- سه شنبه ۴ مهر ۰۲
- ۱۴:۱۹
زندگینامه شهید
نوجوان 17 ساله ای که در راه اسلام و قرآن در سرزمین پاک کردستان در مصاف با دشمنان خارجی و داخلی ایران جان خود را قربانی کرد شهید علی محمد روزبهانی در تاریخ 1347/6/16 در روستای ده ترکان از توابع شهرستان بروجرد در خانواده ای کاملاٌ مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشود و دوران طفولیت خود را در زادگاهش روستای ده ترکان در دامن پدر و مادری مومن سپری کرد و با رنج وتلاش فراوان توانست زندگی خود را تاًمین و اداره نماید و پینه های کف دست و ناسست و ضعیف و خمیده پدر شهید و عصای بدست گرفته او حکایت از زحمات طاقت فرسای دوران گذشته زندگی او دارد. شهید علی محمد روزبهانی پس از دوران طفولیت در سن 6 سالگی وارد ابتدائی روستای ده ترکان شد...
شروع کرد به درس خواندن و تا کلاس چهارم ابتدائی در این مدرسه درس خواند ولی در اثر مساعد نبودن شرایط مالی پدر نتوانست به درس خواندن ادامه بدهد لذا از ادامه تحصیل صرف نظر کرد و شروع به کار کردن کرد تا بتواند هم کمک خرجی به خانواده و خود باشد هم پشتیبانی باشد برای دیگر برادران کوچکتر از خود تا بتوانند با خیال راحت درس بخوانند .شهید علی محمد روزبهانی پس از ترک تحصیل به تهران رفت و در مجیدیه تهران شروع به کار کردن نمود وی به مدت چهار سال در دکان نجاری کار میکرد .شهید همزمان با کار کردن در دکان نجاری عضو بسیج مستضعفین منطقه پنج تهران نیز بود و از این طریق به فعالیتهای خود ادامه میداد. وی با اینکه در تهران فعالیت چشمگیری داشت و می توانست از طریق کار کردن زندگی خیلی راحت و آسوده ای داشته باشد ولی می گفت در همچین شرایطی نمی توانم آسوده و راحت باشم مگر روزیکه دست تمام جنایتکاران از سرزمین و ملت مستضعف و تمام ملتهای مستضعف و فقیر جهان کوتاه باشد و دین مبین اسلام بر سراسر جهان حاکم باشد.شهید علی محمد روزبهانی روی این عقیده کار خود را رها کرد و نه تنها دل به دنیا نبست بلکه با تمام وجود عاشق الله شده بود لذا تصمیم گرفت به جبهه برود تا بتواند از اسلام دفاع کندوبه پیام امام عزیزلبیک گفته باشد. شهید پس از اینکه تصمیم خود را قطعی نمود به پایگاه شهید بهشتی منطقه پنج تهران مراجعه کرد و پس از تکمیل پرونده از طریق این پایگاه به پادگان آموزشی امام حسین (ع) واقع در لشگرک اعزام شد و دوران آموزشی خود که از نوع آموزش ویژه یعنی مخصوص کردستان و حتی با لباس محلی کردستان بود طی کرد و سرانجام بعداز دوره آموزشی به جبهه کردستان اعزام شد و در جبهه بوکان گردان امام حسن مجتبی (ع) را تشکیل دادند و تنها دهدف تشکیل گردان امام مجتبی سرکوبی و نابودی گروهکهای ضد انقلاب و حزب کثیف کومله بود وی در این مدت 2 روز مرخصی آمد (یعنی بعد از شش ماه خدمت در جبهه بوکان ) وقتیکه به مرخصی آمده بود میگفت که دلم برای جبهه تنگ شده است میخواهم برای همین در جبهه بمانم و در همان مرخصی که آمده بود از پدرر ومادر و دیگر بستگان خود حلالیت خواست که مرا حلال کنید من شهید خواهم شد. شهید روزبهانی در حالیکه چند ساعت قبل از شهادت خود نامه ای برای پدر ومادرش فرستاده بود و در آن ذکر کرده بود که امشب میروم عملیات و سرانجام پس از شش ماه ماًموریت در کردستان در حین عملیات نابودسازی دشمنان اسلام پیکر مطهرش مورد اصابت ترکشها و تیرهای دشمن قرار گرفت و به درجه ی رفیع شهادت نائل آمدوبه دوستان شهیدش پیوست... روحش شاد وراهش پر رهرو
خوشا آناان که با عشق حسینی
شهادت را پسندیدند رفتند
خوشا آنان که با فتوای رهبر
بسیج جبهه ها گشتند رفتند
خو شا آنانکه در سنگر دل شب
ز خون خود وضو گرفتند رفتند
خوشا آنانکه کهبا خصم دمکرات
علی گونه ستیزیدند رفتند
خوشا آنانکه در صحرای بوکان
فریبانه شهید گشتند رفتند
خوشا آنانکه در تکبیر آخر
امام خود دعا کردند ورفتند
خوشا آنانکه بعد از روزبهانی
ادامه راه او دادند ورفتند
آه همسنگر مرا دریاب
آه همسنگر
پیام را شنو ازجبهه بوکان
پیامم از دل سنگر بسوی سنگرت آید
صدا آید صدای آشنا
ندای حق بگویم از زمین و آسمان آید
که ای پیکارگر راستین چرا افسرده میائی
بسوی ما شتابان آئی چرا افسرده میائی
همین راهی که میروی ره پر افتخار توست
بهشت جاودان این بود در انتظار توست
آه همسنگر
سپس پاسخ چنین دادم که ای الله
علیه خصم به پا خیزم
چنان با دشمنان اسلام در آویزم
که کاخ ظلم و استبداد بیکباره فرو ریزم
آه همسنگر
همنشب از میان معب مینها که بگذشتم
در آنسو لحظه ای آسوده بنشستم
وصیت نامه شهید :
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
وصیت نامه پاسلام علی محمد روزبهانی
با سلام به یگانه منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر و نائب برحقش حضرت امام خمینی وبا سلام بر شما پدر ومادر و برادر و خواهر و دیگر بستگانم چند جمله بعنوان وصیت مینویسم امیدوارم که همگی شما در صحت کامل بسر ببرید واز اینکه بنده شهید میشوم برای تک تک شما آرزوی توفیق و صبر و استقامت مینمایم و از پدر ومادرم می خواهم که مرا حلال کنند وازاینکه نتوانستم آنطور که باید به آنها خدمت کنم و عصای پیری آنها باشم طلب بخشش و عفو می نمایم و از همگی شما میخواهم که برای شهادت من گریه نکنید بلکه به حال آنهایی گریه کنید که این راه را نشناخته وتمام عمر خود را صرف مادیات دنیوی مینمایند و آنها مصداق خسر الدنیا والاخرت هستند و به شما توصیه میکنم که حتما مرا در قبرستان شهدای روستای ده ترکان در جوار دیگر شهدای گلگون کفن روستایمان خاکسپاری کنید.نمازهایتان را اول وقت بخوانید نمازهای جمعه را نیز ترک نکنید و شما برادرانم تا میتوانید به پدر پیرم و مادر داغ دیده ام خدمت کنید و کارهای آنها را انجام بدهید و بدانید من با میل و تشخیص خودم این راه را انتخاب کردم و امیدوارم که شما نیز با چشم بصیرت این راه را شناخته و در آن حرکت کنید.در هیچ حالتی نظرتان از اسلام و انقلاب برنگردد و مسئله کمبود ها شما را نرنجاند و هر موقع احساس کمبود کردید به یاد صدر اسلام و دوران پیامبر و یارانش بیفتید و آن زمان را با این زمان مقایسه کنید.آن 24 ساعت در گیری بین ایران وعراق در زمان طاغوت مسله کمبود آن زمان را با این 6 سال جنگ تمام مرزی مقایسه کنید.جمله ای نیز با بنیاد شهید انقلاب اسلامی که به حقیقت سرپرست خانواده های شهداء میباشد . و از آنها میخواهم که هر مسافرتی داشتند برای دیدار امام و دیگر مسؤلین و یا دیدار از جبهه و زیارتها پدر ومادرم را ببرند. در پایان برای یک یک شما آرزوی صبر مینمایم و شما را به خداوند متعال میسپارم به امید دیدار در جهان جاوید و ابدی. علی محمد روزبهانی
وبلاگ بسیجی شهید علی محمد روزبهانی - روستای ده ترکان - بروجرد