یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

«مهتاب و باروت»؛ روایت زندگی زنان ماندگار لرستان در دفاع مقدس

  • ۱۲:۰۱
مشاور اسبق بانوان استانداری لرستان درگذشت

نویسنده کتاب «بانو و باروت»

مشاور امور بانوان استانداری لرستان و  در 63 سالگی بر اثر بیماری در خرم‌آباد درگذشت.

براساس این خبر ، سیده طاهره موسوی متولد 1339 در خرم‌آباد از مبارزان دوران انقلاب و روسای بازنشسته دانشگاه فرهنگیان آیت‌الله کمالوند خرم‌آباد و مشاوران اسبق امور بانوان استانداری لرستان بود که اخلاق و تواضع وی زبانزد بود.

از سیده علویه طاهره موسوی کتاب‌های «مهتاب و باروت»، (روایت داستانی از زندگی زنان ماندگار لرستان) از سوی انتشارات پراکنده در سال 1396 در دو نوبت چاپ، کتاب «بانو و باروت» (روایت زندگی زنان ماندگار لرستان) از انتشارات هاویر در سال 1400 در دو نوبت چاپ و کتاب بانوان تشرف‌یافته به حضور منتظر محبوب حضرت مهدی (عج) در سال 1387 منتشر شده است.

مراسم تشییع و تدفین آن مرحومه روز چهارشنبه ۲۵ مرداد در خرم‌آباد انجام شد .

«مهتاب و باروت»؛ روایت زندگی زنان ماندگار لرستان در دفاع مقدس

«مهتاب و باروت»؛ روایت زندگی زنان ماندگار لرستان در دفاع مقدس

کتاب «مهتاب و باروت» روایت‌گر خاطراتی از شیر زنان لرستان در دوران مبارزات انقلاب و دفاع مقدس بوده که با زبانی داستانی به رشته تحریر در آمده است.

به گزارش ایسنا منطقه لرستان، کتاب «مهتاب و باروت» روایت‌گر خاطراتی از بانوان فعال در روز‌های پُرالتهاب تظاهرات‌های انقلابی و دوران جنگ تحمیلی است که علویه طاهره موسوی با هدف به تصویر کشیدن فداکاری‌ها و ایثارگری‌های این بانوان فداکار، آن‌را گردآوری و تدوین کرده است.

کتاب «مهتاب و باروت» ۴۰۰ صفحه بوده که انتشارات «پراکنده» سال ۱۳۹۶ آن‌را با حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس لرستان و دانشگاه لرستان به چاپ رسانده است.

از ویژگی‌های برجسته این کتاب، استفاده از زبانی داستانی در بیان خاطرات بوده و مؤلف با ترکیب عناصر داستان با خاطرات، آن‌را به زندگی‌نامه داستانی تبدیل کرده است.

در قسمتی از کتاب «مهتاب و باروت» آمده است: پاسی از نیمه شب هم گذشته بود، شهر در سکوت یک دستی به سر می‌برد، «زرین تاج» و «کسائی» و چهار فرزندش هم مثل بقیه مردم شهر خواب بودند و کز کرده بودند لای همین سکوت، زرین‌تاج باردار بود.

دق‌ُالباب، یک‌ریزی سکوت را شکست، زرین‌تاج چشم‌هایش را باز کرد و گوش تیز کرد به طرف صدا، دوباره بی‌وقفه در زدند کسائی هم بیدار شد، پتو را عین صفحه کتاب کنار زد و خودش را از رخت‌خواب کَند، نگاهی به ساعت انداخت، عقربه آرام مدارش را طی می‌کرد. ساعت از سه نصف شب گذشته بود، دق‌ُالباب هر لحظه شدید‌تر می‌شد. کسائی چشمش را از ساعت گرفت و دمپایی‌هایش را نوک پا انداخت و دوید به طرف در، در نیمه باز بود که با فشار کسی که در می‌زد، کامل باز شد. آقای رحیمی داخل راهرو آمد و در را پشت سرش بست و نفس راحتی کشید. کفش‌هایش را بغل کرده بود و کلی دویده بود، نفس نفس می‌زد بدون این‌که حرفی بزند؛ زرین‌تاج و کسائی شست‌شان خبردار شد که ساواک، سید را دنبال کرده است. زرین‌تاج و شوهرش بی‌درنگ، رحیمی را در پستویی بردند و در نقطه‌ای امن پنهان کردند، هنوز چند دقیقه از این ماجرا نگذشته بود که دوباره دق‌ُالباب شروع شد؛ بدون این‌که پشت در بمانند تا کسی در را به روی‌شان باز کند با لگد در را از ریشه درآوردند و عین گرگ هار ریختند وسط خانه».

گفتگو با نویسنده خرم آبادی «مهتاب و باروت»

پیکر بانوی مبارز انقلابی لرستان در خرم آباد تشییع شد+ عکس

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan