یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

افسوس که شب آخر عمرم نماز شبم قضا شد! شهید مهدی سامع

  • ۱۴:۱۳

شهید مهدی سامع - شهرضا

بسم رب الشهدا و الصدیقین

مهدی از شناسایی که آمد نیمه شب بود وخوابید.بچه ها که برای نماز شب بیدار شده بودند او را صدا نکردند؛ چون می دانستند حسابی خسته است وشب بعدهم باید در عملیات شرکت کند.

اما او صبح که برای نماز بیدار شد با ناراحتی گفت: مگر نگفته بودم مرا برای نماز شب بیدار کنید ؟ دلیلش را گفتند: آه سردی کشید وگفت:" افسوس شب آخر عمرم ، نماز شبم قضا شد "

فردا شب مهدی سامع به خیل شهیدان پیوست.

شهید مهدی سامع در شهرستان شهرضا از توابع استان اصفهان در خانواده ای ساده و صمیمی دیده به جهان هستی گشود. دوران کودکی را با شور و شعفی زائدالوصف در کنار پدر و مادر مهربانش سپری کرد و پدر و مادر با ذوق و شوقی بسیار تمام تلاش خود را مصروف تربیت دینی و اسلامی او کردند. با فرا رسیدن هفتمین بهار زندگی جهت آموختن علم و دانش راهی مدرسه گردید و تحصیلات خود را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد. دوران نوجوانی و جوانی را با تزکیه نفس و شرکت در محافل و مجالس دینی و حضور در مساجد پشت سر نهاد و آن چنان در پیمودن راه حق و تربیت وجودش تلاش می نمود که گویی سال هاست که در این طریق، جان فرسایی می کند. در مأمن خانه و در کنار خانواده نیز چون کبوتری خاکسار، تواضع و فروتنی می نمود.

مهدی پس از اخذ دیپلم وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و این حضور سبز خود را در سپاه نه به عنوان شغل که به عنوان یک مسئولیت می شناخت. او به مدت ده ماه در سپاه شهرضا به خدمت پرداخت و به دنبال آغاز جنگ تحمیلی، دیگر آرام و قراری در مهدی دیده نمی شد و جهت گذراندن دوره آموزش نظامی عازم پادگان و سپس راهی جبهه های نبرد گردید. در دومین اعزام خود در عملیات «فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا» شرکت کرد که منجر به مجروحیتش گردید.

عشق به امام خمینی(ره) در وجودش چون شعله ای در حال سوختن بود و همین شوق و اشتیاق باعث شد او به عنوان محافظ بیت امام(ره) مدتی در جوار ایشان بماند. جبهه بستان، تنگه چزابه و بسیاری از میدان های نبرد، شاهد دلاوری های او بوده اند.

مهدی، فرماندهی گردان امام حسین(علیه السلام) از تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (ع) را عهده دار گشت. سرانجام این پاسدار رشید اسلام در مرحله دوم عملیات محرم درحالی که فرماندهی گردان را عهده دار بود، در محاصره تانک های دشمن قرار گرفته و در صبح گاه دوازدهم آبان  ماه سال ۱۳۶۱ ه.ش به درجه رفیع شهادت نائل آمده و به سوی دلدار پر کشید. مزار این شهید گران قدر در گلزار شهدای شهرضا قرار دارد.

شهید مهدی سامع- شهرضا-


زندگی نامه شهید مهدی سامع

مهدی سامع، اولین فرزند رحمت الله و ایراندخت همت، در 25 شهریور ماه سال 1341 در شهرستان شهرضا از استان اصفهان به دنیا آمد.

پدر قبل از تولد فرزندش در خواب دیده بود که پدر مرحوم او، نوید پسری را به نام مهدی به او می دهد. همین خواب سبب شد تا رحمت الله نام فرزندش را مهدی بگذارد.

مهدی کودکی آرام و در عین حال زرنگ بود. اکثر اوقات را در خانه با پسر عمو و پسر دائی هایش به بازی مشغول بود.

او یک سال زودتر از معمول به مدرسه رفت . دبستان را در مدرسه ی دهخدا در شهرضا از سال 1346 تا 1351 خواند. مهدی دانش آموز درسخوانی بود و با دوستانش مهربان و با گذشت بود. رفتارش با خواهر و برادرانش بسیار خوب بود. به پدر و مادرش احترام زیادی می گذاشت و در کارها به آنها کمک می کرد. مهدی از 11 سالگی روزه هایش را می گرفت او دوران راهنمایی را در مدرسة شهید قدوسی)فعلی ( از سال 1351 تا 1354 و دبیرستان را در مدرسه شهید راهنمایی )فعلی ( شهرضا از سال 1354 تا 1358 خواند.

بیشتر کتاب های مذهبی شهید آیت الله مطهری و شهید آیت الله دستغیب را مطالعه می کرد و در جلسات قرآن مسجد صاحب الزمان )ع( حضوری مستمر و فعال داشت.مسجد و نماز جماعت را واجب می دانست و نمازش را به جماعت و سروقت می خواند و به خواندن قرآن مقید بود.

ایراندخت همت، مادرش، می گوید:« مهدی همیشه با متانت حرف می زد. با اقوام رابطه خوبی داشت و همه او را دوست داشتند . در سلام کردن همیشه پیشقدم بود.»

او همیشه کارهای مشکل را قبول می کرد و آنها را انجام می داد و با صبر و استعدادی که داشت خیلی زود کارها را یاد می گرفت و مشکلات را حل می کرد. اگر عصبانی می شد زود به حالت عادی برمی گشت . ساده زیستی را بسیار دوست داشت. با توجه به جذابیت و اخلاق و نفوذ کلامی که داشت افراد خیلی زود به او جذب شدند. و زمانی هم که یک نفر را امر به معروف و نهی از منکر می کرد، چون همه حالات روحی ا و را درک می نمود. زود تسلیم می شد.

در قبل از انقلاب در تمام فعالیت ها و راه پیمایی ها شرکت می کرد و آرام و قرار نداشت. بعد از انقلاب دیپلم خود را در رشته اقتصاد گرفت در بسیج فعالیت می کرد و سپس عضو سپاه شد. مهدی از بنی صدر خیانت کار، از دشمنان انقلاب و از کسانی که به اسلام ضربه می زدند . و از افرادی که از مقام و مرتبه شان سوء استفاده می کردند بیزار بود.

دوست داشت از یتیمان و مظلومان حمایت کند. در مأموریت هایی که در روستاهای مستضعف داشت، با بچه های کوچک فقیر مهربان بود و دست نوازش بر سرشان می کشید.

او آرزو می کرد یک روز بیاید که دیگر فقیر وجود نداشته باشد و موقعی که حقوقش را می گرفت مقدار کمی را بر می داشت و بقیه را در صندوق خیریه می انداخت.

ایشان امام را خیلی دوست داشت بنابراین فرصت را غنیمت شمرد و 3 ماه به عنوان محافظ، در کنار امام بود که این مدت از بهترین روزهای زندگیش بود.

مدت 10 ماه در سپاه شهرضا بود و پس از آن به پادگان غدیر رفت و با طی دوره ی آموزشی در 18 سالگی از طریق سپاه پاسداران شهرضا به جبهه اعزام شد.

او درعملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا مجروح شد . در عملیات طریق القدس- که به آزادی بستان ختم شد- فعالانه شرکت کرد و با توجه به مجروح شدنش حاضر نشد دوستان محاصره شده اش را تنها بگذارد و به عقب بیاید و تا آخر در کنار آنان ایستاد و نبرد کرد . در عملیات های چزابه و فتح المبین و رمضان شرکت کرد و در یکی از مراحل عملیات فتح المبین به تنهایی 200 مزدور دشمن را به اسارت گرفت.

برادرش نقل می کند:« در زمان جنگ در پشت جبهه معاون بسیج بود و موقعی که از جبهه می آمد و مرخصی بود. اگر 10 روز این جا بود شاید در 10 روز نصف روز به خانه نمی آمد یا سپاه بود و یا در بسیج»

مهدی به طور کلی بچه هایی را که از جبهه می آمدند به تبلیغات سپاه می برد. با دوستانش به روستاها می رفت و برای جبهه تبلیغات می کرد .

همیشه می گفت:« ما باید بمانیم و به اسلام خدمت کنیم که اسلام قوی شود.»

و همچنین می گفت :«ما باید پشت سر امام حرکت کنیم و در موضع سیاسی هم ببینیم امام چه می گوید و به آن عمل کنیم.»

مهدی با توجه به اینکه فرمانده بود در جمع خودش را مثل بقیه می دید. موقع غذا گرفتن آخرین نفری بود که غذا می گرفت چرا که مبادا یک نفر رزمنده بدون غذا بماند و حداکثر کارهای سخت را خودش انجام می داد و نگران حال همرزمان و زیردستان خودش بود.

حاج حمیدباقری، همرزمش، می گوید:« در عملیات رمضان بود که اصرار کردیم مهدی مسئولیت قبول کند، اما او قبول نکرد. در این عملیات بود که دشمن تانک های جدیدی را با شیوه خاصی- که اسرائیلی ها آموزش داده بودند- وارد عمل کرد. ابتکاری که مهدی به خرج داد این بود که یک ماشین را برداشت و یک آرپی جی به همراه گلوله هایش را عقب ماشین گذاشت و با یک راننده نترس به قلب تانکها زد که این ماشین همین طور می چرخید ومهدی چندین تانک را زد و این امر باعث ایجاد روحیه در برادران شد.»

با نزدیک شدن زمان عملیات محرم همه به اتفاق شاهد تغییراتی در رفتار و حالات مهدی بودند. روزها قرآن می خواند و به گذشته خودش فکر می کرد و شبها با خدای خودش راز و نیاز می کرد . مهدی در مرحله اول عملیات با موفقیت شرکت کرد . در مرحله ی دوم صبح قبل از عملیات هنگامی که برای نماز صبح بیدار شد، اعتراض کرد که چرا برای نماز شب او را بیدار نکرده اند. وقتی به او گفته شد:« در شب مشغول شناسایی بوده، فردا شب نیز برای عملیات باید بیدار باشد لذا او را بیدار نکرده اند.» مهدی با تاسف و اندوه فراوان آه سردی کشید و گفت:« افسوس که شب آخر عمرم نماز شبم قضا شد. »

چند ساعت قبل از عملیات دوباره شروع به تلاوت قرآن کرد. وقتی از او پرسیدند:« مگر شما امروز قرآن نخوانده بودید ؟» گفت :«این مرتبه فرق می کند شاید، دیگر نتوانم قرآن بخوانم. »

مهدی سامع پس از 26 ماه خدمت در جبهه و 3 بار مجروح شدن، سرانجام در مرحله دوم عملیات محرم که فرماندهی گردان یا مهدی تیپ 44 قمر بنی هاشم)ع( را عهده دار بود و در حالی که در محاصره تانک های دشمن بود- در صبحگاه 12 آبان ماه سال 1361 به شهادت رسید. او اولین شهید خانواده بود.

شهید مهدی سامع همیشه توصیه می کرد:« در خط امام و رهبری باشید و از امام خمینی پیروی کنید و راه شهدا را ادامه دهید و اعمال مستحبی را فراموش نکنید. »

حمید باقری، همرزمش، می گوید: ما را به مراقبت از نفس و ارزش ها سفارش می کرد و موقعی که کار ضد ارزشی از ما می دید برافروخته می شد و می گفت: این در شأن شما نیست و سفارش به تقوی می کرد و خودش اهل عمل بود.»

در وصیت نامه اش چنین می خوانیم:« خوشحالم، خوشحال از راهی که انتخاب کردم، زیرا می دانم راهم راه رضای خدا و اسلام است. پس شهادت در این راه به جز سعادت ابدی نیست. ای مردم عزیز، من از شما می خواهم که امام را یاری کنید. به خصوص به اطاعت از ولایت فقیه اهمیت دهید و پیرو ولی امر باشید. همیشه قصد و اعمالتان فقط به خاطر خدا باشد و بدانید برای این انقلاب خونهای زیادی ریخته شده است . این خونها را پایمال نکنید و ای برادران بسیجی سعی کنید تمام اعمالتان برای رضای خدا باشد. همیشه هشیار باشید.»

پیکر پاک شهید مهدی سامع را در استان اصفهان گلستان شهدای شهرستان شهرضا به خاک سپردند.

نوید شاهد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan