- چهارشنبه ۲۶ مرداد ۰۱
- ۰۹:۵۳
وصیتنامه شهید محمدرضا لولاچیان برادر خانم آقا میثم فرزند مقام معظم رهبری
بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۴۸، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمود، کارمند بود و مادرش،عزت نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. روحانی بود. وی با آغاز جنگ تحمیلی تحصیلات خود را در حوزه علمیه چیذر رها کرد و عازم جبهه حق علیه باطل شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم دی ۱۳۶۵، طی عملیات کربلای پنج به درجه رفیع شهادت نائل آمد. در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و پهلو شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه اینجانب محمدرضا لولاچیان فرزند محمود به شماره شناسنامه 2142 مسلمان و شیعه اثنی عشری و منتظر ظهور حضرت مهدی (عج) انشاءالله.
پروردگارا، کریما، رحیما، ای محبوب محبان، ای معشوق عاشقان، ای غوث مستغیثان، ای پناه بیپناهان، ای درمان دردمندان، ای سرمایه و غنای مستمندان، ای امید امیدواران، ای نجات گمراهان، ای روشنی دل عارفان، ای فروغ قلب خالصان، ای امین شاکران، کدام جستجوگر به جستجویت برخواست و نا امید از جستجویت برخواست؟ و کدام عاشق دلباخته به درگاه لطفت آمد و به وصال تو نرسید؟ آنانکه در این دریای پرخروش حیات به جستجویت برخاستند، تو را یافتند و آنانکه به عشق دیدارت با پای دل به سویت آمدند با دیده جان به دیدارت شتافتند.
عارفان عاشق در تمام مسیر حیات چشم به هم زدنی از تو غفلت نکردند و لحظهای بی یاد تو به سر نبردند و یارو یاوری جز تو نگرفتند و به کسی به غیر تو تکیه نکردند. و روی به سرایی جز سرای تو و کویی جز کوی عشق تو نیاوردند.
ای خدا، پروردگار عالم من به خویشتن ظلم کردم، ای آقای من، ای مولای من از تو میخواهم به عزتت که بدی رفتار و کردارم جلوی اجابت دعایم را نگیرد و رسوا نکنی مرا به آنچه از اسرار پنهانی من اطلاع داری و شتاب نکنی در عقوبتم برای رفتار و اعمال زشتی که در خلوت انجام دادم و خدایا به عزتت سوگند که در تمامی احوال نسبت به من مهربان باش و در تمام امور بر من عطوفت فرما.
ای معبود من در حالی به درگاهت آمدهام که دربارهات کوتاهی کرده و برخود زیاده روی نموده و عذرخواه و پشیمان و دل شکسته و پوزش جو و آمرزش طلب و بازگشت کنان و به گناه خویش اقرار و اذعان و اعتراف دارم.
خدایا عذرم را بپذیر و بر سخت پریشانیم رحم کن و از بند سخت گناهانم رهاییم ده خداوندا به راه بندگیم بدار از زشتیها دورم کن و به حسنات اخلاقی و صفات الهیم بیارای و قلبم را به نورت روشن کن، شرار عشقت را در دلم بیفروز سینهام را بسوزان محبتت را نصیبم کن و شر بدترین دشمن یعنی هوای نفس را از میدان زندگیم دور فرما.
ازآن لحظه که گامهای خود را برای حضور در جبهه برداشتم خود را برای هرگونه تقدیری از جانب او آماده کردم و از خودش خواستم که قدرت شکرگزاری در قبال هرگونه اتفاقی را به من عطا کند.
از همین هنگام دلم را به خدا میسپارم و از او میخواهم مرا در هرگونه امتحانی سربلند سرافراز بیرون آورد.
بیخبران و بیهدفان بدانند جبهه رفتن امثال ما اگر مکرر هم باشد وظیفه است وظیفهای شرعی زیرا تبعیت و اطاعت از مرجع تقلید میباشد، لذا اگر انجام نشود حتماً فردای قیامت مواخذه خواهیم شد آن مقدس ما بهایی که هیچ عقیده به انقلاب و امام و این مردم و رزمندگان ندارند قدری به خود آیند و چاه ظلمت و خودخواهی و حسد بیرون آیند که فردا پشیمان خواهند شد.
ای امام عزیز، ای امید همه مستضعفان جهان تا زمانیکه حتی یک بسیجی مخلص باشد دست از یاری تو برداشته نخواهد شد ای ملت بزرگ، امام و رزمندگان را دعا کنید و از اطاعت این مرد خدا خسته نشوید خدا نیاورد آن روزی را که امام در بین ما نباشد پس باید بخواهیم که خدا تا انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) ایشان را برای رهبری ملت نگهداری فرمایند.
ای خانواده عزیز:
تنها توصیهای که داشتم این است که هرکار را که مورد رضای خداست انجام دهید مبادا طبق هوای نفس عمل کنید تا لحظهای که عمر دارید از آموختن علم غفلت نکنید هر علمی که ما را به خدا نزدیک کند مخصوصاً علم دین و مذهب همانطوری که آرزوی من بود و بحمدلله در آن راه قرار گرفتم.
در مورد محل دفن هر چه صلاح میدانید انجام دهید آرزویم این است که با همان لباس رزم دفن شوم.
در خاتمه هر بدی که از من دیدید به خوبی خودتان ببخشید از هر که مرا میشناسد حلالیت بطلبید و اگر قرضی داشتم که خودم فراموش کردم آن را بدهید. از پولی که در صندوق قرض الحسنه دارم چهار هزار تومان نذرکردم صدقه بدهید یک سال روزه و دو ماه نماز برای من انجام دهید بقیه را به جبههها کمک کنید.
ازهمه دوستان و اقوام التماس دعا دارم و از همه میخواهم برای این بنده مذنب طلب مغفرت کنند.
65/3/5
محمدرضا لولاچیان»