- جمعه ۳۰ آذر ۰۳
- ۲۳:۳۴
شهدا را فراموش نکنیم
زندگی نامه شهید مهدی قاضی خانی
شهید «مهدی قاضی خانی» در روستای “حیدره قاضی خان” از توابع بهار همدان به دنیا آمد. خانواده وی به شهرستان “قرچک” در استان “تهران” مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند. او تحصیلات چندانی نداشت و در گاراژ پدرش مشغول به کار شد.
مهدی قاضی خانی با وجود محدودیتی که در اعزام بسیجیان بیش از دو فرزند وجود داشت شناسنامه خود را طوری کپی کرد تا نام فرزند سومش مشخص نباشد و به عنوان مدافع حرم در سال ۱۳۹۴ به سوریه اعزام شد.او در اولین اعزام خود به سوریه و عنوان بسیجی، بعد از گذشت بیست و یک روز در مبارزه با تروریستهای تکفیری در شانزدهم آذر ماه ۱۳۹۴ به شهادت رسید.
حسن | لیسانس | ||
متاهل | پاسدار | ||
پاسدار | ۱۳۶۳/۰۱/۰۲ | ||
۱۳۹۴/۰۹/۲۹ | زنگی کلادابو | ||
زنگی کلادابو | حلب -سوریه | ||
گلزار شهدای روستای زنگی کلا | آزادسازی حلب سوریه | ||
- | اصابت ترکش |
اولین شهید مدافع حرم شهرستان محمودآباد و یازدهمین شهید مدافع حرم استان مازندران
لبیک به ندای هل من ناصر ارباب
شهید خانزاده متولد ۶۳ بود و در بحث تحصیل نیز ابتدا فوق دیپلم تربیت بدنی گرفت و در این مقطع نیز کارشناسی رشته مدیریت امور فرهنگی خواند. او یک دختر پنج ساله به نام نرجس دارد وقت رفتن به دوستان و رفقایش سفارش کرد هوای دخترش را داشته باشند که احساس یتیمی نکند. توی وصیت نامهاش نوشته بود خداوندا محبت همسر، پدر، مادر و دخترم باعث شده که نتوانم برای دفاع از حرم عمه جانم حضرت زینب(س) بروم به راستی که ندای هل من ناصر اربابم را شنیدم. می خواهم برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم به سوریه بروم تا به مولایم بگویم اگر در آن روز برای یاری شما نبودم امروز میخواهم جان نثاری کنم.
وصیت شهید مدافع حرم اسماعیل خانزاده به دخترش |
ای دختر عزیزم، جگر گوشه بابا ، خیال نکن من بیخیال تو بودم ، بدان که بابا تو را بینهایت دوست داشت اما چه کنم که بر من تکلیف بود و احساس مسئولیت داشتم بابا لحظه ای از یاد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگی در یاد تو خواهم بود ولی اگر دوست داری بابا هم از تو راضی و خوشحال شود حفظ حجاب و شعائر دینی است و اگر روزی حافظ قرآن شدی به یاد من هم باش و برای شادی روح من قرآن تلاوت کن و همچون شب ها که برای من آیه الکرسی می خواندی بیا سر قبر بابا بخوان. |
شهدای محمودآباد و یسیج دانشجویی
شهید محمدرضا دهقان امیری (ابو وصال)
فرزند : علی
تاریخ تولد : 1374/01/26
محل تولد : تهران
تاریخ شهادت : 1394/08/21
محل شهادت : حلب – سوریه
وضعیت تاهل : متاهل
مزار شهید : تهران – امامزاده علی اکبر چیذر
وصیت نامه شهید :
«و فدیناه بذبح العظیم» او را به قربانی بزرگی بازخریدیم. سوره مبارکه صافات آیه ۱۰۷
اینجانب محمدرضا دهقان امیری فرزند علی در سلامت کامل روانی و جسمی و در آرامش کامل شهادت میدهم به یگانگی حضرت حق و شهادت میدهم به دین مبین اسلام و قرآن و نبوت خاتم الانبیاء حضرت محمد (ص) و امامت امیرالمومنین حیدر کرار علی ابن ابی طالب (ع) و یازده فرزند ایشان که آخرینشان حضرت حجت قائم آل محمد (عج) برپاکننده عدل علوی در جهان و منتقم خون مادر سادات خانوم فاطمه الزهرا (س) میباشد. (الهم عجل لولیک الفرج)
بسم رب فاطمه سلام الله علیها
شهید علیرضا ملکی
چهارم خرداد1381در تهران به دنیا امد او در خانه ای کوچک ولی گرم از محبت پدر و مادر و نان کارگری و حلال بزرگ شد. پدر و مادر وی هدیه خدا و امام رضا (ع) را علیرضا نامیدند . از کودکی آرام ، خوش رو و با ادب بود و همیشه به بزرگترها احترام میگذاشت .
از همان موقع که وارد مدرسه شد علاقه زیادی به ساخت وسایل برقی داشت و به خاطر خلاقیتش در این زمینه پدرش او را در کلاس های رباتیک ثبت نام کرد. در 10سالگی یک ربات ساخت و با آن سن کم و با پشتکار به دنبال یادگیری برنامه نویسی کامپیوتر بود.
خط خوبی داشت و هرسال مورد تقدیر آموزگارانش قرار می گرفت و علاوه بر فعالیت در بسیج دانش آموزی در بسیج محله نیز فعال بود و در مراسم های مذهبی و کلاس های پایگاه بسیج شرکت می کرد. در یادواره شهدا حضور پررنگی داشت در برپایی نمایشگاه بسیج به بقیه کمک می کرد.
در یکی از رزمایش های بسیج شرکت کرد پوتین اندازه پایش نبود و در اثر پیاده روی زیاد پاهایش تاول زده بود و او با سن کم هیچ اعتراضی نمی کرد چون راهی بود که با همه ی سختی ها خودش برگزیده بود.
با امیرحسین حاجی رضایی دوستی صمیمانه ای داشت .در 11شهریور 1394 با امیرحسین حاجی رضایی ، جابر بیدگلی و امیرحسین زینلی همراه میشود به پایگاه بسیج می روند تا جهت اسکان نیروهای رزمایش اقتدار ثاراله پتو به محل استقرار تحویل دهند.
موقع ورود به پایگاه متوجه نشت گاز می شوند؛ بدنبال منشا می گردند ولی چیزی پیدا نمی کنند. موقع خارج شدن با خاموش کردن چراغ ، انفجار صورت می گیرد و هر 4 نفر دچار سوختگی شدید می شوند و هر چهار نفرشان به درجه رفیع شهادت می رسند.
علیرضا 86 درصد سوختگی داشت و 5 روز در بیمارستان بستری بود و پس از تحمل درد و رنج سوختگی 16 شهریور در سن 13 سالگی ندای مولایش را لبیک گفت . و در کنار دیگر دوستان شهیدش آرام گرفت.
علیرضا علاقه زیادی به آقا ابا عبدالله الحسین (ع) داشت
و مانند مولایش با بدنی مجروح و لب تشنه شهید شد.
یا زهرای مرضیه سلام الهه علیهابه نقل از : معراج
کتاب عااج - نوشته: مریم وارسته
در مورد این شهید است
یار سفر کرده ما مخلص بود. او باور عجیبی به امام راحل (ره) داشت. اسم امام (ره) را که می شنید، به احترام؛ تمام قامت می ایستاد. بوی عطر نماز شبش در سنگرهای زبیدات می پیچید. در ورزش های رزمی، بخصوص کاراته، تسلط مثال زدنی داشت در یکی از مأموریت ها، در خیابانی در اهواز، یکی از اراذل و اوباش؛ خیابان را بسته بود و عربده می کشید. مردم می ترسیدند، کسی جرأت نزدیک شدن نداشت. برادر پاسدار محمدی سپهوندی، جلو رفت و با چند حرکت او را مهار کرد و به باد کتک گرفت و گفت: سرتو پایین بنداز و برو و دیگه مزاحمت ایحاد نکن. مردم صلوات فرستادند و تکبیر گفتند. او در روز دو جلسه تمرین برای بعضی از بچه های رزمنده گذاشته بود. به خاطر تمرین های خوب ایشان وعلاقمندی حقیر به فرمانده ام؛ در برگشت به قم رفتم و در باشگاه کاراته انقلاب، خیابان امام (ره)، ثبت نام کردم و زیر نظر استاد دباغیان که قمی هستند و الآن مربی تیم ملی است، ادامه دادم. البته می دانید که ما دو نفر فرمانده به نام محمدی سپهوند داشتیم. چهره جوانتر که معاون اول سردار «حاج ولی الله میرهاشمی» بود، درعملیات حاج عمران به شهادت رسید و به دوست دیگرش یعنی شهید احمد سپهوند پیوست و احمد (محمدی) سپهوندی؛ مسن تر که ماند و جانباز شیمیایی شد و در هفته جاری - 1394/06/06- پروازکرد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
شهید علی آقا عبداللهی (ابو امیر)
محل تولد : تهران
محل شهادت : خانطومان - سوریه
وضعیت تاهل : متاهل با 1 فرزند
محل مزار شهید : جاوید الاثر
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و صلوات بر محمد وآل محمد و روح پرفتوح امام (ره) و با درود به امام خامنهای
خدمت همسر عزیز و دوست داشتنی خودم سلام عرض مینمایم. میدانم خیلی ناراحتی و از زمانی که با من ازدواج کردهای جز زحمت چیز دیگری نداشتهام. میدانم قصور زیادی دارم و آن طور که شما برای من بودهای، من برای شما نبودهام. اگر همیشه با شجاعت و اصرار به انجام هرگونه ماموریتی داشتهام، فقط به خاطر همت و بردباری و مسئولیت پذیری شما بوده است. از خداوند میخواهم اگر عمری باقی بود به بنده توفیق جبران زحمات شما را بدهد و اگر خداوند خواست و به این بنده لطف نمود و شهادت را نصیب کرد، امیدوارم بنده را حلال بفرمایید.
همسر عزیزم هدف بنده از این ماموریت، لبیک گفتن به شعار نحن عباسک یا زینب میباشد و دیگری خوشحالی خانوادههای مسلمان که میدانم خوشحالی خانواده خود را در پی دارد می باشد و نابودی کفار زمان ان شاالله و در آخر توفیق شهادت.
خواسته من از شما این است که
یادشهید عزیزواکبر همیشه ماندگارست ، روحش شاد. این وصیت نامه ...