عظیم یوسفوند معلمی از دیار لرستان که در عملیات بدر روی دژ شهید شد نماز شبش ترک نشد، شب ها خیلی زود بعد از قرائت سوره واقعه پتوی خود را انداخته و به استراحت می پرداخت تا بتواند در نیمه های شب به عبادت و نماز شب بپردازد .

شهید عظیم یوسفند در مراسم نهار وحدت در محوطه پلاژ اندیمشک تابستان 1363
سیمایش همیشه خندان بوده و تبسمی بر لب داشت موهای سر و صورت وی بور و بلند بود و برای آراستن آنها از شانه های دو جداره که درون آنها تیغ اصلاح بود استفاده می کرد که یکی از آنها را به عنوان یادگاری به من داد و هنوز آن را حفظ کرده ام .
قبل از عملیات بدر و با تشکیل گروهان غواص ذوالفقار که نیروهای زبده را برای خط شکنی به آن انتخاب می کردند عظیم نیز با توجه به زبر و زرنگی و جثه خوب و مهم تر از آن روحیه بالا به جمع آنان پیوست و با آموزش های سخت در پاییز و آغاز زمستان 1363 آماده شرکت در عملیات بدر شد.
با آغاز عملیات عظیم که در پوست خویش نمی گنجید همراه غواص ها و با تراده ساعتها به سمت دشمن پارو زده و به همراه همرزمان خویش توانستند خط البیضه در شرق دجله زده و خط مقدم را شکسته و مستقر شوند اما در طی درگیری بزرگ در منطقه هدف دو لول های دشمن قرار گرفته و به آرزوی دیرین خویش رسید.
عظیم بسیار کم حرف بود و از خودش صحبتی نمی کرد و تصویر ما از او یک رزمنده منضبط، متبسم و فعال در جمع بود ؛ بعد از شهادتش با بچه ها منزلشان رفتیم ایشان یک معلم بود.

راوی : عبدالصاحب مرایی و نجف زراعت پیشه (نجف زراعت پیشه ، تپه عرفان: خاطرات بچه های تیپ 15 امام حسن مجتبی ع در دفاع مقدس؛در حال چاپ)