- سه شنبه ۳ بهمن ۰۲
- ۲۱:۲۹
شهید رحیم رشنو
نام پدر: میرصیدی
شغل : تراشکاری
تاریخ تولد: 1-3-1346 شمسی
محل تولد: خرم آباد
نوع اعزام به جبهه : سرباز کمیته
تاریخ شهادت : 28-9-1365 شمسی
محل شهادت : فاو
دلیل شهادت : اصابت ترکش به سر
گلزار شهدا: بهشت رضا فاز 1 شهر خرم آباد - استان لرستان
یکم مرداد ۱۳۴۶، در شهرستان خرمآباد به دنیا آمد. پدرش میرصیدی، فروشنده بود و مادرش آغابانو نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. تراشکار بود. به عنوان سرباز کمیته انقلاب اسلامی در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم آذر ۱۳۶۵، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در بهشت رضای زادگاهش به خاک سپردند.
قبر مطهر شهید رحیم رشنو:
این شهید عزیز سرباز کمیته انقلاب بوده و دلاور مرد تیر بارچی لشکر ۲۸ روح الله بوده که خودش داوطلب اعزام شد به جبهه یادش گرامی باد.
توجه: (ایشان غیر از شهید رحیم رشنوطائی است. ایشان سرباز کمیته بوده و در فاو شهید شده و شهید رحیم رشنو طائی بسیجی بوده در حاج عمران به شهادت رسیده.)
خاطرات شهید
وقتی که جنگ شروع شد گفت مادر من دیگر به مدرسه نمیروم و میخواهم به جبهه بروم. گفتم پسرم هنوز شما کوچک هستی. گفت چون که امام عزیز دستور داده باید به جبهه بروم و با دشمنان و منافقین بجنگم. پدر و مادر شما هم کاری کنید تا امام عزیز از شما راضی باشد. اگر ما رفتیم و شهید شدیم ان شاءالله که نجات بخش شما در آن دنیا باشیم.
نقل از مادر شهید
خیلی کم به مرخصی میآمد هر وقت به مرخصی آمد برادرش گفت که بگذار برایت مرخصی بیشتری بگیرم. گفت نه برادر جان، بچهها در منطقه میجنگند و به شهادت میرسند آن وقت من در اینجا در مرخصی باشم، خانواده آنها هم منتظر فرزندانشان هستند.
نقل از مادر شهید
ایشان قبل از این که به جبهه برود وصیت نامهاش را نوشته بود و به خواهرزادهاش مجتبی عزیزی داده بود و گفته بود این وصیت نامه را نگهدار، اگر شهید شدم آن را به پدر و مادرم میدهی و اگر هم برگشتم به خودم بر میگردانی.
راوی مادر شهید
میگفت مادر اگر من شهید شدم تو را به خدا شما خودتان را اذیت نکنید و دشمنان را به ما نخندانید. مواظب باش خواهرانم شیون نکنند و یا این که در حین مراسم عزاداری روسری از سر آنها نیفتد تا هر چه شهید دادهایم خونشان به هدر برود. باید شما بنا به دستور حضرت امام حجابتان حفظ کنید.
راوی مادر شهید
در دوران طفولیت یک بار دقیقاً از بالای بام به پایین افتاد. آن زمان ایشان 4 یا 5 ماهه بود. ما فکر نمیکردیم که ایشان زنده بماند اما با خواست خدا حتی زخمی هم نشدند و سالم ماندند وحتی ذره ای از بدن ایشان آسیب ندیدند.
نقل از خواهر شهید
در دوران کودکی بچه ای خیلی مؤمن و وفادار به پدر و مادر و خواهر و برادر بود. قدم به قدم با ما پیش میرفت و دوست داشت آداب اسلامی را یاد بگیرد.
در دوران نوجوانی دوست داشت به جبهه برود، پدرم متوجه شده بود و با توجه به سن و سال کمش سعی میکرد جلوی او را بگیرد شهید فقط به خاطر احترام به پدر و علی رغم علاقهاش به جبهه، مدتی طول کشید تا خانواده را راضی کند.
راوی خواهر شهید
ایشان آدمی نجیب و پاکدامن بود. ورزشکار بود. بیشتر ورزش باستان انجام میداد. به خاطر علاقه ای که داشت به مداحی علی بن ابی طالب و دعاهای کمیل و ندبه میپرداخت.
معمولاً وقتی به منطقه میرفت و بر میگشت سری به ما میزد. توصیه میکرد به حمایت و پشتیبانی از امام. به خانوادهاش گفته بود اگر من شهید شدم شما کاری نکنید که دشمن خوشحال شود و غمگین نباشید و از شهادت من سوء استفاده نکنید
راوی آقای حسینی
فردی شوخ طبع و مذهبی بود. خاطره ای که از ایشان دارم این است که برادرش یک ماشین سواری داشت. ایشان شبها ان را بیرون میآورد و در خیابان هر سرباز یا بسیجی را میدید آن ها را به مقصد میرساند. میگفت به عنوان کرایه برای سلامتی امام صلوات بفرستید.
ایشان فردی زحمت کش بود و همیشه در پایگاه مسجد توتونچی بود. وقتی میخواست به منطقه برود، همگی از رفتن او جلوگیر میکرد حتی به برادرانش میگفتند تا جلوی او را بگیرند. برادرش میگفت که این تکلیف است و او باید برود و خودش هم به این کار تمایل دارد. این بود که رفت. بعد از این که به مرخصی آمد، فکر کنم شب یلدا بود، در جمع دوستان گفت که دوست دارم شهید شوم. گفتیم چرا؟ گفت امام گفته است اگر مسلمان هستیم، باید بدانید که دشمنانتان در کمین هستند و وظیفه شرعی داریم تا به جبهه برویم. اگر شهید شوم آن وقت باور دارم که خدا من را دوست دارد و این روایت، ورد زبانش بود « من عشقته قتلته » یعنی هر کس که من عاشق او باشم وی را شهید میکنم حالا من هم میروم اگر خدا خواست و من را قبول داشت به شهادت میرسم.
نقل از آقای مومنی
منبع خاطرات: شهدای ناجا
... در روزهای انقلاب نوجوانی پر شور و با نشاط بود و در آن دوران نوجوانی هم فعالیت زیادی در کنار برادران و خانواده برای پیروزی انقلاب داشت. تا این که بزرگتر شد، و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. همواره به مسجد میرفت و در پایگاه مقاومت مسجد توتونچی خدمت میکرد. با شروع جنگ تلاشهای زیادی برای حضور در جبهه داشت، این تلاشها با رسیدن به سن سربازی به نتیجه رسید و برای خدمت مقدس سربازی به جمع نیروهای کمیته انقلاب اسلامی پیوست. سرانجام در تاریخ 1365/09/28 در منطقه فاو به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدا خرم آباد قرار دارد.