- چهارشنبه ۱۵ خرداد ۰۴
- ۱۷:۵۷
شهید اسدیان | رویای صادقانه
به گزارش نوید شاهد چهارمحال و بختیاری ؛ شهید فاطمه اسدیان، یکم شهریور 1347 در شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. فرزند سوم خانواده بود پدرش رضا کارگر ساختمانی بود که سال 1360 دار فانی را وداع کرد و سرپرستی فاطمه به دوش مادرش عفت افتاد. فاطمه مثل مادر سادات حضرت زهرا(س)غریب به دنیا آمد،غریب زندگی کرد و غریبانه به خاک سپرده شد.
دوران تحصیل
تحصیلات ابتدایی در دبستان جلال الدین و دوران راهنمایی را در مدرسه سرتیپ هاشمی که به نام علامه امینی نام گذاری شده، با موفقیت سپری کرد. سال سوم راهنمایی بود که در کلاسهای عقیدتی و مذهبی
ثبت نام کرد و راهی قم شد و به تحصیل دروس حوزوی پرداخت. دوران متوسطه را در دبیرستان نرجس شهرکرد تحصیل نمود.
فاطمه سه سال در حوزه علمیه ی قم مشغول به تحصیل بود. ولی به علت فوت پدر،به شهرکرد مراجعه کرد و راهی تربیت معلم فاطمه الزهرا(س) اصفهان شد
وی دروس حوزوی را به صورت غیرحضوری طی کرد و در تربیت معلم در رشتهی زبان انگلیسی مشغول به تحصیل شد.
دانشجوی رشته زبان انگلیسی در تربیت معلم فاطمه الزهرا(س) اصفهان بود.
عاشق شهادت
بسیار مهربان،آرام و متین بود و عاشق شهادت ،زیرا به درستی می دانست رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودهاند:«اشرف الموت قتل الشهادة:شهادت برترین مرگهاست،بحارالانوار ج 45 ص 8» به حضرت معصومه سلام الله علیها ارادت ویژه ای داشت،به نماز اول وقت و نمازشب در زندگی اهمیت می داد حتی یکبار خودرا سرزنش کرده بود که چرا نماز شبش قضا شده است
الهی و ربی من لی غیرک
فاطمه بسیار بر لب این ذکر را زمزمه می کرد : «الهی و ربی من لی غیرک»" خدایا من جز تو کسی را ندارم"
نماز شب فاطمه ترک نمی شد . اهل غرور و تکبر نبود. گاهی شبهای جمعه دانشجویان را به اماکن مذهبی، قم و جمکران می برد و به شهر قم خیلی علاقه داشت. عاشق راه و رسم امام خمینی (ره)بود. بچه های حوزه علمیه را خیلی دوست داشت . وقتی به ایشان می گفتیم خانم طلبه ، می گفتند: نگویید چون من هنوز به مقام طلبگی نرسیدم و من لیاقت ندارم .
او تقریبا بیشتر روزها روزه بود، نماز اول وقت را به صورت جماعت و در مسجد برگزار می کرد. همیشه اول نماز می خواند، بعد افطار می کرد. دختری مهربان ، آرام ،کم حرف، کم خواب و با طمانینه بود. ایشان با دیگران طوری رفتار می کردند که همه او را دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.
مخالف سرسخت بی حجابی
مخالف سرسخت بی حجابی بود؛ با اینکه به خاطر داشتن حجاب حرفها می شنید، ولی همچنان حجابش را رعایت می کرد. بعد ازبمباران وقتی پیکر او را از زیر آوار بیرون آوردند، روسری و چادر به سر داشت و هنوز رمقی در بدن داشت، تا ایشان را به بیمارستان انتقال دادند به شهادت رسید. مزار وی در بهشت دو معصوم شهرکرد قرار دارد.
رویای صادقانه
فاطمه بارها خواب دیده بود که شهید می شود. شب جمعه آخر عمرش با هم به گلزار شهدا رفتیم و بر سر مزار شهید علی عبدالهیان رفت و محلی را که قبر ایشان است نشان داد و گفت: خواب دیده ام که مرا این جا به خاک سپرده اند. خندیدم و گفتم: اینجا که جای شهداستت. ساعت 11 صبح بیستم اسفند 1366، در محل زندگیش ، روبروی شهرداری سابق شهرکرد هنگام بمباران هوایی بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل شد.
به دلم برات است
او همیشه می گفت:«به دلم برات است فاطمه عمر کوتاه دارد».اما هیچ وقت هیچ کس نفهمید که چه رازی دراین جمله و عمر کوتاه 18ساله اش است.
روز تشییع پیکر این شهید درست در همان مکانی که در خواب دیده و به دیگران گفته بود تشییع و به خاک سپرده شد. مزار وی در بهشت دو معصوم شهرکرد قرار دارد.
فاطمه جان کاش بودی و چشم انتظاری های مادر را می دیدی، مادر به عکسهایت نگاه می کند و با تو حرف می زند.
منابع:
دایرة المعارف فرهنگ اعلام شهدای استان چهارمحال و بختیاری
پرونده فرهنگی شهدا، اداره اسناد و انتشارات بنیاد شهید استان چهارمحال و بختیاری
خاطرات خواهر بزرگ و خانواده شهید
ابیات زیر شعر پایانی دفتر خاطرات شهیده می باشد:
این مهم نیست که از ره به چه سرعت گذریم / آن مهم است که آن را به چه مقصد سپریم
این مهم نیست که بازار چه وصفی دارد / آن مهم است کز آنجا چه متاعی بخریم
وصیت نامه
هر چه کتاب دارم اگر کسی از خانواده ام طلبه شد به او برسد وگرنه همه متعلق به مدرسه امامیه شهرکرد است. به طلبه ها بگویید برایم خیلی دعا کنند و آنهایی که قدرت دارند نماز وحشت برایم بخوانند. مادرم نیز مرا حلال کند زیرا که خیلی برایم زحمت کشیده اند.
خبرگزاری دفاع مقدس