کد ایثارگری: 6224250 نام پدر: مرتضی محل تولد: ایران ، استان مرکزی ، شهرستان خمین ، تاریخ تولد: 1344/11/05 شغل: کشاورز تحصیلات: دیپلم تاریخ شهادت: 1362/01/10 محل شهادت:
سیدجواد موسوی
نام پدر: سید مرتضی
تاریخ تولد: 5-11-1344 شمسی
محل تولد: خمین - روستای جلماجرد
نوع خدمت: بسیحی داوطلبانه
سن: 17 سال تاریخ شهادت : 10-1-1362 شمسی
محل شهادت : گیلانغرب
گلزار شهدا: جلماجرد جدید - شهر: خمین استان مرکزی (روستای گلماگرد) شهدای روستا
شهید سیدمحمدعلی عبداللهی نام پدر: سیدعبدالله محل تولد: خراسان - بیرجند - روستای میناخان تاریخ تولد:1337 محل شهادت: سردشت تاریخ شهادت:1363/05/05 مزارشهید: گلزار شهدای روستای نوفرست-بیرجند
سید محمدعلی عبداللهی فرزند سید عبدالله به سال 1337 در روستای میناخان شهرستان بیرجند دیده به جهان گشود. هنوز چند سالی از کودکی را پشت سر نگذاشته بود که از نعمت مادر محروم شد. مشکلات زندگی روستایی او را از درس خواندن بازداشت. او در کنار پدر و برادر به کارهای کشاورزی و قالیبافی مشغول شد.
شهید تیمور در شش سالگی در مدرسه ای در زادگاه خود تحصیل را آغاز کرد و پس از آن برای ادامه تحصیل راهی نورآباد گردید . دوره راهنمایی و دبیرستان را تا سال اول ادامه داد . در همین ایام بود که دشمن بعثی به کشور اسلامی مان حمله آورد و او بی درنگ پس از فراگیری فنون نظامی در تیپ فاطمه زهرا (س) مشغول خدمت و فعالیت گردید . مدت زمانی بعد دوره چریکی جنگهای نامنظم را در دهلران زیر نظر لشکر 19 فجر شیراز پشت سر نهاد و آنگاه در طرح عملیات و فرماندهی رزمی نیروی لشکری به فعالیت پرداخت . پس از هشت ماه فداکاری به عضویت سپاه درآمد و بعد از چهارسال رشادت سرانجام پس از زخمی شدن ،در بیمارستان تهران به شهادت رسید.
رحمت پروردگارش براو افزون باد
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد
سرباز وظیفه شهید تیمور آمده فرزند نبات به سال 1345 در روستای زیده شهرستان فومن در خانوادهای کشاورزو زحمتکش به دنیا آمد. هنوز حال و هوای خردسالی، بطور کامل از سرش بیرون نرفته بود که خود را در مدرسه دید.
دوره ابتدایی را در زادگاهش سپری نمود و پس از آن به دوره راهنمایی راه یافت و تا سال اول راهنمایی به درس خواندن پرداخت. پس از ترک تحصیل مدتی در خانه ماندگار شد و بعد هم برای اینکه سربار خانواده نباشد، به کار پرداخت. چند سالی از اشتغال او به کار گذشت، تا اینکه تصمیم به ازدواج گرفت و زندگی مستقلی را آغاز کرد.
پس از مدتی با داشتن فرزند کوچک، تصمیم بر آن گرفت تا به جبهه رفته و به عنوان یک رزمنده، بهدفاع از میهن اسلامی بپردازد، بدین ترتیب در 1365/02/15 به میادین نبرد اعزام شد و مدتی به مبارزه پرداخت، تا اینکه در واپسین روزهای جنگ ایران و عراق، یعنی در سی و یکم تیر 1367 در منطقهی سومار که تحت محاصرهی نیروهای بعثی قرار گرفته بود، مفقود گردید و از آن پس به عنوان یک شهید بینشان و ناپیدا باقی ماند.
شهید حسین رضا حقی کنگرشاهی، فرزند رضامراد در تاریخ ۱۳۴۰/۳/۲۰ در شهرستان صحنه در استان کرمانشاه دیده به جهان گشود. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود که با تلاش فراوان معاش خانواده را تأمین می کردند. در زادگاهش در مدرسه ثبت نام کرد و مشغول تحصیل شد. بعد از اتمام دوره ابتدایی و راهنمایی با توجه به علاقه ای که به نظام داشته به خدمت در ارتش مشغول گردید و به عنوان کادر رسمی ارتش در گروه مهندسی رزمی ۴۱۱ بروجرد استخدام و در این سال ها هم سرپرستی و کمک کار پدر و مادر خود بود و هم خدمت صادقانه خود را انجام می داد. با شروع انقلاب اسلامی او نیز مانند دیگر جوانان انقلابی ایران زمین همواره در راهپیمایی ها شرکت می کرد و این حرکت مردمی به رهبری امام خمینی (قدس سره) به ثمر نشست و به پیروزی رسید. شهید در تاریخ ۱۳۶۰/۰۲/۰۳ به سنت حسنه ازدواج اهتمام ورزید که فرزندش افشین در تاریخ ۱۳۶۰/۱۲/۱۰ ، شش ماه پس از شهادت پدر به دنیا آمد و از او به یادگار ماند.
وی پس از آغاز جنگ تحمیلی 4 ماه دوره آموزشی تخصصی را در بروجرد گذراند و به آبادان اعزام شد و در حدود 9 ماه در منطقه عملیاتی علیه صدامیان کفار جنگید تا اینکه پای چپش ترکش خورد. او را برای درمان به بروجرد فرستادند که پس از بهبودی دوباره به سوسنگرد بازگشت. سرانجام گروهبان یکم، شهید حقی کنکرشاهی فداکار و دلاور، پس از 4 سال خدمت خالصانه و رشادت های فراوان در میدان حق علیه باطل در منطقه جاده سوسنگرد به بستان در تاریخ ۱۳۶۰/۰۵/۰۹ هنگام خنثی کردن مین، جام شیرین شهادت را نوشید و سوار بر بال ملائک به لقاء الله رسید. پیکر پاک و مطهر این شهید سرافراز میهن در زادگاهش روستای شاهسون با احترام تشییع و در دل خاک آرام گرفت. روحش شاد و یادش گرامی باد.
شهیدیحیی ابراهیمی اردی نام پدر: ماشاءاله شغل: سرباز تاریخ تولد: 4-7-1338 شمسی محل تولد: اردبیل - روستای اردی تاریخ شهادت : 4-2-1359 شمسی محل شهادت : ارومیه گلزار شهدا: قطعه:3 نام گلزار:غریبان شهر:اردبیل
شهید یحیی ابراهیمی اردی سال 1338 در روستای اردی از توابع شهرستان اردبیل بدنیا آمد. تا مقطع دیپلم تحصیل کرد و همزمان با تحصیل در کنار شهدایی چون سردار جعفر خراسانی و نورالدین جهانجویی به فعالیتهای سیاسی در دوران پیروزی انقلاب اسلامی پرداخت.
مرحوم پدرش در این باره گفته است:«یحیی در راهپیمایی «عالی قاپو» آنقدر حضور داشت که تصاویرش وجود دارد. او آن روز از شدت گرما عرقش را با لباسش خشک کرده و به سراغ مجسمه شاه میرود و تاج شاه را به پایین میاندازد و خودش نیز روی آن می پَرد و خرابش میکند.»
با پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت انجمن اسلامی مکتبالاسلام که به تازگی تاسیس شده بود درآمد و در این انجمن به جمعآوری کتب برای کتابخانه و تبلیغات اسلامی و نیز توزیع کتابهای اسلامی پرداخت.
یحیی پاییز سال 1358 در لباس مقدس سربازی در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور یافت و بزرگترین آرزویش را پیروزی ملت و شهادت در راه خدا و حفظ خاک وطن میدانست.
شهید یحیی ابراهیمی اردی چهارم اردیبهشتماه سال 59 در منطقه آذربایجانغربی به شهادت رسید.
ماشاءالله در روستای سی ریز از توابع شهرستان زرند کرمان به دنیا آمد. پدرش محمد و مادرش سکینه نام داشت. تحصیلات خود را تا سال سوم دبیرستان ادامه داد. دانش آموز بود که داوطلبانه از طریق بسیج عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. در چندین عملیات با مسئولیت سکاندار شرکت کرد. آنگاه در عملیات کربلای 5 در منطقه عملیاتی شلمچه در اثر اصابت ترکش خمپاره به شرف شهادت نایل آمد.
مزار پاکش در گلزار شهدای سی ریز قرار دارد. از این شهید عزیز یک وصیت نامه و تعدادی یادداشت و یک عدد نوار به جا مانده است.
برو مادر خداحافظ که دیگر روی ماهت را نخواهم دید دگر از گرمی آغوش پر مهرت نصیبی بر نمی گیرم مرا دیگر نمی بوسی دگر لبهای گرمابخش دلجویت برای من نمی خندد برایم دیگر این دنیا به آخر می رسد مادر دگر آن دست گرمت را بر روی گونه هایم حس نخواهم کرد دیگر سهمی ندارم از نوازش های تو مادر خوش آن روزی که در دامان پر مهرت مرا می پرورانیدی و حالا من آن طفلم به محبوبم بگو مادر من دلخسته را دیگر نمی بیند امیدش را ببر مادر بگو فرزند من مرده است دیگر برنمی گردد صدای ناله های زخمی ها خروش و غرش بی وقفه ی خمپاره ها در جبهه می پیچد مسلسلها ز بی رحمی بروی رزمنده ها ، خمپاره ها و سرب می بارند به گوشم آه درد آلود مجروحان ندایی تازه می گردد تفنگم را به دوشم می کشم تا ناجوانمردان دشمن را از پا بیندازم و اما لحظه ای از سوزش درد سینه ام بر پا نمی مانم سپس بر خاک گرم جبهه می غلتم ولی مادر برو با سربلندی زندگانی کن که فرزند تو اینک در ره میهن شهادت را پذیرا شد شکوه این شهادت را علف هایی که با خونم به رنگ لاله می روید به همراه نسیمی بازگو می کند مادر شب تاریک و غمگین است من بنشسته ام اینجا دور از بسترم مادر
به یاد گرمی آغوش پر مهرت تفنگم را به آغوشم فشردم من ولی ناگه صدای غرش توپی به افکار من بیچاره می خندد به گوشم ناله ی زنجیرهای تانکی می رسد از دور به دنبالش هزاران بمب آتش زا می ریزد از دور خداحافظ مادر جان ...
پ.ن: این شعر جانسوز در ساعت های آخر عمر شهید در اول خرداد 1365 در منطقه جنگی حاج عمران نوشته شده
مزار او در گلزار شهدای روستای شعبان تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.
طلبه شهید حسن معظمى گودرزی، در بهار سال 1342 در روستای حاجی آباد از اطراف نهاوند چشم به جهان گشود. پس از طى مراحل کودکى، براى آموزش خواندن و نوشتن وارد دبستان شد و این درس ها را تا دوم دبیرستان ادامه داد. او در مراحل تحصیل همیشه به عنوان دانش آموزى ممتاز مورد توجه معلمان بود و با حسن خلقى که داشت به هم کلاسى هایش علاقه مند بود. به سبب وضعیت اقتصادى خانواده تابستان ها را کارگرى می کرد تا هم براى خانواده اش مفید باشد و هم مخارج شخصى اش را تأمین نماید. در سال دوم دبیرستان بود که خورشید انقلاب اسلامى از پس ابرهاى حکومت پهلوى درخشیدن گرفت و شهید معظمى به سبب علاقه درونی اش به مسایل دینى، وارد حوزه علمیه شد.
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، سردار شهید «جمشید سلیمانی» در اوایل دهه 40 در روستای جلگه پلدختر در یک خانواده مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود؛ تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود و دوره راهنمایی و متوسطه را در شهرستان خرمآباد به پایان رساند.
وی در ادامه با شورای محلی روستا در کارهای خیر همکاری فعال داشت، شعر میسرود، تقوی پیشه میکرد، جمشید و برادرش حمید در هنگامه پیروزی انقلاب اسلامی در راهپیماییهای خیابانی شرکت داشت؛
بالاگریوه_بسیجی شهید حمید سلیمانی در سال 1337در روستای جلگه خلج از توابع شهرستان پلدختر لرستان به دنیا آمد. پس از اتمام مقطع ابتدائی برای ادامه تحصیل رهسپار خرم آباد شد و تحصیلات خود را تا چهارم متوسطه دنبال کرد. حمید از همان دوران کودکی تنفر و کینه عجیبی از رژیم طاغوت در دل داشت و لذا به همراه برادرش شهید جمشید سلیمانی در تظاهرات شرکت داشت. سال 57 در راهپیمائی های خرم آباد شرکت داشت و به پخش اعلامیه اقدام می کردند و این دو یار با هم پیمان بسته بودند که تا آخر عمر در خدمت اسلام و انقلاب اسلامی باشند و در همین راستا پس از پیروزی انقلاب در سرکوبی گروهکها و اشرار ضد انقلاب فعالیت داشتند. با شروع جنگ تحمیلی صدام علیه ایران بطور مداوم در جبهه های حق علیه باطل حضور داشتند تا اینکه در منطقه عملیاتی کربلای 5 روح بلندش به آسمان پرکشید و به آرزوی دیرینه خود که شهادت در راه خدا بود نائل آمد. پیکر مطهر این سرباز اسلام و انقلاب در گلزار شهدای زادگاهش و در جوار برادرش سردار شهید جمشید سلیمانی در روستای جلگه به خاک سپرده شد. از این شهید سرافراز یک دختر به یادگارمانده است . روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
به گزارش دفاعپرس، سروان شهید «حسین نامنی» در تاریخ نهم فروردین سال ۱۳۷۲ در روستای نامن واقع در شهرستان سبزوار در یک خانواده متدین، باایمان و اخلاص به دنیا آمد. شهید نامنی فردی متدین و با اخلاق بود که در میان اقوام و نزدیکان به توجه به نماز اول وقت شناخته شده بود. وی که هشتمین شهید روستای نامن است، صبح روز سهشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۰ به همراه خلبان شهید «کیانوش بساطی» در پایگاه چهارم شکاری دزفول به دلیل نقص فنی هواپیما به مقام رفیع شهادت نائل آمد. این دو خلبان نیروی هوایی ارتش در حین آمادهسازی هواپیما قبل از پرواز، بر اثر عملکرد ناگهانی صندلیپران به شهادت رسیدند.
خیلی حرف ست جان دلت نباشددرعصرپنجشنبه ای که دلتنگیش بوی ...