شهدای لرستان :: یاد شهیدان 🌹

شهید حسینعلی سلطانی که درگیری با اشرار به شهادت رسید

خادم شهدا
جمعه ۲۶ مرداد ۰۳
۲۲:۳۴

شهید حسینعلی سلطانی - بجنورد

حسینعلی؛ شهیدی که هنگام درگیری با اشرار به شهادت رسید

نوید شاهد_ شهید «حسینعلی سلطانی»، به‌عنوان پاسدار وظیفه کمیته انقلاب اسلامی در جبهه‌های حق علیه باطل حضور یافت. وی هشتم آبان 1340 در شهرستان بجنورد دیده به جهان گشود و در نهایت بیست و هشتم آبان 1360 هنگام درگیری با اشرار به شهادت رسید.

حسینعلی؛ شهیدی که هنگام درگیری با اشرار به شهادت رسید

به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی؛ شهید حسینعلی سلطانی یادگار رحمت و سوگلی در هشتم اردیبهشت 1340 در شهر ایور از توابع شهرستان بجنورد به دنیا آمد. تا چهارم متوسطه در رشته عمران درس خواند. به‌عنوان پاسدار وظیفه کمیته انقلاب اسلامی خدمت می‌کرد و درنهایت بیست و هشتم آبان 1360 با سمت نیروی واحد رزمی مهندسی در روستای بیدک بجنورد هنگام درگیری با اشرار براثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع‌شده است.

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خراسان شمالی

وصیتنامه شهید تقی نظری ، شهدای الیگودرز

خادم شهدا
چهارشنبه ۲۴ مرداد ۰۳
۱۲:۲۰

شهید تقی نظری

نام پدر : جعفرآقا

تاریخ تولد : 1341/4/3

محل تولد : الیگودرز

دین و مذهب : اسلام - شیعه

میزان تحصیلات : سیکل

وضعیت تاهل : متاهل

تاریخ شهادت : 1366/6/12

محل شهادت:

مزار: گلزار شهدای روستای مغانک سفلی - الیگودرز- استان لرستان

نوید شاهد
وصیت نامه شهید تقی نظری

ادامه مطلب

زندگینامه شهید هوشنگ آژ ، شهدای الیگودرز

خادم شهدا
چهارشنبه ۲۴ مرداد ۰۳
۱۲:۰۸

زندگینامه شهید هوشنگ آژ

همزمان با تولد حکومت نوپای اسلامی در ام القرای اسلام،سال 1357 در روستای دره اشگفت الیگودرز کودکی زیبا چشم به جهان هستی گشود که او را به نام هوشنگ شناختند و با آداب و سنن اسلامی پرورش دادند.

وی زندگی را در میان یک خانواده عشایری و متدین آغاز کرد و برای فرا گرفتن علوم روز راهی دبستان جلال آل احمد در شهرستان الیگودرز شد.از هر فرصتی بهره گرفت و با جمع کردن دوستان و همکلاسیهای خود در زیر درختان سرسبز و مکانهای امن و آرام به مطالعه و درس خواندن مشغول شد. با جدیت و تلاش فراوان دوره ابتدایی را به پایان برد،سپس برای کمک به خانواده در امرار معاش به کارگری و بنایی مشغول شد.

خوش خویی و مهربانی از خصایص زیبای او بود که همیشه به یاد اطرافیان و خانواده اش باقی خواهد ماند.با خنده های زیبا و هدیه های هرچند کوچک برای تنها خواهر خود و کمک در کارهای منزل به مادر، لحظه های زیبایی را آفرید و از خود به یادگار نهاد.

ادامه مطلب

نوجوان شهید اکبر سرلک ، شهدای الیگودرز

خادم شهدا
سه شنبه ۲۳ مرداد ۰۳
۱۲:۰۸

شهید اکبر سرلک
نام پدر: نادعلی

تاریخ تولد: 8-9-1346 شمسی
محل تولد: خوزستان - خرمشهر
تاریخ شهادت : 28-6-1362 شمسی
محل شهادت : چزابه
سن در زمان شهادت 16 سال

شغل(ها): دانش آموز بسیجی

گلزار شهدا: گلزار شهدای اکبرعلی شهر:الیگودرز- لرستان

نوید شاهد

یادبود مجازی مرحوم نادعلی سرلک و شهید اکبر سرلک

فاتحه مجازی

شهید حمید ماهرو بختیاری ، شهدای دهه کرامت - الیگودرز

خادم شهدا
سه شنبه ۲۳ مرداد ۰۳
۱۱:۴۸

نام شهید : حمید

نام خانوادگی شهید : ماهرو بختیاری

نام پدر : باشی آقا

تاریخ تولد : 1360/3/1

محل تولد : لرستان - الیگودرز

تاریخ شهادت : 1389/7/20

محل شهادت : پادگان امام علی خرم آباد

دین و مذهب : اسلام - شیعه

وضعیت تاهل : متاهل

منبع: شهدای الیگودرز

شهید جعفر خاوری - شهدای بروجرد

خادم شهدا
سه شنبه ۲۳ مرداد ۰۳
۰۰:۴۶

شهید جعفر خاوری-بروجرد.jpg

شهید جعفر خاوری

فرزند : صادق

تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۰۵/۱۰

محل شهادت : کوشک

مزار : گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد

بیستم تیر ۱۳۴۰، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش صادق، کشاورز بود و مادرش گلدوز نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. گروهبان دوم ارتش بود. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد. از سوی ارتش در جبهه حضور یافت. دهم مرداد ۱۳۶۷، با سمت تخریب چی در منطقه کوشک بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش به سینه، کمر و پا، شهید شد. مزار او در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است.

سایت یاد امام و شهدا

شهدای ارتش

شهید جعفر خاوری ، شهدای خرم آباد

خادم شهدا
دوشنبه ۲۲ مرداد ۰۳
۰۰:۰۵

شهید جعفر خاوری - خرم آباد

شهید جعفر خاوری

فرزند : علی پناه

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۰۵

محل شهادت : جاده المهدی کردستان

محل دفن : خرم آباد

ششم خرداد ۱۳۴۲، در شهرستان خرم‌آباد به دنیا آمد. پدرش علی‌پناه و مادرش فاطمه نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد. به عنوان گروهبان دوم ارتش در جبهه حضور یافت. پنجم دی ۱۳۶۵، در بمباران هوایی جاده المهدی کردستان بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

یاد امام و شهدا

شهدای ارتش

شهید عبدالرضا غروبی ، شهدای الیگودرز

خادم شهدا
يكشنبه ۲۱ مرداد ۰۳
۱۶:۲۹

شهید عبدا آذرلرضا غروبی-الیگودرز

شهید عبدالرضا غروبی

تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲

محل شهادت : جزیره مجنون عراق

مزار : گلزار شهدای روستای ده تیرانی از توابع الیگودرز

شانزدهم بهمن۱۳۴۰، در شهرستان الیگودرز به دنیا آمد. پدرش ابوالقاسم، کارگر شهرداری بود . وی چهره متین و دوست داشتنی داشت و با آوردن روزی پاک و طیبی برای اهل خانواده چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود که توفیق یافت بعنوان پدر شهید جایگاه خود را درعالم ملکوت باز نماید و اطرافیان همیشه به او افتخار نمایند. مادرش مریم خانم خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید عبدالرضا پا به عرصه وجود گذاشت. گر چه از نظر تحصیلات کلاسیک مدارج عالیه نداشت ، اما تکلیف الهی وی را برآن داشت به فرمان امام خمینی قدس سرو شریف بعنوان پاسدار مخلص در کنار همسنگران مجاهد الهی در سپاه اسلام قرار گیرد و از نظر معارف علوم اسلامی به عالیترین مرتبه درجه معرفت الهی برسد ، به طوریکه ره صد ساله را یک شبه طی ، و در عالم ملکوت سیر بنماید. زندگی عارفانه این شهید عظمی در بیست و دوم اسفند۱۳۶۳، با سمت دیده بان در جزیزه مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به پا، پایان یافته و به خیل همسنگران شهیدش پیوست و تا ابد برای همیشه جاودانه گردید .مزار وی در گلزار شهدای روستای ده تیرانی از توابع الیگودرز واقع است.

سایت یاد امام و شهدا

زندگینامه شهید محمدتقی بهرام مصیری ،شهدای الیگودرز

خادم شهدا
يكشنبه ۲۱ مرداد ۰۳
۱۳:۰۰

زندگینامه شهید «محمدتقی بهرام مصیری»

تهیه و تنظیم: علی گودرزی

سردار پاسدار شهید «محمدتقی بهرام مصیری» مهرماه سال ۱۳۳۰ در الیگودرز به دنیا آمد و بعد از طی کردن دوران ابتدایی به تهران مراجعت کرد. دوران راهنمایی و هنرستان صنعتی را سپری کرد و ضمن درس خواندن به کار هم مشغول بود. بعد از پایان دوران مقدس سربازی و در حالی که شب ها درس می خواند روزها هم در بازار، کیف دوزی می کرد. بعد از اتمام درس در یک شرکت، با مدرک مهندسی مشغول به کار شد. وی در سن ۲۷ سالگی ازدواج کرد و به علت اینکه خانواده اش در تهران و خودش در بندر امام بود در اوایل شلوغی ها به تهران آمد و بعد از تشریف فرمایی حضرت امام خمینی (ره) این شهید بزرگوار در کمیته ناحیه ۳ منطقه یک شمیرانات سمت سرپرستی را به عهده گرفت تا اینکه به همراه ۴۰ نفر عازم جبهه شدند و بعد از درگیری با تانک های دشمن چندین تانک را هم منهدم کردند، و براثر ترکش خمپاره ای که در مورخه هفدهم مهرماه سال ۱۳۵۹ در منطقه عملیاتی اهواز در کنار سنگرشان فرود آمد به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

شهید از زبان برادر

ادامه مطلب

زندگینامه شهید محمد کمرزرین ، شهدای جهادگر الیگودرز

خادم شهدا
يكشنبه ۲۱ مرداد ۰۳
۱۲:۱۳

3 شهریور مصادف است با شهادت شهید والا مقام محمد کمر زرین

شهید کمرزرین در 15 آبان 1338 در الیگودرز متولد شد.در دوران کودکی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر قرار گرفتند و دوران ابتدایی را در دبستان همت گذراند و در دوران راهنمایی تقریباً با سن کم نان آور منزل شدند و در سوم دبیرستان با مشکلات بسیاری مادر خود را و نان آور خانه بودن دست از تحصیل برداشتند و سرپرستی خانواده را عهده دار شدند و تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد.اخلاق بسیار نیکویی داشتند. باتقوا بودند. ایشان با بچه ها رفتار صمیمی و دوستانه ای داشتند و هیچ وقت عصبانی نمی شدند. در محیط اجتماع نیز خوش اخلاق و خوشرو و خوش رفتار بودند.
ایشان از 58 در جهاد سازندگی مشغول فعالیت بودند و در بسیج جهاد سازندگی همکاری نیز می کردند و در سال 64 الی 65 از طریق جهاد سازندگی و از شهرستان خرم آباد به مناطق جنگی اعزام شدند.
وی در سال 81 در بیمارستان ساسان بر اثر جراحات ناشی از شیمیایی شدن شربت شهادت را نوشید.
روحش شاد و یادش گرامی

منبع: شهدای الیگودرز

خاطره خداحافظی شهید از پدر و مادرش ، شهید علی محمودی ، الیگودرز

خادم شهدا
يكشنبه ۲۱ مرداد ۰۳
۱۱:۵۸

زندگینامه شهید علی محمودی

سعید(علی) محمودی،فرزند نریمان به تاریخ 15 مرداد 1344 در شهرستان الیگودرز متولد شد. سعید علی رغم آن که به سال ۱۳۶۲در رشته مهندسی متالوژی دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد ،جبهه های نبرد با متجاوزان بعثی را از نظر دور نداشت و سرانجام در چهارم فروردین 1367 طی عملیات بیت المقدس 4 ، پای بر بساطِ «عند ربهم یرزقون» نهاد. تاریخ شهادت وی 19 مهر 1364 ثبت شده است/

خاطره خداحافظی شهید علی محمودی از پدر و مادرش قبل از اعزام به جبهه در شهرستان الیگودرز

ساعت 9 صبح بود کم کم خود را آماده برای حرکت می کردم و کمی دست پاچه شده بودم چون وقتی نمانده بود بی اختیار چند بار از این طرف اتاق به آن طرف اتاق رفتم. فکر می کنم آخرین وداع را با همه کس و همه چیز حتی با کلیه اتاقها کردم. مادرم را یک لحظه مشاهده کردم که چون کوه استوار ایستاده بود و کوچکترین ناراحتی به خود راه نمی داد. چند بار سوال کردم که آیا فلان چیز زیرپوش و حوله وغیره را گذاشته که مادرم با تاملی کلمه آری را بر زبان جاری می کرد.
بعد از سم سم کردن کفش هایم را پوشیدم و مادرم را دیدم که چادرش را بر سر می کند هان پس تو دیگر کجا می آیی و با همان صبر و حوصله همیشگی گفت من هم می آیم تا بسیج بعد دست مسعود کوچولو را گرفت و پشت سر ما به راه افتاد. به دکان که رسیدیم با دربهای قفل زده دکان روبرور شدم کمی ناراحت شدم و به مادرم گفتم حال که پدرم در دکان نیست تو بجای من از ایشان خداحافظی بگیر و بعد به طرف بسیج حرکت کردیم و چون ماشین هنوز آماده نشده بود از مادرم خواهش کردم که به خانه برگردد اول قبول نمی کرد و بعد از چند خواهش ازجانب من قبول کرد که برگردد و شروع کرد به خواندن آیة الکرسی. همان دعای خیری را که منتظر آن بودم و چون همیشه در بدرقه این آیه را قرائت می کرد و زیر لب در حالی که از او دور می شدم می گفت خداحفظتان کند.
خدایا! چقدر این لحظات این لحظات جدائی سریع گذشت که اصلاً متوجه نشدم و به قول برادر منوری این لحظات عرفانی است و در یک چشم به هم زدن خواهد گذشت.
سوار مینی بوس شدم و ماشین در شرف حرکت بود که یکی از بچه ها گفت محمودی محمودی پدرت آمده!خیلی سریع از ماشین پایین آمدم و به طرف پدر رفتم و با چهره معصومش برخورد کردم که با صدای آرام گفت: می خواهی بروی؟ گفتم: بله و انشاء الله به زودی بر خواهم گشت و صورت یکدیگر را بوسیدیم و خداحافظی کردیم.