- دوشنبه ۱۶ مرداد ۰۲
- ۱۸:۰۸
شهید محمد ابوالمعصومی
نام پدر: عیسی
تاریخ تولد: 1341/06/15
تاریخ شهادت: 1363/11/01
منطقه عملیاتی شهادت: شلمچه
مزار: گلزار شهدای جلایر - فراهان - استان مرکزی
تشنگی، آفتاب سوزان واستواری و صلابت کوه، از او نوجوانی محکم، با اراده و پولادین ساخت و گردش در باغهای زیبا و سر سبز و گوش سپردن به نغمه ی پرندگان، روح لطیفش را صیقل داد و بدین ترتیب خشم و نفرت و مهر و رافت را در اعماق دل و منتهای قلبش جای داد؛ و چه زیبا پس از حضور در عرصه های نبرد حق علیه باطل، خشم خویش را ارزانی متجاوزین و مهرخود را نیز نثار هم سنگرانش نمود.
در دبیرستان پانزده خرداد روستای کندج دیپلم گرفت و بلافاصله به عنوان سرباز وظیفه، راهی میدانهای نبرد شد و پس از ۲۰ ماه حضور مستمر و بی وقفه در تاریخ ۱۳۶۳/۱۱/۰۱ در منطقه ی شلمچه به جمع شهیدان همیشه شاهد پیوست .
پیکر شهید خاک روستایش را معطر و روشن ساخت. شهد شیرین شهادت، گوارای وجودش باد
عاشقان رفتند و چشم اشکباری ماند و من
از غم بی حاصلی ها ، کوله باری ماند و من
یک بیابان تشنه لب رویید از شرم شهید
شرح داغ آفتاب بی مزاری ماند و من
شهید محمد ابوالمعصومی، فرزند عیسی در پانزدهم شهریور ماه سال 1341، در روستای جلایر از توابع شهرستان علم و ادب و فرهنگ تفرش و در خانوادهای روستایی و کشاورز زاده دیده به جهان هستی گشود تا او را خوب نگاه کنند و به عشق پیغمبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نامش را محمد بگذارند و او را در مسیر تربیت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قرار دهند تا دست از دین نکشد و تا پای جان شیرینش در دفاع از اسلام و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کوشا باشد.
محیط پاک و بیآلایش روستا و پدری زحمتکش و سختکوش و مادری پاک دامن، خوش مشرب و عاشق اهل بیت(علیهم السلام)، همه و همه شرایطی را فراهم نمود تا ذره ذره وجود محمد با صداقت، پاکی، عشق، و ایمان عجین شود.
در ایامی که از تحصیلات فارغ میشد، همراه پدر به کوه و مزرعه میرفت تا در کسب روزی، همسفر او باشد. تشنگی، آفتاب سوزان و استواری و صلابت کوه، از او نوجوانی محکم، با اراده و پولادین ساخت و پس از حضور در عرصههای نبرد حق علیه باطل، خشم خویش را ارزانی متجاوزین و مهرخود را نیز نثار همسنگرانش نمود.
در دبیرستان پانزده خرداد روستای کندج، دیپلم گرفت و بلافاصله به عنوان سرباز ژاندارمری، راهی میدانهای نبرد شد و پس از 20 ماه حضور مستمر و بیوقفه، در تاریخ 01/ 11/ 1363 در پاسگاه زید به جمع شهیدان همیشه شاهد پیوست.
پیکر شهید خاک روستایش را معطر و روشن ساخت.
جملاتی از وصیت نامه ی شهید :
به نام خداوند قادر متعال، پاسدار خون شهیدان.
سلام برحجت حق امام زمان (عج) و امام امت که چون مسیح، مردگان را زنده کرد.
پدر و مادر گرامی و عزیزم! سلام، ای عزیزان من! شما ها مسئولیت خود را در مورد بنده به جا آوردید و تحمل مشقت، بسیار کردید؛ خدا انشاالله از شما راضی شود.
پیام من این بود مبادا شکایت کنید. مبادا جمله ای بر زبان بیاورید که از قدر و قیمت شما، بکاهد و حال، شما ای زحمت کشان من! مبادا بعد از من ناراحت باشید. مبادا کلمه ای بر زبان جاری سازید که نشانه ی ناراحتی شما باشد.
پدر و مادرم و برادران و خواهران عزیزم! چون کوه در مقابل سیلها و طوفانها پایدار باشید؛ نکند پیش دشمن با نگرانی خود، روح مرا عذاب دهید.
پس کسی که آخر راه را ببیند و در آن راه گام نهد، هیچ جای نگرانی نیست، انسان در جایی باید نگران باشد که به آرزوی خود نرسد.
با آرزوی نابودی کفر جهانی و عمال آن در تمام جهان و به امید پیروزی لشکریان حق و ظهور هر چه زودتر حضرت صاحب الزمان (عج) و طول عمر امام امت و به امید اینکه همه ادامه دهنده ی راه شهدا باشیم، برای مدت کوتاهی باشما خداحافظی می کنم.
منبع: وبلاگ شهدای تفرش