یاد شهیدان 🌹

شهدا را فراموش نکنیم

شهید صیدآقا زبرجد ، پاسدار وظیفه ، خرم آباد

  • ۲۱:۲۸

شهید صیدآقا زبرجد

فرزند فتح الله

متولد 1346/03/20

محل تولد : خرم آباد

تاریخ شهادت : 1365/10/30

محل شهادت : شلمچه (لشگر28روح الله )

دین و مذهب: :اسلام و شیعه

درجه : سرباز

محل سکونت :خرم آباد استان لرستان

روستا سکونت : جولا کمر ، چغلوندی

تحصیلات : ابتدایی

نوع استخدام : سرباز کمیته

تاریخ حادثه :1365/11/29

علت شهادت : درگیری با دشمن بعثی

عامل شهادت : ترکش خمپاره های دشمن بعثی

محل دفن : آرامگاه شهدای خضر خرم آباد

شهید صیدآقا زبرجد، بیستم خرداد ۱۳۴۶، در روستای جولاکمر چغلوندی از تابعه شهرستان خرم آباد در خانواده ای مومن و با تقوا دیده به جهان گشود. پدرش فتح الله کشاورز بود و مادرش شاطلا نام داشت. در شش سالگی به مدرسه راه یافت. وی کلاس اول تا چهارم را در دبستان شهید علی گودرزی و کلاس پنجم را در دبستان منوچهر والی زاده بصورت شبانه سپری نمود و به دلیل فقر مالی مجبور به ترک تحصیل شد. پس از آن برای امرار معاش زندگی خانواده به شغل جوشکاری پرداخت.

وی با حضور در پایگاهای مقاومت شهری جلوه های ایمان و اخلاص خود را به نمایش گذاشت. اواخر سال 1364 از طریق بسیج به جبهه های جنوب اعزام شد و در سال 65 برای گذراندن دوره ی خدمت وظیفه به جمع پاسداران کمیته انقلاب لرستان پیوست. بعد از دوره آموزش به جبهه های نبرد اعزام و در مورخه 29/11/1365 در عملیات کربلای پنج در جبهه شلمچه به درجه والای شهادت نائل آمد و به لقاء الله پیوست. مزارش در گلزار شهدای خضر شهرستان زادگاهش واقع است.

شهیدی که مانند حضرت اباالفضل (ع) به شهادت رسید/ شهید حیدر حیدری

  • ۰۹:۰۲
شهیدی که مانند حضرت ابوالفضل (ع) به شهادت رسید

شهید حیدر حیدری
نـام پـدر :حسن
تـاریخ تـولـد : ۱۳۴۴/۰۳/۰۳
مـحل تـولـد : ساوجبلاغ - البرز
سـن : ۲۲ سـال
دیـن و مـذهب :اسلام شیعه
تـاریخ شـهادت : ۱۳۶۶/۰۱/۱۸
مـحل شـهادت : شلمچه
عـملیـات : کربلای ۸
نـحوه شـهادت : اصابت ترکش دشمن
مـحل مـزار : گلزار شهدای روستای قارپوزآباد- شهرستان ساوجبلاغ - استان البرز

شهید حیدر حیدری، سوم خرداد 1344 در روستای قارپوزآباد از توابع شهرستان ساوجبلاغ دیده به جهان گشود. پدرش حسن و مادرش صغرا نام داشت.خواندن و نوشتن نمی دانست .سفیدکار ساختمان بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هجدهم فروردین 1366 در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به گردن و کتف، شهید شد .پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.

آنچه در ادامه می‌خوانید روایتی است از برادر شهید حیدر حیدری که

«درود بر شهیدان به سبب آن صبر و پایمردی و مقاومتی که نشان دادند. پس چه نیکو منزلگاهی است که عاقبت بدان رسیدید. حیدر هنگامی که به دنیا آمدند به احترام یکی از القاب حضرت علی (ع) پدرم او را حیدر نامید. تا از پیروان صدیق آن حضرت باشد. حیدر به دلیل مهاجرت نتوانست در کلاس درس حاضر شود ولی به دلیل علاقهای که به خواندن و نوشتن داشت بعدها به کلاسهای نهضت رفت و خواندن و نوشتن را فرا گرفت. او به قرآن خیلی علاوه داشت و خوب قرآن میخواند و تا جایی که امکان داشت از دستورات قرآن برای برادرها و خواهرانش سخن میگفت.

عاشق نماز خواندن بود طوری که وقتی که از کارخانه میآمد خود را برای خواندن نماز در مسجد آماده میکرد و همیشه از همان دوران کودکی به پدر کمک میکرد.

پدرم به او نماز خواندن را یاد داد و همیشه در محافل روضهخوانی و عزاداریها شرکت می کرد و واقعا عاشق اهل بیت بود.

شهید بهلول دیارمند و خواب امام (ره) ، اردبیل

  • ۱۶:۰۷

شهید بهلول دیارمند - اردبیل

شهید بهلول دیارمند خلیل آبادی

نام پدر: ولی الله 

شغل(ها):

تاریخ تولد: 2-4-1344 شمسی

محل تولد: اردبیل - اردبیل - اردبیل

تاریخ شهادت : 25-10-1365 شمسی

محل شهادت : شلمچه

عملیات : عملیات کربلای ۵

گلزار شهدا: نام گلزار: بهشت فاطمه(س) شهر: اردبیل

شهید بهلول دیارمند از جمله کسانی بود که توانایی خوبی در نگارش خاطرات خود در زمان حضورش در جبهه های جنگ داشت. خاطره ای نقل شده از خود شهید را با هم می خوانیم و در آینده سعی خواهم کرد بیشتر با او آشنا شویم.

شهید دیارمند در خاطراتش آورده است:

در عالم رؤیا امام امت امام روح الله را دیدم که ایشان دست مبارک خود را به صورت و گردن و کتف من کشیدند. وقتی بخود آمدم متعجب شدم که چرا ایشان دست مبارک را به این سه قسمت از بدنم کشیدند ولی هر چه فکر کردم تعبیر آن برایم میسر نشد. تا اینکه بعد از عملیات مسلم ابن عقیل به پدافند از مواضع گرفته شده از اشغال صدامیان کافر مشغول بودیم نصفه های شب نوبت پست نگهبانی من رسید و با وجود دیگر در طی چند روز حمله کاملاً خسته شده بودیم و بی خوابی زیادی کشیده بودیم، سعی می کردم به مقاومت خود اضافه کرده و با خواب مقابله کردم.

شهید حاج محمد آزادبخت ، فرمانده اطلاعات تیپ ۵۷ ، شهدای کوهدشت

  • ۲۲:۵۴

شهید حاج محمد آزادبخت - کوهدشت

زندگینامه شهید حاج محمد آزادبخت

شهید در سال 1345 در تابستانی گرم در خانواده ای با ایمان در شهرستان کوهدشت قدم به خاک هستی گذاشت. 

در کودکیش بسیار با ایمان بود و نسبت به احکام شرعی و دینی از خود علاقه نشان می داد چنانکه قبل از فرا رسیدن سن شرعیش به فرائض عبادی-مذهبی خود کاملاٌ عمل می نمود.

زندگینامه سردار بسیجی و معلم گرانقدر شهید سید امیر سیدصالحی

  • ۰۲:۰۱

شهید سیدامیر سیدصالحی -الیگودرز

شهید سیدامیر سیدصالحی

کد ایثارگری: 6118419 نام پدر: سیدعلی محل تولد: ایران ، استان لرستان ، شهرستان الیگودرز ، تاریخ تولد: 1334/01/20 شغل: معلم تحصیلات: کارشناسی تاریخ شهادت: 1361/02/19 محل شهادت: خرمشهر

سامانه ملی شهدا

زندگینامه

سید امیر، در بهار سال 1334 در شهرستان الیگودرز و میان خانواده ای متدین و از سلسله ی جلیله ی سادات قدم به دنیای خاکی نهاد . خانواده در فضای پر از مهر و محبت ، در نگهداری و تربیت او تلاش کرد تا سری در بین سرها شود و در آینده ای نه چندان دور ، چون قهرمانی رشید در عرصه ی زندگی ظاهر گردد.

وی در اخلاق ، ورزش ، درس و جوانمردی اسوه و نمونه در بین همسالان خود شد . دوره ی ابتدایی و متوسطه را در شهرستان الیگودرز آغاز و با موفقیت به پایان برد. سپس در آزمون دانش‌سرای مقدماتی شرکت کرد و موفق به اتمام تحصیلات خود گردید.

معلم و جانباز شهید محمدجواد صابر ، شهدای خرم آباد

  • ۲۳:۳۰

شهید محمدجواد صابر- خرم آباد

جانباز شهید محمدجواد صابر

نام پدر: عبدالکریم

شغل: معلم

تاریخ تولد: 2-6-1332 شمسی

محل تولد: خرم آباد 

تاریخ شهادت : 29-10-1388 شمسی

محل جانبازی: شلمچه

محل شهادت : خرم آباد 

علت شهادت : بر اثر جراحت ناشی از بمب شیمیایی و اصابت ترکش به سینه  (جانباز)

گلزار شهدا: بهشت رضا- فاز ۲ شهر: خرم آباد - استان لرستان 

نوید شاهد

زندگینامه شهید 

دوم شهریور ۱۳۳۲، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش عبدالکریم، کارمند شرکت نفت بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره کاردانی در رشته ریاضی درس خواند. معلم بود. ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. به عنوان داوطلب بسیجی در جبهه حضور یافت و در شلمچه بر اثر مصدومیت شیمیایی و اصابت ترکش به سینه، مجروح شد. یکم بهمن ۱۳۸۸، در زادگاهش بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای خرم آباد (بهشت صالحین ) قرار دارد. یاد امام و شهدا

خصوصیات شهید :

شخصی مؤمن و متدین و علاقمند به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه بود . عاشق قرآن و مسجد و نماز جمعه و هیئت و روضه بود. نجیب و شریف و ساده زیست بود. دنبال مسایل دنیوی نبود. الگوی اخلاق دوستان و خانواده و بسیار کم حرف و کم گو بود. به صورت کلی خانواده ای مومن و انقلابی هستند .

برگ های زرین شهید محمدجواد صابر (داریوش)

پاسدار شهید علی مروت سگوند ، شهدای خرم آباد

  • ۲۳:۰۶

پاسدار شهید علی محمد سگوند - خرم آباد

علی مروت سگوند

نام پدر: حاجی مروت

شغل: پاسدار

تاریخ تولد: 3-1-1343 شمسی

محل تولد: لرستان - خرم آباد - سپیددشت

تاریخ شهادت : 4-10-1365 شمسی

محل شهادت : شلمچه

دلیل شهادت :

گلزار شهدا: بدرآباد سفلی شهر:خرم آباد استان

 نوید شاهد

پاسدار شهید علی مروت سگوند اسطوره تقوا شجاعت جوانمردی و ایثار در سوم فروردین ۱۳۴۳ در خانواده ای مستضعف و مذهبی در روستای چنار خشکه کاکاشرف از توابع بخش پاپی دیده به جهان گشود.

از همان اوان کودکی زیرک و باهوش و شجاع و درعین‌حال چنان معصوم آرام بود که گویی مرگ را هر لحظه با چشمان خود می‌دید.

وی پس از سپری شدن دوران طفولیت وارد دبستان شد پس از مهاجرت خانواده ایشان به روستای بدرآباد علیا جهت ادامه تحصیل در دوره‌ی راهنمایی مشغول به تحصیل شد این دوره را نیز به اتمام رسانید.

او امام را شناخته بود و به او عشق می‌ورزید و حرف‌های امام را نصب العین خود قرار می‌داد و الگویش امام بود با شروع جنگ تحمیلی و با استفاده از رهنمودهای امام عزیزمان با روحی تزکیه شده و استعدادی قوی جهت حفاظت از اسلام و دستاوردهای انقلاب اسلامی به جبهه اعزام شد پس از مدتی در سال ۱۳۶۱ در جزیره مینو خرمشهر از ناحیه دست مجروح شده و یک انگشت خود را از دست داد. 

یادمان شهدای گمنام روستای وفس با هفتاد شهید ، استان مرکزی

  • ۲۰:۵۶

معرفی 3 شهید گمنام روستای وفس از شهرستان کمیجان

روستای وفس و مردم وفس در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، گذشت و فداکاری های بسیاری از خود نشان دادند و علاوه بر کمک های مادی و معنوی فراوان، تعداد بسیار زیادی از فرزندان برومند خود را به جبهه ها اعزام کردند که نتیجه ی آن 66 شهید، 4 آزاده، 2 مفقود الاثر و تعداد زیادی جانباز با درصد های بالای جانبازی بود. شهداء وفس از طبقات مختلف اجتماعی همچون قاضی، درجه دار، خلبان، معلم، طلبه، دانشجو، پاسدار، سرباز و دانش آموز بودند. بعضی از این شهداء در وفس و تعداد بیشتری در تهران و قم دفن هستند. 

در خرداد ماه 1383، به جای شهدای مفقودالاثر وفس، سه شهید گمنام در وفس به خاک سپرده شد که به این ترتیب شهداء وفس به 69 نفر رسید.

خوشبختانه با درایت و تلاش تعدادی از وفسی ها، خصوصا" جناب آقای سید مصطفی سجادی، در سال 1377 ستاد یادواره شهداء وفس تشکیل گردید که منشا بسیاری از کارهای موفق و خوب برای وفس گردیده است.

یادمان شهدای گمنام روستای وفس

مشخصات شهدای یادمان شهدای گمنام وفس :

ردیف

سن

عملیات

منطقه

تاریخ شهادت

تاریخ تدفین

1

21

خیبر

طلائیه

۱۳۶۲/۱۲/۰۴

83/1/19

2

23

کربلای 5

شلمچه

۱۳۶۷/۰۴/۱۰

83/1/19

3

18

تک دشمن

شلمچه

۱۳۶۷/۰۴/۱۰

83/1/19

به نقل از وبلاگ وفسی ها 

شهید سیدعلی سجادی وفسی ، شهدای اراک

  • ۰۱:۲۳

نــام :سیدعلی

نـام خـانوادگـی :سجادی وفسی

نـام پـدر :سیداسماعیل

تـاریخ تـولـد :۱۳۴۶/۰۱/۲۰

مـحل تـولـد : اراک

سـن :۲۰ سـال تمام 

دیـن و مـذهب :اسلام شیعه

وضـعیت تاهل :مجرد

مـلّیـت :ایران

دسـته اعـزامـی :بسیج

تـحصیـلات :چهارم متوسطه

تـاریخ شـهادت :۱۳۶۶/۰۱/۱۹

مـحل شـهادت :شلمچه

عـملیـات :کربلای۸

نـحوه شـهادت :حوادث ناشی از درگیری

مـحل مـزار :بهشت زهرا (س)

قـطعـه :۲۷ ، ردیـف :۲۰ شـماره :ج 

بیستم فروردین ۱۳۴۶، در اراک چشم به جهان گشود. پدرش سیداسماعیل و مادرش، سیده حاجیه نام داشت. تا پنجم ابتدایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. نوزدهم فروردین ۱۳۶۶، با سمت امدادگر در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. برادرش سیدابراهیم نیز شهید شده است.

پایگاه گلزار شهدا 

شهید سید ابراهیم سجادی وفسی ، شهدای اراک

خاطره شهادت شهید محمد آزادبخت ، شهدای کوهدشت

  • ۰۰:۲۵

شهید-حاج-محمد-آرادبخت-کوهدشت

شهید محمد آزادبخت و شهید شهرام عباسی 

خاطره آقای علی اسفندیار پور                               

   در حالی که نماینده مردم کوهدشت در مجلس شورای اسلامی بودم راهی جبهه جهت ملاقات آن عزیزان در شلمچه شدم. وارد سنگر شدم. در قسمت بالای سنگر ژاکتی توجهم را جلب کرد. گفتم ژاکت از آن کیست؟ گفتند مال شهرام است که راهی خط مقدم جبهه است، الان هم خبر رسید که شهید شده است. در هر صورت در سنگر نشسته بودیم مکدّر و ناراحت، هر کس به فکر فرو رفته بود.

   گاهی اوقات از پزشک شهید و سخنانش یاد میکردند و میگفتند این روزهای آخر در جواب آقایی که از شیرین زبانی و سخنوری او تعریف میکرده گفته بود: فلانی به خدا سخنانم ته کشیده و دیگر حرفی برای گفتن ندارم.

   در هر صورت شب فرا رسید. ده یا دوازده نفر از فرماندهان مختلف در سنگر نشسته بودند. ساعت یازده شب جمعه بود. بنده با صدای بلند، سوره ی جمعه را به یاد شهدا تلاوت کردم، بعدها گفتند زمانی که شما قرآن تلاوت میکردید حاج محمد آزادبخت (از دانش آموزان ما که مسؤولیت حفاظت تیپ را بر عهده داشت) به شدت می گریسته است و امروز مدام تکرار میکرده: من با شهرام برادر صیغه ای بودم، چگونه و با چه رویی، بدون ایشان به کوهدشت برگردم.

   تلاوت قرآن تمام شد.جهت استراحت پتوها را پهن کردیم. محمد آزادبخت جهت تجدید وضو به بیرون سنگر رفت و در این لحظه از میان خمپاره و توپ هایی که به شدت اطراف سنگر را میزد، یکی بر درب سنگر اصابت کرد و همه چیز را تغییر داد. فرمانده تیپ، سردارحاج نوری که از خرمشهر (چهار کیلومتری) قسمت تسلیحات می آمد در حالی که دست به شکم خود گرفته بود ترکش را از قسمت پوست شکمش بیرون آورد و با آرامی و صلابت خود گفت:«من هیچیم نشده ولی محمد آزادبخت شهید شد».

شهید محمد آزادبخت و شهید شهرام عباسی

خاطره ای از شهید علی مروت طرهانی ، شهدای کوهدشت

  • ۰۱:۲۷

شهدای کوهدشت که در شلمچه شهید شدند

شهید علی مروت طرهانی

فرزند : علی

تاریخ شهادت : 1365/11/06

محل شهادت : شلمچه

محل دفن : گلزار شهدای شهرستان کوهدشت

پنجم اسفند۱۳۴۰، در روستای چم کبودعلیا از توابع شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. پدرش علی راست، کشاورز بود و مادرش فردوس نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. ششم بهمن ۱۳۶۵، با سمت معاون فرمانده گردان در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به شهادت رسید. مزار او در شهرستان زادگاهش واقع است.

یاد امام و شهدا

خاطره ای از شهید علی مروت طرهانی به نقل از همرزم شهید

برخورد فرمانده با نیروی زخمی ، شهید عباس رعیت پیشه ، شهدای فسا

  • ۰۰:۴۷

آلبوم تصاویر شهید «فیروز سرتیپ نیا»

نفر وسط : شهید فیروز سرتیپ نیا

شهید عباس رعیت پیشه 

خاطرات شهید فیروز سرتیپ نیا به نقل از همرزم شهید (فرمانده بی باک گردان کمیل) 

در سال 60 در عملیات والفجر مقدماتی در شب دوم عملیات بود که گردان محبین وارد عملیات شده بود. ساعت حدود 1/30 بعد از نیمه شب بود آن زمان شهید سرتیپ نیا معاونت گردان را به عهده داشتند ایشان برای توجیح کردن گردان وقت کافی در اختیار نداشتند که هرچه زودتر می بایست گردان را آماده و وارد عملیات نماید. مراجعه کننده گفت بیا فلانی کمک کن که بچه ها را آماده نماییم جهت عملیات ساعت حدود 3 نیمه شب گردان وارد عملیات شد چند ساعت از عملیات گذشته بود به فرمانده گردان دستور داده شد که هرچه سریعتر گردان را از منطقه عملیاتی عقب بکشد این کار انجام شد.

موقع هوا روشن شد متوجه شدیم بی سیم چی گردان مجروح شده و در منطقه عملیاتی جا مانده به نام عباس رعیت پیشه از بچه های بسیج شیراز بود. شهید سرتیپ نیا بسیار ناراحت بود و اظهار داشت ای کاش همه بچه های کوهدشت جا می ماندن و نه این برادر بسیجی چونکه اول در بین ما غریب بود دوم اینکه بچه خوبی بود مهمان ما بود و من باید هر طوری که شده این برادر بسیجی را پیدا نمایم چه زخمی شده باشد یا اینکه شهید شده باشد. در آن زمان بود که از یکی از برادران به نام انصاری درخواست کرد که کجا بی سیم چی را دیده؟برادر انصاری گفت نمی شود بروید چونکه وسط عراقیها جا مانده آن به شدت زخمی شده بود شهید سرتیپ نیا راه افتاد دوباره در منطقه عملیات به دنبال رعیت پیشه در حالی که منطقه توسط دشمن به وسیله هواپیما و توپخانه به شدت زیر آتش سنگین بود زیر آتش دشمن راه افتاد بعد از حدود 5 تا 6 ساعت متوجه شدیم که برادر سرتیپ نیا بسیجی زخمی را پیدا کرده و با خودش به نزدیکی مقر آورد.

و این در حالی بود که خود برادر شهید فیروز سرتیپ نیا خودش به شدت از ناحیه ران مجروح شده بود که نمی توانست راه برود. زمانی که من به بالای سر او رفتم خواستم او را روی دوش بگیرم و بیاورم اظهار نمود مرا رها کنید بروید عباس را بیاورید. گفتم عباس کجاست گفت او را با خود آوردم پشت همین خاکریز می باشد. مراجعه کردیم پشت خاکریز دیدم آن برادر بسیجی به شهادت رسیده. آمدیم ولی چیزی به سرتیپ نیا نگفتم. ایشان ناراحت بود که چرا ما ایشان را نیاوردیم، آخرش به او گفتم که به شهادت رسیده. در همان لحظه بود اشک از چشمان او جاری شده و گفت خدایا تو شاهد باش من تلاش خودم را کردم ولی هرچه تو بخواهی همان می شود و از تو می خواهم که مرا هم مثل این برادر بسیجی به شهادت برسانی.

این بود چند کلمه ای از شجاعت و شهامت سردار بزرگ اسلام شهید فیروز سرتیپ نیا.

یادش گرامی..

خاطره از رزمنده دلاور : براتعلی عزیزی 

رنگ سرخ بهاران - سرداران شهید کوهدشت

(یعنی خاطره مربوط میشود به تاریخ 1361/11/18)

عملیات والفجر مقدماتی 17 بهمن 1361 - منطقه فکه و چزابه

بسم رب الشهدا

برای معرفی شهدا

و زنده نگهداشتن یاد شهدا

و ادامه راه آنان

« شهید بلاگ »

یاد شهدا را فراموش نکنیم تا راه شهدا را گم نکنیم.
پیوندها
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan