- چهارشنبه ۵ دی ۰۳
- ۰۱:۵۵

شهید حشمت الله امینی
نام پدر: حسن
تاریخ تولد: 3-7-1346 شمسی
محل تولد: سرپل ذهاب
تاریخ شهادت : 14-05-1366 شمسی
محل شهادت : سردشت
گلزار شهدا: احمدبناسحاق شهر: سرپل ذهاب - استان کرمانشاه
شهید "حشمت الله امینی " سوم مهر1346 در شهرستان سرپل ذهاب چشم به جهان گشود. پدرش حسن نام داشــت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. پاســدار بود. 14 مرداد 1366 با ســمت فرمانده گردان حنین در سردشــت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی در گلزار شــهدای امامزاده احمدابن اسحاق زادگاهش به خاک سپرده شد.
فعالیت ها / شهادت/ خاطرات/ وصیت نامه / تصاویر
زندگینامه شهید حشمت الله امینی
در دوران تحصیل قبل و بــعد از انقلاب نمونه بارز یک دانش آموز ممتاز ومومن و مخلص بود .در مدرسه همیشه بــــه اصرار معلمان و همکلاسهایش پیش نماز بودند و در دانشگاه به عنوان یک دانشجوی مـــــمتاز در رشته شیمی پذیرفته شدند ولی ایشان دفــاع مقـــــدس را در
اولویت قراردادند این شــــهید عارفی به تمام معنا بود که از وابسته شدن به این دنیا رها شده بود و دلش را در گرو عشـــقی بزرگتر نهاده بود وبه هــدفی مافوق دنیا می اندیشــید دنیا را همچون پلی برای رسیدن به خانه ابـــدی و قرارگاه همیشگی آخرت می یافت دعاهای خاص ایشان و آن اخلاص و حیای خاصی که در قیــــافه اش نهفته بود از یــــــک سو اسوه تقوا به وجود آورده بود که تنها به مــــلاقات معبودش دل بسته بود و همیشه در تـــــلاش بودند تا با انجام عمل صالح خود را به جوار پروردگـــار نزدیک تر سازد .برای دعاهای توسـل ،کمیل و زیارت عاشورا اهمیت خاصی قائل بودند وبر خــــواندن دعای عهد در هر صـــبح تاکید و اصرار داشتند حتی در صبح روزی که در عــــملیات مفقودالاثر گردیدند در هنگـام درگیری شدید با دشمن ،همرزمانشان شاهد زمزمه کردن دعــــای عهد ایشان بودند .دعائـــم الـوضو و دائم الذکر بودند .علاقه زیادی به حــــضرت امام خمینی (ره)داشتند بـارها به دیدار امام (ره) میرفتند و هنگامی که برمیگشتند گویی که عزیزترینــش را دیدار کرده است .
در عملیات قادر و کربلای 5 آنچنان درخشیدند که تمام همرزمان و فرمـــاندهان آن عملیات مهـــــــبوت ایشان شدند.ایشان در عملیات والفجر 9 مجروح شدند ولی هــمچنان به رزم با دشــــمن ادامه دادند و در شلمچه ایشان را در هاله ای از نور کنار خــــــاکریز در حال دعـــــا و ناله و زاری دیدیم . هرگاه در کارون و دزفول و سردشت و... نیمه شــب بر میخواستیم و بستر خالی ایـــــشان را می دیدیم که کناری ایستاده و در پناه تاریکی نماز میـــخواند ودر ســــــــجده های طولانی اش حلاوت مناجات می چشید .فهمیدیم که او رفتنی است وبـه این دنیا تــعلق ندارد وقتی در غروب جبهه متصل به شب عملیات نصر 7 در آب های سرد سردشت غسل شهادت انجام داد بر مــــا ثابت شد که او مهاجر است وبه این دنیا تعلق ندارد.
بالاخره پس از چهاردهم مرداد ماه 1366 مصادف با عید قربان خبری همچون بمب در میان رزمندگان و آشنایان پــیچید و همه گیـــج و حیران و متحیر منتظر صحت و سقم این خبر بودند که فرمـــــــانده شجاع و سلحـــــــــشور و خستگی ناپذیر شان حشمت الله امینی سرنوشت نامعلومی پیدا کرده و مفقودالاثر شده است. او روز قبل از عملیات نصر 7 هنگامی که خبر می رسد گردان حمزه سید الشــهدا شــب اول وارد عمل نمی شود نگران و بیقرار می شود که خود را به گردان های خط شکن برساند اصــــرار هم رزمانشان موثر نمی افتد؛ با گردان خیبر از تیپ نبی اکـرم (ص) وارد عملیات می شـــود. در ضمن حمله جلوتر از همه و با بچه های اطلاعات عملیات حرکت می کـــند و ضمن درگیری تن به تن با دشمن مواجه می شود که در نبرد تن به تن بعضی ها گفتـــــند که خیلی جلوتر از بقیه مجروح شده و شهید شد و ... ولی هیچ چیزی مشخص نبود نه شــــــهادت نه اسارت فقط همین را گفتند که مفقود الاثر شده است...
و این هجران 12 سال طول کشید تا اینکه مادر و یکی از بستگان نزدیک شـــــهید خواب میبیــــند که آقا حشمت الله نجات پیدا کرده است و زیارت امام رضـــا(ع) رفته اســت و موج خوشــــــــحالی و امیدواری ولی چند روز بعد خبر رسید که کاروانی از شهدا قرار است از شلمچه به مشهد الرضا حرکت کند لذا با این خبر دل توی دلها نماند و خبر دادند که پیکر مطهر سردار ســـــــر افراز و فرمانده دلیر و عارف مخلص آقا حشمت الله امینی ،با کاروان شهدا و از شـــــلمچه به میــــــثاق فرزندخمینی کبیر (ره)و رهرو مولایمان حضرت آیت الله خامنه ای و زیارت حرم مــــــــطهر حضرت ثامن الحج علی بن موسی رضا (ع) میروند.
مادر شهید حشمت الله امینی بر مزار فرزندش
*وصیت نامه شهید حشمت اله امینی
خانواده عزیزم، پدر و مادر، برادران و خواهران عزیزم! خدمت همگی شما سلام عرض می کنم و امیدوارم که بتوانید در خدمت به اسلام و جامعه اسلامی موفق و مؤید بوده و در پیشگاه آقا امام زمان همیشه روسفید و سربلند باشید و برای این بنده بی لیاقت و بی سعادت دعای خیر نمایید.
روز پنجشنبه دوم اسفندماه 1365 است که قصد خروج از شهر دارم و می خواهم به سوی نور و نورانیت جبهه ها هجرت کنم.
در این نوشته از شما عزیزان به خاطر اذیت و آزارهایی که نسبت به شما داشته ام معذرت می خواهم و از شما عاجزانه خواهشمندم که مرا حلال کرده و عفوم فرمایید. از طرف من از کلیه آشنایان، دوستان و خویشان و آن کس که مرا می شناسد معذرت بخواهید و از آنها برایم حلالیت بطلبید.
از برادرانم و دوستان بزرگوارم در جبهه ها که من حقیر در خدمتشان بوده ام خواهشمندم که مرا ببخشند و از آن عزیزان در یوم الورود طلب شفاعت دارم. از همه خصوصاً بهترین دوستم که خودش می داند کیست التماس دعا دارم.
فکر می کنم وقت دیر است لذا نمی توانم چیز دیگری بنویسم انشاءالله ببخشید. بعضی چیزها را در وصیت نامه ام نوشته ام ولی مادر عزیزم مرا ببخش ضمنا ً آنچه دارم به مادرم واگذار می کنم.
پنج شنبه دوم بهمن ماه 1365
وصیت نامه
خواهران شما با حجابتان بر چشم کوردلان تاریخ بکوبید که با این کار راه شهدا را ادامه داده اید و همچون زینب (س) مانند کوه استوار و محکم باشید.
شهید حشمت الله امینی از نگاه دوستان 
مجروح شده بود ، خستگی و کوفتهگی قبل و حین عملیات در او مشخص بود ، ولی همچنان به نبرد ادامه میداد ، نیروهای اسلام به کلیه اهداف رسیده بودند اما اهداف او خیلی بیشتر از اینها بود . همراه با شهید خرسندپور حدود سه کیلومتر دیگر به عمق جبهه دشمن نفوذ کرد ، تنی چند از مزدوران را به هلاکت رسانده و چند نفری را هم به اسارت گرفته بودند . اما با اسرا برادرانه و بسیار با مهربانی رفتار میکرد ، آب قمقمه خود را به آ نان داد .
حاج عسگر پیری
-------------------------------------
در کلام او صداقت ،و در نگاه او محبت و حیا، و در اندیشه او خیر خواهی فضای دبیرستان را فراگرفته بود.
«همکلاسی برادر حیدری»
--------------------------------
روحی بلند و سیمایی روحانی داشت ؛ صداقت و صراحت همراه با ادب او در گفتارش هر کسی را به یاد خدا و تعمق در اعمال و کردار خویش وا میداشت .
خواهرزاده شهید
-----------------------
انسان در حضور او احساس غربت نمیکرد . خیلی راحت بود ؛ احساس آرامش میکرد . هر وقت او را میدیدی احساس میکردی میتوانی درد دلهایت را نزد او بگویی . او مصداق ’’اشدا علی الکفار رحماء بینهم‘‘ بود .
در عبادت مظلومترین و در جبهه و شلمچه شجاعترین بود . در جبهه خستگی ناپذیر بود ؛ او آیت واقعی خداوند بر روی زمین و در کنار ما بود .
برادر ابراهیم طهماسبی
----------------------
ارتباط معنوی خاصی با خداوند داشت ؛ یکی از رفتارهای شاخص او ، احترام بسیار به پدر و مادرش بود . رفتارهای باوقار و متواضعانه داشت که اطرافیانش را شیفته و مجذوب خود مینمود .
برادر حاج ناصر باباخانی
---------------------------
شهید حشمت همچون خورشیدی در جمع دوستان و همرزمان روشنی می بخشید.
«حاج پور العجل»
----------------------------------
علاقه عجیبی به حضرت امام (ره) داشت و بارها به دیدار امام مشرف و از آب وضوی امام متبرکاً مینوشید و در نمازهای جماعت حضرت امام ، عاشقانه شرکت مینمود .
برادر حاج عسگر پیری
---------------------------------
بسیار مهربان و با صفا بود و با همه با مهربانی و صمیمیت حرف میزد ؛ هیچوقت از دیدن و نگاه کردن به او خسته نمیشدم . بسیار جدی ، شجاع و واقعاً عاشق امام و اسلام بود . به انجام فرائض دینی بسیار حساس بود و به آنها خیلی اهمیت میداد .