- يكشنبه ۹ مرداد ۰۱
- ۱۱:۲۱
بسیجی شهید مسعود صارمیان فرد سال ۱۳۴۷ در خانوادهای مذهبی و پیرو ولایت فقیه و اسلام ناب محمدی دیده به جهان گشود دوران کودکی و نوجوانی را در کانون گرم خانواده و آغوش پر مهر والدین سپری کرد و تحصیلات مقدماتی را به پایان رسانید.
شهید صارمیان از بدو طفولیت عشق به اسلام و جهاد در راه خدا و شهادت در وجودش سرشته و به ودیعه گذاشته شده بود سپس با شروع جنگ تحمیلی وارد نهاد مقدس بسیج مردمی یعنی مدرسه عشق شد و به فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) به ارتش بیست میلیونی پیوست و مشتاقانه، عاشقانه و داوطلبانه به سوی جبهههای نور و میادین نبرد شتافت و پس از جانفشانیهای چشمگیر در مناطق عملیاتی سرانجام پنجم مرداد ۶۷ در منطقه عملیاتی اسلام آباد غرب عملیات پیروزمندانه مرصاد دعوت حق را لبیک گفت و به فیض عظمای شهادت نایل آمد.
زندگینامه
یست و دوم تیر۱۳۴۷، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش گُجر (فوت۱۳۶۱) نام داشت و چهره متینی و دوست داشتنی داشت . وی با آوردن روزی پاک و طیبی برای اهل خانواده چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود او هم توفیق یافت یابد بعنوان پدر شهید جایگاه خود را در عالم ملکوت باز نماید و همیشه به او افتخار نمایند. مادرش خانم خاتون خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید مسعود پا به عرصه وجود گذاشته بود.نام داشت. گرچه تحصیلات کلاسیک خود را بخاطر انجام تکلیف الهی به پایان نرسانده بود و تا پایان دوره راهنمایی بیشتر ادامه نداد، امام بخاطر حس وظیفه شناسی بسیار بالایی که داشت بعنوان پاسدار اسلام خود را در کنار همسنگران مجاهد الهی قرار داد و از نظر معارف علوم اسلامی به عالی ترین مرتبه درجه معرفت الهی رسانید ، به طوری که ره صد ساله را یک شبه طی ، و در عالم ملکوت سیر می نمود. زندگی عارفانه این شهید عظمی پنجم مرداد ۱۳۶۷، با سمت آرپیجیزن در اسلام آباد غرب توسط منافقین کوردل بر اثر اصابت ترکش به سر و دست به پایان رسید و به خیل همسنگران شهید پیوست و خود را جاودانه ساخت. مزار وی در گلزار شهدای شهرستان خرم آباد قبرستان خضر واقع است .
وصیت نامه شهید
عکس شهید مسعود صارمیان در کنار رفیق و همرزمش سیدنورالدین موسوی وقتی که راهی عملیات مرصاد هستند و روز قبل از شهادت ایشان. تشکر از شما بخاطر زنده نگهداشتن یاد شهداامین صارمیان فرد - می 15, 2019
بخشی از وصیت نامه شهید مسعود صارمیان
بسم الله الرحمن الرحیم
«کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم»
«جنگ بر شما نوشته شده و آن مورد اکراه شماست و چه بسا چیزهایی که شما از آن کراهت دارید در صورتی که به نفع شماست.»
در حال حاضر تمام افرادی که قدرت دارند به جبهه بروند باید به مقامات مسئول مراجعه و چنانچه تشخیص دادند که جبهه به آنها نیاز دارند واجب است به جبهه بروند و بر هرکار دیگری مقدم است.
با سپاس به درگاه مقدس لایزال که رهبری خردمند، مرشدی مدبر و پیشوایی راسخ چون امام خمینی نصیب ملت ایران گردانید و با سلام به رزمندگان کفر ستیز و جان بر کف اسلامی ایران و سلام به شهدای گلگون کفن خون بار جمهوری اسلامی و با سلام به ملت همیشه در صحنهمان.
من در مکانی مقدس هستم که امکان زنده ماندنم کم است پس بر خود لازم میدانم که وصیت نامهای داشته باشم چراکه لیاقت میخواهد که انسان مهمان خدا باشد خداوند چه قدر نسبت به بندهاش لطف و کرامت دارد که بندهاش را دعوت میکند ما باید خود این مهمانی را آماده کنیم ولی ضیافت الله این چنین نیست سفره خدا سفره دیگری است به انسان صفا عنایت میکند، به انسان معرفت و انس عطا میکند.
خواهران عزیزم پس شما باید این رزمندگان و شهدا ضیافت خدا را بفهمید که باید به مهمانی خدا برویم، عزیزان من این را هم بدانید که مهمانی خدا با هوسرانیها و خوش گذرانیها بیهوده سازگار نیست. آن سفره، سفره دیگری است.
من کوچکتر از آنم که پیامی برای برادرانم بدهم فقط این را میگویم و از برادرانم این تقاضا را دارم که نگذارند بعد از من اسلحهام بر زمین بیفتد زیرا هرگاه اسلحه یک رزمنده به زمین بیفتد و دشمن بفهمد خیلی خوشحال میشود و شما برادران عزیزم نگذارید دشمنان یک لحظه شاد باشند و حتی نباید بگذارید دشمن یک لحظه در آسایش باشد و همیشه بر دشمنان اسلام با تمام قوا بتازید و نگذارید بر خاکمان و بر ناموسمان تجاوز کنند.
کسی که به خدا متکی است از هیچ چیز نمیترسد.
به مهمانی خدا میروم و هیچ چیز با لذتتر از خوردنیهای سفره خداوند نمیباشد آری ما رفتیم ولی شما مرا حلال کنید. از روزی که به جبهه رفتم و در نبرد با خصم کافر شرکت یافتم اهداف خود را به دور از ترس در مسیر شهادت قرار دادم باشد که خداوند ما را به درگاهش راه دهد. اگر خواست خدا باشد و من به شهادت دسترسی پیدا کردم از خانواده عزیزم تنها خواهشی که دارم این است که در سوگ من گریه نکنید و نپندارید که مرا از دست دادهاید زیرا که من این راه را به میل خویش انتخاب کردم و آرزوی من شهادت بوده است؛ فقط از شما میخواهم که برای من دعا کنید که هر چه سریعتر به خدا نزدیک شوم و رحمت خداوند نصیب حال من شود.
از مادرم طلب مغفرت میخواهم و از شما میخواهم که من را حلال کنید درست است من که شما را اذیت کردم و به شما خوبی نکردم ولی شما برای من دعا کنید که مورد آمرزش خدا قرار بگیرم از برادرانم طلب آمرزش میکنم و امیدوارم که شما نیز مرا حلال کنید از تمامی خویشان و آشنایان طلب آمرزش میکنم زیاده عرضی ندارم تک تک شما را به خداوند بزرگ میسپارم خداحافظ همگی.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
منابع: نوید شاهد لرستان ، سایت یاد امام و شهدا
شهید مسعود صارمیان ، هنرمند عرصه نمایش: