منم واسه داییم بنویسم که هرگز ندیدمش
وقتی بدنیا امدم تنها چیزی که ازت دیده بود یک عکس بود همیشه توی حسرت دیدنت بودم از تو فقط یک پلاک شنیدم یادگاری مونده بود حتی دیگه بر نگشتی ولی قبرت توی مزار شهداست قبری بی تو بجاش مشتی لاله ی سرخ توشه. می دونی دایی بعضی وقت ها می گم تو دایی عزیز گمنام بودی معلوم نشد جنازه ی پاکت چی شد توی فکرم می گفتم تو برمی گردی به خودم می گفتم عراق حتما بعضی از اسیر ها را نگه داشته و تو توشونی ولی اینا همش فکر و خیال بود توی عالم بچگی تو رفته بودی به جایی که سعادت می خواد من تو رو هیچ موقع ندیدم ولی از خوبیهات زیاد شنیدم ولی دایی من پیشت شرمنده هستم چون نتونستم از اون چیزی که تو بخاطرش شهید شدی دفاع کنم از ایران از حجاب و.... من شرمنده هستم وقتی می بینم همون دخترایی که توی مدرسه بلند و یکصدا می خوندند ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است و اینو توی دهن اون دشمن می کوبیدند حالا چی شده که همشون با اون وضع در جامعه حاضر شدن
من شرمنده ام
شرمنده ام دایی حمید عزیزم
------------------------------------------------------
امروز سالگرد دایی عزیزم شهید حمیدرضا بزرگی می باشد
با این که نتونستم کار چندانی بکنم برای او
برای دلاوری های او
ولی می خوام بگم که خیلی دوسش دارم و هنوز روی عهدی که باهاش بستم هستم و خواهم بود
فردا هم سالگرد پدر بزرگ عزیزم هم می باشد
یاد و نام هر دوشون گرامی باد
+ نوشته شده در یکشنبه چهارم تیر ۱۳۹۱
منبع: وبلاگ : عشق یعنی یه پلاک
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ پیکر پاک سرهنگ دوم شهید «داوود عبداللهی» فرمانده یگان امداد نیروی انتظامی شهرستان مریوان که در اغتشاشات اخیر به شهادت رسید امروز با حضور پرشور مردم در خرم آباد تشییع و در زادگاهش روستای بابامراد بسطام شهرستان سلسله به خاک سپرده شد.
شهید عبداللهی، فرمانده یگان امداد نیروی انتظامی شهرستان مریوان بود که روز شنبه توسط اغتشاشگران مجروح شد و عصر یکشنبه به دلیل شدت جراحات وارده به شهادت رسید.
شهید داوود عبداللهی متاهل و دارای دو پسر ۱۱ ساله و دختر ۱۹ ساله است، پیکر این شهید والا مقام روز گذشته از میدان آزادی سنندج تشییع شد و امروز نیز پس از تشییع در شهر خرم آباد به سمت زادگاهش روستای بابامراد بسطام شهرستان سلسله رهسپار و خاکسپاری شد.
شادی روح شهید فاتحه با صلوات
شهید رحمت الله نصیری
فرزند عبدالرسول
تولد : ۱۳۳۷- شهرضا
شهادت : 1362/07/27
محل شهادت : مریوان
شهید اسفندیار طوطیان
نام پدر: علی اکبر
استان: اصفهان - شهر: کاشان
تاریخ تولد: ۱۳۴۶/۳/۲٠
تاریخ عروج: ۱۳۶۴/۴/۷
محل شهادت : مریوان
دلیل شهادت : اسیر شدن بدست کومله و بر اثر شکنجه های فراوان
نام گلزار: گلزار شهدای دارالسلام شهر کاشان
دولا دولا راه رفتند تا امروز بتوانیم راست راست راه برویم.
هدیه به روح مطهر شهید فاتحه آنلاین
شهید ابراهیم مرادی
نام پدر : محمد
تاریخ تولد: 10-7-1334
محل تولد: روستای گرگه ای از توابع شهرستان سروآباد - مریوان
تاریخ شهادت: 1366/3/2
محل شهادت: روستای چور و ننه (نزدیک مریوان)
مزار : گلزار شهدای روستای ابراهیم آباد (گرگه ای)
فرمانده گردان نبی اکرم (ص) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کردستان
وداع غریبانه ات چه زود گذشت ، وقتی روشنی چشم هایت در پشت خاکریزهای غبار آلود جبهه خاموش شد ، با من بگو از لحظه ، لحظه های نبردت ، با من بگو از لحظه لحظه های شهادتت ، با من بگو از سال ها تنهاییت ، از سالها همنشینی با خاک از تنهایی معصومانه دست هایت که بعد از بیست و نه سال هنوز هم تفنگ را محکم گرفته ، با من بگو از نمازهای شب قبل از شهادتت ، از حماسه هایت ، از دعاهایت ، بگو از ابوعمارها از فرشته ها ، از رفیق هایت بگو ، که بیست و نه سال منتظر بوده ام ، بشنوم حرفهایت ، بگو از شب های تنهاییت . خوشا به هزار قله به کانی مانگا که هنوز هم دارند بوی قدم هایت را استشمام می کنند . با من بگو از نامت ، از بچه هایت که هنوز هم منتظرند بشنوند صدایت . اکنون آمده ام که به پاس سال ها ایثارگری به پاس سال ها ایستادگی به سینه بفشارم خاکستر متبرک دست هایت را .
پیشمرگ مسلمان کرد شهید ابراهیم مرادی در روستای گرگه ای (ابراهیم آباد) در دامان مادرش عطیه میان خانواده ای مذهبی از تبار رنج دیدگان روزگار چشم به دنیا باز کرد .
به گزارش خبرگزاری تسنیم از سنندج ،دیار بیجار گروس، دژ مستحکم استان کردستان، دیار 450 لاله در خون خفته و سرداران و دلاوران نامآور، دارای یک زن شهیده است که به علت غفلت مورد بیمهری قرار گرفته و تاکنون اطلاعرسانی خاصی در این مورد نشده است.
شهیدان و ایثارگران دیار گروس، فصلی از زیستن را رقم زدند که در آن تجهیزات، کثرت لشکر و... هیچ جایگاهی در ادبیات اعتقادی و سیاسی آنها نداشت و تنها ایمان و اعتقاد راسخ بود که مردان نستوه و زنان را در مبارزه بر سر آرمانها مستحکم و پایدار نگاه داشت.
کریم امرایی در اسفند ۱۵, ۱۳۹۲ at ۱۰:۳۲ گمنامی تنها برای ...