یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید همایون دولتشاهی ، شهدای حاج عمران

  • ۰۲:۴۳

شهید همایون دولتشاهی-بروجرد

شهید همایون دولتشاهی

فرزند  : حسن

تاریخ شهادت  :  ۱۳۶۵/۰۳/۰۲

محل شهادت  : حاج عمران

محل خاکسپاری : بروجرد

پانزدهم شهریور ۱۳۴۶، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش حسن، کشاورز بود و مادرش نیمتاج نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. شاگرد تراشکار بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دوم خرداد ۱۳۶۵، در بمباران هوایی حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزارش در زادگاهش واقع است.

سایت یاد امام و شهدا

خاطرات شهادت شهید در حاج عمران

من و عباس چکشی در پیشانی گروهان جعفر طیار (ع) همچنان منتطر اعلام رمز عملیات بودیم. آن شب، شب عجیبی بود. از آنکه با این همه سروصدا دشمن متوجه ما نشده بود خوشحال بودم، ذکر می‌گفتم و همه آیاتی را که از حفظ بودم مرور می‌کردم. در یک لحظه بیسیم من به صدا در آمد. آنطرف بیسیم فرمانده گردان سیدمصطفی میرشاکی گروهان‌ها را یکی یکی صدا می کرد. گروهان‌های گردان بعد از اعلام کد و یا فرمان به گوش بودن پس از چند لحظه با لحنی زیبا و دلنشین نام مبارک امام حسین (ع) را از زبان فرزندش سید مصطفی می شنیدند. با شنیدن نام امام حسین (ع) با صدایی بلند رمز عملیات را برای رزمندگان گروهان اعلام کردم یا حسین(ع)- یا حسین(ع). رزمندگان گردان که آمادگی کامل جهت انجام عملیات را داشتند به سوی دشمن حمله ور شدند. دشمن از روی تپه با تیربار و آر پی جی به سوی ما شلیک می کرد. اما ما به همراه گردان به آرامی و دقت خاصی از تپه بالا می رفتیم. تمام فنون جنگی و تاکتیکهای نظامی زمان اموزش را به کار می گرفتیم. آر پی جی زنها و تک تیر اندازها همه با هم شلیک می کردند و به سوی بلندای تپه حرکت می کردند. در یک لحظه برادران همایون دولتشاهی و ابراهیم گودرزی دو رزمنده دوست هم و دوست ما، از من و عباس سبقت گرفتند و به حالت درازکش روی زمین خوابیدند. همایون تیربار را روی زمین محکم کرد. ابراهیم نیز در کنار او قرار گرفت و شروع به شلیک کردن با تیربار نمودند. پوتین های همایون و ابراهیم روی سر من و عباس بود. هر دوی ما از آنها خواستیم بعد از شلیک، لحظه ای تغییر موضع دهند. آنان در حال شلیک با تیربار بودند که گلوله ای وارد لوله تیربار شد آری گلوله ، گلوله آر پی جی7 دشمن بود. در یک لحظه همایون ، ابراهیم و عباس هر سه شهید شدند و با هم روی تیربار افتادند. درگیری همچنان ادامه داشت. می بایست پیشروی کنیم. با فریاد الله اکبر از بچه ها خواستم جلو برویم. با شلیک سلاحهای موجود مقداری پیشروی کردیم. دشمن همچنان مقاومت می کرد و زمین و زمان را به گلوله بسته بود. از سویی توپخانه خودی و دشمن جهت فلج کردن طرف مقابل تپه را به گلوله توپ و خمپاره بسته بودند. دشمن همچنان مقاومت می کرد با تکبیری بلند دوباره به سوی دشمن حرکت کردیم خط دشمن شکسته شد و نیروهای دشمن پا به فرار گذاشتند.

خاطرات عملیات حاج عمران- گردان ویژه شهدا

شهید ابراهیم گودرزی ، شهدای حاج عمران ، بروجرد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan